مأمور ویژه سابق «افبیآی» در ماهنامه مبارزه با تروریسم؛ وابسته به آکادمی نظامی آمریکا، گزارشی درباره سردار سلیمانی نوشته است. علی صوفان، لبنانی- آمریکایی است و در این گزارش به تحلیل استراتژیهای ایران در منطقه میپردازد و وضعیت محور مقاومت را که «هلال نفوذ» نامگذاری کرده، شرح میدهد.
محور گزارش او، اما معطوف به فرمانده سپاه قدس است، چراکه به نوشته صوفان، سردار قاسم سلیمانی است که پشت تمام موفقیتهای منطقهای ایران قرار دارد.
در ادامه بخشهایی از این گزارش را که سایت مشرق با تیتر «قاسم سلیمانی و استراتژی یگانه منطقهای ایران» منتشر کرده میخوانید.
استراتژی منحصربهفرد ایران
ایران، با وجود بحرانهای اقتصادی ادامهدار، امروز خود را به یکی از برترین قدرتهای نظامی و دیپلماتیک در خاورمیانه و رقیب اصلی عربستان بر سر هژمونی در سراسر منطقه تبدیل کرده است. این کشور توانسته با ترکیبی از سیاستهای مختلف، از جمله، مانور ماهرانه دیپلماتیک، ایجاد اتحاد تاکتیکی با ولادیمیر پوتین و روسیه و ارائه سلاح، مشاوره و پول به شبهنظامیان شیعه در کشورهای متعدد، به این موفقیتها دست پیدا کند. تهران در این مورد اخیر [حمایت از متحدان منطقهای]، در اتخاذ استراتژی ظاهرا منحصربهفردی پیشگام شده که قدرت نیروهای شورشی را با قدرت نیروهای دولتی ترکیب کرده و یک مخلوط قدرتمند و مؤثر را ایجاد میکند.
اتخاذ این استراتژی امروز در لبنان، سوریه، عراق و یمن مشهود است». یک نفر بهعنوان معمار اصلی هر یک از این سیاستها به رسمیت شناخته میشود: سرلشکر قاسم سلیمانی، رئیس کهنهکار نیروی قدس (گردان نیروهای ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی). سلیمانی اگرچه مردم کشورش به او احترام میگذارند و دشمنانش در میدانهای جنگ در سراسر خاورمیانه از او وحشت دارند، اما در غرب همچنان غالبا ناشناخته است.
این در حالی است که اگر بگوییم امروزه بدون درک کامل قاسم سلیمانی، نمیتوان ایران را درک کرد، حتی اندکی از حق مطلب را هم ادا نکردهایم. سلیمانی، بیش از هرکس دیگری، مسئول ایجاد یک هلال نفوذ (و به قول تهران، «محور مقاومت») برای ایران است که از طریق عراق، سوریه و لبنان، از خلیج عمان تا سواحل شرقی دریای مدیترانه را دربر میگیرد. امروز، با پیروزی قریبالوقوع اسد در جنگ داخلی فاجعهبار کشورش، این اتحاد ایرانی به اندازه کافی باثبات شده است که قاسم سلیمانی، اگر اراده کند، میتواند سوار بر خودرویش از تهران راه بیفتد و تا مرز لبنان با اسرائیل بیاید، بدون آنکه کسی خودرویش را متوقف کند.
گمنامی فرمانده سپاه قدس
اگر یک نفر در موضعی باشد که بتواند چنین تهدیدهای آشکاری را (اشاره به تهدید ترامپ که بعد از درگیری لفظی با حسن روحانی اتفاق افتاد) مطرح کند، آن یک نفر قاسم سلیمانی است؛ کسی که یک تحلیلگر آمریکایی، او را [بهخاطر گمنامبودنش در غرب]«کارلا» (ابَرجاسوس همهجاحاضر، اما نامرئی شوروی در رُمان جاسوسمحور «جان لوکاره») و یک کارشناس دیگر آمریکایی، او را [بهخاطر نقشش در استراتژی منطقهای ایران]«وزیر خارجه واقعی ایران» مینامد. هیچیک از این دو هم بیراه نمیگویند.
