bato-adv
کد خبر: ۳۹۲۵۷۴
تحلیلی از احمد پورنجاتی

چالش «ترس و شرم» در مصاف بیماری

همین ناخوشی‌های ساده و دم‌دستی نیز، گاه کلی ماجرا دارد تا بهبودی، چه رسد به بیماری‌های نیازمند به جراحی و حتی گاه قطع عضو. اگر در گروه ناخوشی‌های روانی باشد که فرایند درمان، پیچیده‌تر و طولانی‌تر هم می‌شود، گاه تا مرز بستری و شوک. ترس از بیماری، گاه خطرناک‌تر و کشنده‌تر از خود بیماری است. این است که برخی، از ترس مرگ، می‌میرند.

تاریخ انتشار: ۰۹:۳۲ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۷

احمد پورنجاتی در روزنامه شرق نوشت: بیماری را نباید انکار یا حتی پنهان کرد؛ یعنی نه می‌توان نادیده‌اش گرفت و نه از سر لجبازی به آن بی‌اعتنایی کرد؛ دست از سر آدمی برنمی‌دارد. هرچه باشد و به هر علت؛ جسمی باشد یا روانی، موضعی باشد یا سیستمی؛ تفاوتی ندارد. هرچه دیرتر به صرافت درمانش بیفتی، سخت‌جان‌تر می‌شود و جانکاه‌تر. این‌ها که گفته شد، بدیهیات اولیه‌اند. هرکس با درک معمولی نیز این‌ها را می‌داند. پس چرا برخی به جای پذیرش بیماری، یا به کلی انکارش می‌کنند یا به هر شگردی می‌کوشند پنهانش کنند؟! من از میان دلیل و علت‌های گوناگون، دو عامل را بااهمیت‌تر می‌دانم: ۱- ترس ۲- شرم.

برخی از پذیرش بیماری می‌ترسند، چون نگران چگونگی فرایند درمان و پیامد‌های احتمالی آن هستند. همه بیماری‌ها که در قواره یک سرماخوردگی ساده یا دندان‌درد نیستند. تازه همین ناخوشی‌های ساده و دم‌دستی نیز، گاه کلی ماجرا دارد تا بهبودی، چه رسد به بیماری‌های نیازمند به جراحی و حتی گاه قطع عضو. اگر در گروه ناخوشی‌های روانی باشد که فرایند درمان، پیچیده‌تر و طولانی‌تر هم می‌شود، گاه تا مرز بستری و شوک. ترس از بیماری، گاه خطرناک‌تر و کشنده‌تر از خود بیماری است. این است که برخی، از ترس مرگ، می‌میرند.

اما علاوه بر ترس، گاهی شرم (به مفهوم و معنایی گسترده‌تر از کمرویی و خجالت یا حتی حس تابویی)، عامل انکار یا پنهان‌سازی بیماری می‌شود. بیمار، احساس می‌کند با پذیرش و آشکارسازی بیماری‌اش دچار نوعی فروپاشی یا رسوایی اخلاقی و ارزشی می‌شود و از ستیغ چشم و دل دیگران با سر به ژرفای بی‌اعتباری و پستی سقوط خواهد کرد. این است که به خیال خود، حفظ ظاهر می‌کند. غافل از اینکه با پس‌انداختن قبول واقعیت و اقدام برای درمان - که چه بسا اگر بهنگام باشد، ره به بهبودی و سلامت خواهد برد - اسب فاجعه را چهارنعل می‌تازد به فرجامی بی‌برگشت.

اینک با چنین تابلویی از «چالش ترس و شرم در مصاف بیماری» نیم‌نگاهی به احوال جامعه و بخش‌های گوناگون کشور بیندازیم. اگر پیامد‌های بی‌اعتنایی به بیماری فردی، دست بالایش بر سر خود شخص و بستگان نزدیک او آوار می‌شود، اما بیماری اجتماعی مانند بختک، گریبان سرنوشت ملت و کشوری را می‌چسبد. خواه بیان این نکته کسانی را دلخور کند یا نه، اما واقعیت این است که نه تنها در این سال‌ها بلکه از همان آغاز شکل‌گیری جمهوری اسلامی، همواره سایه «ترس و شرم» در برخورد با پذیرش و درمان بیماری‌های خرد و کلان، شخصی و شخصیتی، فردی و نهادی، همه در عرصه عمومی، عامل انکار یا پنهان‌کاری و کوچک‌نمایی آن‌ها بوده است.

