همچنان حواشی فیلم پخششده در شبکه استانی کیش ادامه دارد. فیلمی با تصاویر نامناسب که پس از پخش، عامل اخراج تعدادی از کارکنان این مرکز شد.
علیرضا نجابت، مدیرکل مرکز کیش کارکنان مقصر در این موضوع را اخراج کرد و سپس علی عسکری (رئیس رسانه ملی) دستور برکناری خود او را داد، اما ماجرا به همینجا ختم نشد. مدیر برکنارشده حالا سِمت دیگری گرفته و براساس حکمی که دهم دی ماه برای او زده شده، به سمت «مشاور معاون امور استانها» گماشته شده است.
در حکم او آمده: «نظر به حسن سوابق و تعهدی که دارید به موجب این حکم سمت (مشاور معاون استانها) منصوب میشوید. امیدوارم در سایه توجهات حضرت ولیعصر (عج) در پیشبرد اهداف رسانه ملی و رسیدن به افق مطلوب در چشمانداز آینده معاونت امور استانها موفق و موثر باشید. از خداوند سبحان توفیقات روزافزون الهی برای شما را خواهانم. علی دارابی/ معاون امور استانها.»
انتشار این حکم بار دیگر صحبت از مدیران برکنارشده اما برگشته به کار را مطرح کرده است؛ مدیرانی که در جایگاهی لایق شمرده نشدهاند، اما به سرعت در سِمتی دیگر حکم گرفته و مشغول به کار شدهاند و البته صحبت از جابهجایی پستهای مدیریتی و حلقه تنگی که در این حوزه وجود دارد. نمونههای جابهجایی مدیران هم فراوانند.
یک موردش شهرداری تهران است که پس از قالیباف و آمدن نجفی به شهرداری، صحبت از تغییرات گسترده در آن میشد، اما درنهایت فقط افراد جابهجا شدند. شهردارهای مناطق جایشان عوض شد و این مورد در بدنه شهرداری هم به وضوح دیده شد.
از شهربانو امانی، فعال سیاسی درباره چرایی این جابهجاییها و بیاعتمادی که به وجود میآورد، پرسیدهایم که در ادامه میآید:
خانم امانی همانطور که در جریان هستید، رئیس صداوسیمای کیش برکنار شد، اما حالا به جای دیگری منصوب شده و البته این ماجرا در سازمانهای مختلف و عناوین گوناگون دیده شده است. چطور چنین چیزی ممکن است که وقتی فردی از سِمتش عزل میشود، میتواند سِمتی حتی بهتر را کسب کند؟
مدیریت، شاخهای از علم است و باید به آن نگاهی علمی داشت، اما متاسفانه در کشور ما چه در سطح کلان و چه در سطح خرد نگاه علمی وجود ندارد. شایستهسالاری مدنظر قرار نمیگیرد و یکی از مشکلات جدی مردم و بیاعتمادی آنها به این وضع است؛ وضعیتی که باعث شده سرمایه اجتماعی کشور پایین بیاید و شاهد مدیریتی چابک و روان در کشور نباشیم. این درحالی است که علاوه بر آنکه مبنایی علمی و تخصصی وجود ندارد، عوامل مداخلهگر بیرونی هم بسیار اثرگذار هستند.
منظور از این عوامل مداخلهگر چیست؟
مدیران با واسطه فامیلی، هیأتی و حزبی ارتقا پیدا میکنند و در نتیجه این عوامل که میتوان آنها را عوامل مداخلهگر دانست، قدرت بسیار زیادی دارند. متاسفانه ما در آستانه ٤٠سالگی انقلاب نتوانستهایم در تربیت مدیران کارآمد باشیم و کادرسازی حلقه مفقوده بوده، عامل این شده. مدیران ضعیف به خاطر واسطه، ارتقای پست پیدا میکنند و چون خودشان قوی نیستند، با آدمهای قوی هم کار نمیکنند. مدیران ضعیف؛ معاونان و تشکیلات ضعیف هم خواهند داشت.
بیشتر در چه بخشهایی شاهد چنین مواردی هستیم؟
در بخشهایی غیر از قوه مجریه چنین مواردی را بیشتر میبینیم، چراکه این بخشها اصولا غیرپاسخگوترند، حاشیه امنی دارند و پارامترها در آنها محفلیتر است و در نتیجه این موارد به راحتی دیده میشود. هرچند در سایر بخشها، نهادهایی نظارتی ایجاد شده، اما خودکنترلی و خودنظارتی ندارند و مشکلات آنها علنی نمیشود، ولی مشکلات قوه مجریه علنی میشود و همه میتوانند نقد کنند، اما در سایر قوا اینطور نیست.
در چنین موقعیتی جامعه برای مهار این مشکل چه کاری میتواند انجام دهد؟
مدتهاست در کشور ما به جای حل کردن مسأله، صورتمسأله را پاک میکنند. ما به جای پاسخگویی، منتقد مردم شدهایم و همانطور که گفتم افراد از سازمان و جایگاهی به سازمان و جایگاه دیگر کوچ میکنند. این را هم بدانید که این حلقه جابهجاییها به هم پیوسته و بسیار تنگ است و همین هم بیاعتمادی و فساد را چشمگیرتر کرده است. حالا آنچه میتواند به این وضع کمک کند، نظارت عمومی یعنی اطلاعرسانی درست، گردش آزاد اطلاعات، ایجاد حاشیه امن برای رسانهها و شبکههای اجتماعی و نهادهای صنفی و مدنی است. اگر نظارت اینها وجود داشته باشد و بتوانند بدون اغماض نسبت به همه کس و همه جابهجاییها اظهارنظر کنند، میتوان تا حدودی به آینده و بهبود آن امید داشت.