محمدرضا باهنر که هماکنون دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری است، به ایلنا گفته است عدهای ضمن اینکه خودشان را طرفدار رفع حصر نشان میدهند، مثل اینکه دارند از این حصر رزق و روزی میخورند و موافق نیستند که این مشکل حل شود وگرنه این مشکل اگر مسیر طبیعیاش را طی کند، خیلی زود میتواند حل شود.
او گفته است: «مسئله حصر و اینکه چرا این اتفاق افتاد، سوابق آن روشن است. سال ۹۶ حس من این بود که این فضا کمکم دارد باز میشود و به نقطهای رسیدم که فکر کردم تا دو یا سه ماه دیگر اصلا مسئله حصر حل شود، اما متأسفانه یکی از همین آقایان یا خودش یا دیگران یکی، دو تا بیانیه بلندبالا علیه نظام و رفتار ۳۰ سال و ۴۰ سال اخیر کل نظام صادر کردند. من نمیخواهم متهم کنم که خود این بنده خدا این کار را کرده یا کسی در کاسهاش گذاشته، اما موقعی که شرایط طوری پیش میرود که مسئله حل شود، یک عده از همین تندروها میآیند و کار را خراب میکنند».
او با اشاره به آخرین وضعیت دو لایحه باقیمانده از FATF میگوید تا به حال هزاران پیامک برای او هم ارسال شده که مشخص است آنها از یک استان سازماندهی شده است. او همچنین در همین بحث تأکید کرده است: «در بحث FATF آنچه ما برداشت کردیم این است که حضرت آقا با نظرات کارشناسی که طرفین به ایشان دادند به نظر مشخصی نرسیدند. یک موقع است که یک نفر میگوید حضرت آقا با این جملهشان گفتهاند با FATF مشکلی ندارم خب اصلا این را نگفتند. آنچه به ما منتقل شده این است که آقا گفتهاند من مجموعه منافع و مضار این را شنیدهام الان به نظر خاصی نرسیدهام. اگر آقا میخواستند مخالفت کنند خب لازم بود که به مجمع ارجاع دهند یا حتی به مجمع اشاره میکردند که چنین چیزی نیست. آقا نه در اثبات و نه در نفی آن نظر ندادهاند بلکه فرمودهاند مجمع تشخیص مصلحت نظام بنشیند با دقت بررسی کند. این تصمیم درباره FATF اصلا دیو و فرشتهای نیست، متأسفانه در کشور دو گروه شدهاند و یک گروه میگویند اگر تصویب شود مملکت به فنا میرود و عدهای میگویند اگر تصویب نشود مملکت به فنا میرود که هر دو اغراق و افراط و تفریط است.
او همچنین با انتقاد از تندروی در هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا یادآور میشود که برخی «در جناح ما آرام در گوشمان میگویند ما اصولگراییم ولی به کسی نگویید». باهنر با اینکه قصد شرکت در انتخابات مجلس آینده را ندارد گفت، اما برداشتش این است که ممنوعیت حضور نمایندگان بیش از سه دوره متوالی مغایر با قانون است. او در پاسخ به سؤالی درباره شایعه اختلاف آملیلاریجانی و محسن رضایی بدون تأیید یا تکذیب این شایعه تنها میگوید: «دبیرخانه باید زیرنظر رئیس مجمع فعالیت کند و اگر خدای نکرده زمانی هم نتوانستند با هم کار کنند آن موقع باید تصمیم بگیرند».
«کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم»؛ اگر دوست و رفیق کرمانی داشته باشید یا در گعدههای آنها رفتوآمد کنید، این عبارت را بسیار از زبان آنها میشنوید! هر شهر و استانی چهرههایی را به خود دیده است که فارغ از قضاوت درباره عملکرد آنها، بعدها مردان و زنان بنام سیاسی کشور شدند؛ در این میان کرمان، یکی از استانهایی است که در این زمینه گوی سبقت را از سایر استانها ربوده و چهرههای متعددی را در سیاستورزی به خود دیده است. چهرههایی که این روزها هم به اصلاحطلبی شهره هستند و هم به اصولگرایی.