«بُزدُزد»؛ بلای جان دشمن
درحالیکه اکثر آمریکاییها و اروپاییها ممکن است هرگز نام قاسم سلیمانی را نشنیده باشند، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا احتمالا آرزو میکنند ایکاش این نام را کمتر میشنیدند. سلیمانی به نماینده اصلی سبکی از نیروی شورشی تبدیل شده که منحصرا ایرانی است. معمولا شبهنظامیان خود را علیه دولت تعریف، با نیروهای دولتی مبارزه و تلاش میکند تا هرگونه ردپایی از قدرت دولت را از میان ببرند. این در حالی است که افراد تحت امر سلیمانی، اغلب به همکاری در چارچوب قدرت دولت تمایل دارند و بهاینترتیب دولتهای خود را از درون، به همکاری دعوت میکنند و با تلفیق قدرت شبهنظامی و قدرت دولتی، یک مجموعه قدرتمند و رعبآور را تشکیل میدهند. حزبالله لبنان برجستهترین نمونه از این سبک است، اما چنانکه در ادامه خواهیم دید، ابدا تنها نمونه نیست.
سال ۲۰۰۶، در اوج خونریزیها در عراق، سلیمانی موقتا مدیریت «عصائب اهلالحق» [از گروههای متحد با ایران در عراق]و گروههای وابسته به آن را کنار گذاشت تا نظارت بر یکی دیگر از گروههای نیابتی ایران؛ یعنی حزبالله، در جنگ شدید این گروه با اسرائیل را برعهده بگیرد. در مدت غیبت او در عراق، فرماندهان آمریکا در «منطقه سبز» [محل استقرار نیروهای ائتلاف آمریکایی در بغداد]، متوجه کاهش چشمگیر تلفات خود در سراسر عراق شدند. سلیمانی پس از بازگشت از لبنان، به فرماندهان آمریکایی نوشت: «امیدوارم از صلح و آرامش در بغداد لذت برده باشید. من در بیروت، مشغول بودم». قاسم سلیمانی در جنگ عراق علیه ایران، تقریبا در همه جبههها حاضر بود و به خوشبرخوردی با افراد تحت فرماندهیاش مشهور شد. او عادت داشت وقتی از مأموریتهای شناسایی درون جبهه دشمن برمیگردد، با خودش بُز زنده و آذوقههای دیگر را بیاورد تا سربازان تحت امرش از آنها تغذیه کنند؛ و بهاینترتیب، [بهخاطر قدرتش در انجام عملیاتهای اطلاعاتی]لقب تحسینآمیز «بُزدُزد» را به او دادند.
سوریه
پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه در سال ۲۰۱۱، سلیمانی به بخشی از شبهنظامیان عراقی خود دستور داد تا برای دفاع از حکومت اسد راهی سوریه شوند. بههمینمنظور او همچنین گروههای شبهنظامی شیعه جدیدی را تأسیس کرد؛ از جمله این گروهها، لشکر فاطمیون که متشکل از افغانستانیهای ساکن ایران و تیپ «زینبیون» که متشکل از پاکستانیها بودند. نیروهای تحت فرمان سلیمانی در بسیاری از عملیاتهای تهاجمی مهم جنگ سوریه، از جمله بازپسگیری شهر «قصیر» از شورشیان، نقش حیاتی داشتند. سلیمانی با وفادارماندن به سبک اصلی خود، به دنبال یکپارچهکردن قدرت دولت و شبهنظامیان بوده است. گزارشها حاکی از آن است که رهبران گروههای شبهنظامی لبنانی و عراقی در ستاد فرماندهی مخفی سلیمانی در دمشق، در کنار ژنرالهایی از ایران و سوریه فعالیت میکنند.
