فرارو – دوربینهای چاپ سریع که آنها را به اسم دوربینهای پولاروید هم میشناسیم، یکی از وسوسهکنندهترین انتخابها در بازار دوربینهای عکاسی هستند. قیمت آنها عموما خیلی بالا نیست و به خاطر ظاهری که دارند خیلی زود میتوان دلباحتهشان شد اما پیش از اینکه تصمیمی بگیرید توصیه میکنیم نوشته کسی را بخوانید که همین دو سه ماه پیش در دام دوربینهای چاپ سریع افتاده است و الان فکر میکند بقیه نباید همان چنین تصمیم اشتباهی بگیرند. از او خواستهایم با زبان خودش دلایل دشمنی با دوربینهای چاپ سریع را توضیح دهد:
چند ماه است در خانهمان را به روی یک اسب تروا باز کردهام. اشتباه بزرگم وقتی رقم خورد که تصمیم گرفتم برای همسرم یک هدیه متفاوت بخرم؛ چیزی مثل یک دوربینهای چاپ سریع. اگر برای اولین بار به آنها نگاه کنید احتمالا یک بچه گربه ملوس را میبینید.
وقتی به سراغ فروشندهها رفتم خیلی گرم و صمیمی برخورد کرد، اما اطمینان دارم توی دلش میگفته: «طفلکی! حتما نمیدانی وارد چه بازی خطرناکی شدهای». او در حالی که جعبه یکی از دوربینهای چاپ سریع ساخته شده توسط فوجی فیلم را برایم باز میکرد با لحنی هشداردهنده گفت: مدل مورد نظرم انرژی مورد نیاز خود را از باتریهای قلمی تامین میکند. چی؟ دستگاهی که هنوز نمیتواند با باتری لیتیومی کار کند، قطعا اسباببازی بچههاست! به همین خاطر سراغ یک مدل گرانتر به نام
instax mini 90 رفتم که خودش حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان و کارتریجهایش ۱۵۰ هزار تومان قیمت داشت. فروشنده گفت: با هر کارتریج میتوانیم ۱۰ تا عکاس بگیریم. کار کردن با دوربینهای چاپ سریع فوقالعاده ساده است. باید کارتریج را داخل دستگاه بگذارید و دگمه شاتر را فشار دهید تا یک فیلم از شیار کنار دوربین بیرون بیاید. مدتی زمان میبرد تا تصویر ظاهر شود. اعتراف میکنم برای چند مرتبه اول این اتفاق حس سرخوشانهای در وجودم رقم زد.
محبوبترینها
وقتی اولین دسته از مهمانها به خانهمان آمدند از آنها خواستیم در گوشهای جمع شوند تا یک عکس دستهجمعی بگیریم. شاتر را فشار دادیم و فیلم بیرون آمد. چند ثانیه بعد عکس ظاهر شد. ناگهان یکی از مهمانها عکس را از روی میز قاپید و پیروزمندانه فریاد زد: این مال منه!
تا به خودمان بیاییم، مهمان دیگری گفت: «میشه برای منم یکی بگیرید؟». یک عکس هم برای او گرفتیم، اما نوبت به نفر بعدی رسید تا همان تقاضا را تکرار کند. همان روز کارتریج ۱۰ تایی فیلمهای دوربین چاپ سریعمان تمام شد. چارهای نبود. رفتیم بازار و از فروشنده دو تا کارتریج دیگر خریدیم. وقتی فروشنده کارت بانکیام را روی دستگاه پوز میکشید لبخندی به لب داشت. احتمالا داشت پیش خودش میگفت: دیدی گفتم بدبخت شدی!
چند روز بعد به یک تولد دعوت شدیم پر از بچههای قد و نیم قد. همسرم با دوربین چاپ سریع فوجی فیلمش به جشن رسید. آنجا هم مجبور شدیم برای بچهای که تولدش بود، سه تا عکس بگیریم. بعد خانمی که حتی نمیشناختمش گفت: برای بچه من هم یک عکس بگیرید! فیلمها یکی پس از دیگری برای بقیه بچهها و مادرهایشان ظاهر شد. این هفته وقتی برای بار سوم در دو ماه گذشته به سراغ فروشنده رفتم، متوجه شدم کارتریجها را باید ۱۸۰ هزار تومان بخریم.
الان که شما دارید این نوشته را میخوانید، تصمیم خودم را گرفتهام. میخواهم تا عید نشده و قبل از آنکه به خاطر یک دوربین عکاسی چاپ سریع ورشکستهمان شویم، همین امشب این اسب تراوای نفرتانگیز خیلی اتفاقی از دستم بلغزد و روی سنگهای کف آشپزخانه بیفتد. امیدوارم مجبور نشوم زیر پایم لگدش کنم یا به تیشه و چکش متوسل شوم.
مشکل از اوضاع مالیته
وقتی انقد با حرص میگی دوربین یک و نیم بود معلومه دستت تنگه
اخه یک میلیون ک چیزی نیست
شما در حد وسع خودت خرید کن لطفا