مادر دختر کرولال که از قصاص قاتل دخترش گذشت کرده بود، با این ادعا که به درخواست او به درستی رسیدگی نشده است، خواستار محاکمه مجدد متهم شد.
به گزارش شرق، اوايل زمستان سال 92 مردي با مرکز فوريتهاي پليسي 110 گلستان در شهرستان بهارستان تماس گرفت و از کشتهشدن همسرش در خانهشان خبر داد. در پي اين تماس، کارآگاهان جنايي پليس آگاهي استان تهران به محل حادثه رفتند و متوجه شدند اين زن که ناشنوا بوده، در يکي از اتاقهاي خانه به قتل رسيده و طلاها و گوشي تلفن همراهش سرقت شده است. با گزارش موضوع به بازپرس کشيک ويژه قتل و هماهنگي قضائي، جسد به پزشکيقانوني منتقل شد.
با تشکيل پرونده، شوهر این زن بهعنوان تنها مظنون پرونده به پليس آگاهي احضار و در تحقيق از او معلوم شد روز حادثه همسرش در خانه تنها بوده و خود او هنگام عصر از محل کار به خانهاش بازگشته و متوجه مرگ او و سرقت اموال وي شده است.
در ادامه تحقيقات معلوم شد شوهر این زن در مرگ او نقشی ندارد، به همین دلیل هم مأموران زندگی خصوصی این زن را مورد تحقیق قرار دادند و متوجه شدند او با فردی غریبه در ارتباط بوده است. با پیداشدن ردپای مرد غریبه در زندگی زن جوان تحقیقات بیشتری انجام شد و شاهدانی پیدا شدند که گفتند مرد غریبه را اطراف خانه مقتول دیدهاند.
کارآگاهان جنايي با تحقيق در اين ارتباط هويت اين مرد را که تنها مظنون پرونده بود، شناسايي و پس از جستوجوي گسترده او را در خانهاش در رباطکريم دستگير کردند.
متهم با انتقال به پليس آگاهي، در بازجوييها به قتل زن جوان و سرقت اموالش اعتراف، اما درباره انگيزهاش از جنايت سکوت کرد. این سکوت البته چندان دوامی نداشت و در نهایت متهم لب به اعتراف گشود و گفت: من مقتول را از قبل میشناختم و با هم ارتباط داشتیم، اما دلیل اینکه رابطه داشتیم این بود که من خیلی احساس تنهایی میکردم و وضع مالی بدی هم داشتم. بعد از اینکه متوجه شدم این زن طلا و پول دارد، از او خواستم به من قرض بدهد. او گفت باید به خانهاش بروم. من معمولا ساعاتی او را میدیدم که کسی در خانه نبود و فکر هم نمیکردم که شوهر دارد. بعد از اینکه به خانهاش رفتم متوجه شدم که شوهر دارد. با هم جروبحث کردیم. من در یک لحظه او را خفه کردم و بعد هم طلاها و پولهای او را برداشتم و فرار کردم.
بعد از گفتههای این مرد و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. بعد از خواندن کیفرخواست، اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و گفتند که گذشت میکنند و دیه میخواهند، سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام را قبول دارم و بهخاطر پولی که نیاز داشتم این کار را کردم.
با توجه به گذشت اولیایدم از قصاص، رأی بر پرداخت دیه و حبس برای متهم صادر شد، اما این رأی مورد اعتراض مادر مقتول قرار گرفت و او مدعی شد که دادگاه همه حرفهای او را نشنیده است. دیوانعالی کشور اعتراض او را قبول کرد و از دادگاه خواست خواسته مادر مقتول را به طور دقیق گوش کند. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد.
مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: من در دادگاه گفتم که از قصاص گذشت میکنم، اما از من پرسیده نشد چه میخواهم. من و شوهرم با قاتل توافق کرده بودیم که به ما 400 میلیون تومان بدهد و رضایت بدهیم، حتی من به وکلای قاتل و شوهرم گفتم که بهتر است پول را بگیریم و بعد رضایت بدهیم که آنها گفتند لازم نیست و متهم قبول میکند که این پول را بدهد، اما در دادگاه ثبت نشد.
در این هنگام رئیس دادگاه گفت: در جلسه رسیدگی من شخصا به شما گفتم که میتوانید سه تصمیم بگیرید؛ قصاص کنید، بدون قیدوشرط گذشت کنید یا اینکه درخواست دیه داشته باشید، شما هم گفتید که درخواست دیه دارید. من پرسیدم فقط مبلغ دیه را میخواهید، شما هم تأیید کردید. عین این مکالمه ضبط و البته صورتجلسه شده و شما هم آن را امضا کردهاید. سه روز بعد به دادگاه مراجعه کرده و گفتید که همسایهها به شما گفتهاند میتوانید بیشتر از دیه قانونی دریافت کنید و حالا تصمیم دارید بیشتر از دیه قانونی از متهم بخواهید. من به شما گفتم این کار امکانپذیر و اسناد قابل استرداد نیست، اما شما گفتید که اشتباه کردهاید. این موضوع به دیوان گفته شد، اما دیوان اعلام کرد که باید دوباره به صحبت شما رسیدگی شود. درحالیکه شما این موضوع را میدانستید.
مادر مقتول این موضوع را رد کرد و گفت: من بیرون دادگاه با متهم توافق کرده بودم و درباره این موضوع در دادگاه از من سؤال نشد.
سپس متهم گفت: من دیه قانونی را توافق کردم و پرداخت میکنم.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.