اواسط سال ۲۰۱۵ در سوریه، همهچیز دقیقا آنگونه که سلیمانی میخواست پیش نمیرفت. نیروهای اسد مدام دست به خیانت [و فرار]میزدند، بنابراین شبهنظامیان عراقی، افغانستانی و پاکستانی تحت حمایت ایران در مبارزه با شورشیان سنی برای کنترل بزرگترین شهر سوریه، یعنی حلب، تقریبا تنها مانده بودند. این نیروها به حمایت یک قدرت خارجی بزرگتر نیاز داشتند؛ قدرتی که ظرفیت قدرتمندی در جنگ هوایی داشته باشد. طبیعتا واسطه این معامله هم کسی نبود جز ژنرال شماره یک در صحنه نبرد: قاسم سلیمانی. ماه جولای سال ۲۰۱۵، سلیمانی برای گفتگو با وزیر دفاع روسیه و به گزارش برخی منابع، شخص پرزیدنت پوتین (ظاهرا سوار بر یک هواپیمای عمومی) به مسکو پرواز کرد. چند هفته بعد، سلیمانی به سوریه برگشته بود و داشت یک حمله هماهنگشده را علیه گروههای شورشی و جهادگرا تحت پوشش عملیات سنگین هوایی روسیه فرماندهی میکرد. مداخله پوتین، ورق جنگ را به شکلی تعیینکننده به سود اسد برگرداند و ماه دسامبر سال ۲۰۱۶، چند روز پس از بازپسگیری حلب توسط نیروهای شبهنظامی سلیمانی و ارتش سوریه، تصاویری از او منتشر شد که نشان میداد دارد از بقایای قلب تاریخی شهر حلب دیدن کند.
عراق: تا ماه اکتبر سال ۲۰۱۴، داعش به حومه بغداد رسیده بود و فرودگاه بینالمللی اصلی این شهر را خمپارهباران میکرد. در غیاب یک ارتش قابل اعتماد در عراق، یک نفر باید میبود که پایتخت را نجات بدهد. سلیمانی اینبار به برخی از شبهنظامیان عراقی که موظف به دفاع از اسد شده بودند، دستور داد برای نجات دولت خودشان به عراق برگردند. این شبهنظامیان، خود را در قالب نیروهای بسیج مردمی (موسوم به «حشدالشعبی»، سازمانی فراگیر از نیروهای غیردولتی با مسئولیت هماهنگی با دولت در بغداد) سازماندهی کردند. اگرچه همه نیروهای حشدالشعبی تحت کنترل مستقیم سلیمانی نیستند، اما نیروهای سلیمانی یکی از بزرگترین گروههای تشکیلدهنده حشدالشعبی هستند و عموما در شدیدترین درگیریها حضور داشتهاند.
لبنان: تهران برای توسعه «محور مقاومت» دلایل اقتصادی هم دارد، بهویژه اینکه تهران اگر میخواهد بالاخره یک روز خط لوله سطحی مدنظرش را که از مدتها پیش برنامهریزی کرده، از میدان گازی غولپیکر پارس جنوبی تا دریای مدیترانه بکشد، به اعضای این محور نیاز دارد. هلال ایران تا لبنان، پیشاپیش معادلات ژئوپلیتیک خاورمیانه را تغییر داده است و اگر قدرت پتروشیمی هم [به سود محور مقاومت]به این معادله افزوده شود، قدرتی ایجاد خواهد شد که بدون شک باید آن را مد نظر قرار داد. حزبالله احتمالا مهمترین بازیگر غیردولتی در خاورمیانه امروز است.
اگر این گروه نبود، نیروی قدس سلیمانی نمیتوانست اینگونه در خارج از ایران فعالیت کند و اگر نیروی قدس، این اندازه قدرتمند نبود، قدرت ایران در منطقه هم بههیچعنوان بهاندازه امروز سهمگین نبود. سلیمانی در سخنرانی خود در همدان، خطاب به پرزیدنت ترامپ، از قدرت کشورش در جنگهای نامتقارن گفت. از طرف دیگر و در همین راستا، هم سرتیپ «اسماعیل قاآنی» معاون سلیمانی و هم سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران و رئیس سلیمانی (روی کاغذ) اخیرا تشکیل موجودیتی را علنا اعلام کردهاند که خودشان آن را «بسیج بینالمللی» مینامند.
اینها ادعاهای بیاساس هم نیستند. سلیمانی (که گزارشها خبر میدهند کمربند مشکی کاراته را دارد) نوعی از هنرهای رزمی را بلد است که در آن، فرد حریفان بزرگتر از خودش را وسوسه میکند تا عملی انجام بدهند که به ضرر خودشان تمام شود.
خدا قوت دلاور .
ای کاش دولتمردان ما هم اینگونه شوند