در خلاصهی داستان این قیمت آمده است: «در نهنگ آبی قسمت انعکاس، نقشه آرمین برای پاک کردن فیلم دوربینهای امنیتی شرکت در لحظات آخر توسط جهان از هم میپاشد، آرمین حالا مجبور است برای جبران این به هم ریختگی مسیری غیر مستقیم را طی کند، مسیری که پدرش، ژاله و بهمن را درگیر میکند...»
بعد از حملهی جهان و متلاشی شدن لپ تاپ آرمین، همه چیز به نظر از دست رفته میآمد و تنها چند ثانیه تا بر ملا شدن راز دزد پروندهها باقی مانده بود. در حالی که آرمین و مروارید آخرین تلاشهای مذبوحانهی خود را میکردند، آناهیتا باز هم وارد نقشه میشود. آناهیتا اگرچه در پی نقشههای خودش است و در ظاهر وارد شطرنجی با آرمین میشود، اما حرکات او به آرمین کمک میکند که حتی سادهتر از آن چه خودش فکر میکرد به اهدافش برسد.
آرمین هرچند به سختی و همراه با اندکی شانس و درگیر کردن همهی اطرافیانش، از پدرش تا پگاه و ژاله، از این مهلکه هم سربلند بیرون میآید و شکستی دیگر برای آناهیتا رقم میزند.
در گوشه دیگر داستان نادر که متوجه شده از گوشی او با هاله تماس گرفته شده سعی میکند از ماجرا با خبر شود و با تهدیدی ضمنی از خود آرمین میخواهد که به او کمک کند تا سهم خود را در نقشهی پاک شدن فیلمهای شرکت بداند.
نادر اگرچه از هستهی فعل و انفعالات دور افتاده است، اما در تکاپو است تا به خودش و به اوضاع اطرافش مسلطتر شود و همچنان برای همهی شخصیتهای درگیر داستان یک تهدید به شمار میرود.
تنها چیز مشترکی که میان همهی کاراکترها ایجاد شده، شک است. دیگر هیچ کس به هیچ کس اعتماد ندارد و همه به همدیگر مشکوکند. جهان به آناهیتا، آناهیتا به مروارید، مروارید به آرمین، آرمین به بهمن و بهمن به همه...
بهمن: «ژاله راستش من دیگه به تو هم دیگه اطمینان ندارم. نمیدونم تو اون هارد چی بوده که همتون به جون هم افتادین...»
در پایان این قسمت همهی شخصیتهای داستان به جز آرمین بازنده اند. پدر آرمین و ژاله به راحتی توسط آرمین فریب میخورند و تهنا عواملی هستند برای پیشبرد نقشههای او. بهمن نمیتواند قدم مثبتی برای پیدا کردن فساد و دستهای پشت پردهی شرکت بردارد.
جهان کماکان معلق و نزدیک به آناهیتا، اما دور از اوست. نادر دست و پا میزند که وارد بازی شود، اما هنوز روزنهای برای ورود نیافته است و آناهیتا شکست خورده و فروپاشیده و خسته است از مکر و قدرت پرویز و مروارید و حالا آرمین و بی خبری و سادگی بهمن.