با نام‌هایی مستعار، از این دست؛ پرهیز از سیاه‌نمایی، خودداری از تضعیف مسئولان و... سبب شده نتوان از بیماری، ناخوشی، ناتوانی، نارسایی، کژوکوژی و اشتباه - حتی سهوی و ناخواسته - مدیران سخن به میان آورد. انگاری نوعی عصمت بی‌نام‌ونشان گرداگرد آن حلقه زده که اگر بگویی فلان جای کار، نادرست، ناحق و نارواست یا به لحاظ تخصصی ایراد دارد، عرش باور‌های مردم می‌لرزد، لابد! این است که اگر در گوشه‌ای از روزنامه‌ای حتی به اشاره خبری هشدارگونه از نشانه‌های وجود یک آفت یا بیماری داده شود، به جای آنکه اورژانس دستگاه‌های درمانگر، برای انتقال بیمار و درمان او وارد عمل شوند، حتی اگر نیاز به جراحی دارد، سراغ آن هشداردهنده می‌روند که چرا؟! جالب است نظام‌های سیاسی توسعه‌یافته عرفی در جهان نیز با انواع بیماری، ناخوشی و چالش‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و شیپور رسوایی فساد بالاترین مقام‌های دولتی‌شان در گستره افکار عمومی نواخته می‌شود و سروکارشان به دادگاه و زندان می‌کشد، اما بنیان ساختار سیاسی‌شان تکان نمی‌خورد.

چرا آنجا‌ها از ترس و شرم در مصاف بیماری‌های عفونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خبری نیست؟ مهم‌ترین پیامد این الگوی برخورد از موضع «ترس و شرم» با بیماری‌های گوناگون در کشور ما، علاوه بر وخیم‌ترشدن و متاستازدادن و فراگیری سیستمیک و سخت‌تر و پرهزینه‌تر شدن درمان، گره‌خوردن زلف بنیان باور‌ها و ارزش‌های مورد قبول مردم به امور اعتباری است و نگرانی از تاب و توان کالبد جامعه و ساختار سیاسی آن برای بهبود و بازیابی سلامت.

شاید برخی در پاسخ این نوشته فهرستی بالابلند از پیگیری‌های برخی دستگاه‌های نظارتی و برخورد‌های قاطع دستگاه قضائی با متخلفان و مفسدان ارائه دهند. اما، واقعیت این است که بسیاری از این‌ها مصداق «نوشدارو پس از مرگ سهراب» است؛ رفتاری از جنس واکنش‌های برانگیخته از تب و تاب‌های مقطعی و به اصطلاح، اقدام ضربتی.

به گمان این قلم، نخستین گام برای خلاصی از چالش «ترس و شرم» در برخورد با بیماری‌های گوناگون موجود در ساختار و سازوکار‌ها و عملکرد دستگاه‌های اداره‌کننده کشور این است که بپذیریم هیچ شخص حقیقی یا حقوقی، مصون از خطا، کژراهه، فساد و بیماری نیست.

درست برعکس آنچه تاکنون گفته‌ایم و القا کرده‌ایم و خودمان هم باورمان شده که جامعه ما، نظام ما، متولیان ما، سازوکار‌های اداره کشور ما، از اساس، تافته‌های حریربافته‌ای هستند سوای همه عالم که در آن اثری از کژوکوژی نخواهی یافت! و گام دوم این است که از افشای بیماری، دچار ترس و شرم مرگ یا رسوایی نشویم. با چنین رویکردی، درمان بیماری را به تشخیص و صلاحدید پزشک متخصص واگذار خواهیم کرد، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

bato-adv
مجله خواندنی ها