محمدرضا باهنر، یکی از این چهرههاست. یکی از نمایندگان با سابقه طولانی حضور در مجلس که به گفته خودش میتواند دکترای مجلس بگیرد! مرد نامآشنای جریان سنتی اصولگرا یا همان محافظهکاران سابق. آخرین دوره حضورش در قامت نماینده به مجلس نهم میرسد. در آن انتخابات اعلام کرد دیگر قصد نامزدی در انتخابات مجلس را ندارد و حالا که در آستانه انتخابات مجلس یازدهم قرار گرفتهایم، باز هم اعلام کرده است که نمیخواهد نامزد شود. مردی که از ابتدا با جریان سنتی پیوند خورده بود و تقریبا سعی کرده این نقش را همچنان حفظ کند.
دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین با درگذشت مرحوم عسگراولادی، بهعنوان دبیر کل جبهه پیروان خط و امام و رهبری برگزیده شد؛ ائتلافی از تشکلهای سنتی جریان راست. با مرحوم مهدویکنی هم ارتباط خوبی داشت. روزگاری را که در مجلس سپری کرد، بهویژه از مجلس هفتم به این سو، یکی از لابیمنهای مؤثر پارلمان به نفع جریان اصولگرایی بود. کسی نبود که رد پای باهنر را در خیلی از موارد مطرحشده در صحن نبیند و همین هم باعث شد آن ایام به چهرهای شناخته شود که برای خدمت به جریان اصولگرایی از هیچ کوششی فروگذار نمیکند. بااینحال از جمله چهرههایی بود که بهزودی به یکی از منتقدان دولت نومحافظهکار احمدینژاد تبدیل شد و اکنون هم از هیچ نقدی چشمپوشی نمیکند. انتقادها به جای خود، اما ظاهرا رفاقتها پابرجاست؛ عبدالرضا داوری در حساب توییتر خود چندی پیش از برخورد شایسته باهنر با احمدینژاد نوشته بود: «امروز وقتی همراه دکتر احمدینژاد وارد منزل پدر مرحوم مهندس ثمرههاشمی در کرمان شدیم، مهندس محمدرضا باهنر به استقبال رئیسجمهور سابق آمدند. احترام شایان و تواضع فراوان مهندس باهنر در برابر محمود احمدینژاد ستودنی و الگوی ارزشمندی برای فضای سیاسی کشورمان است».
باهنر این روزها سعی کرده چهرهای از خود به نمایش بگذارد که تداعیکننده یک چهره میانهرو باشد، البته میانهرویی از جنس اصولگرایی. او دیروز به ایلنا گفته است که کارهای مملکت را به دست افراطیون ندهیم. باهنر، شش فرزند دارد و آنطورکه خودش گفته، دو دخترش فوقلیسانس مدیریت IT و عمران دانشگاه تهران هستند و خانهدار، یک دخترش فوق لیسانس مدیریت IT دانشگاه تهران و کارشناس شرکت ایرانسل است. دختر دیگرش هم فوق لیسانس عمران دانشگاه تهران و کارشناس که با قرارداد ساعتی در شرکت مهاب قدس مشغول به تدریس است. پسر بزرگش هم گویا فوق لیسانس مکانیک دانشگاه تهران است و به گفته پدر با دوستان دانشگاهیاش یک کارگاه خصوصی دایر کردهاند و هنوز به درآمدی نرسیده است.
ثمرههاشمی
مجتبی ثمرههاشمی، خواهرزاده محمدرضا باهنر و دیگر چهره کرمانی اهل سیاست است که با دولت محمود احمدینژاد برای عموم شناخته شد. مجتبی ثمرههاشمی را تا پیش از ظهور اسفندیار مشایی، چهره پشت پرده دولت اول احمدینژاد میدانستند. در دولت دوم به نظر میرسید که از این نقش و تأثیرگذاری کاسته شد و مشایی پیش افتاد.
او در دولت اول محمود احمدینژاد تا فروردین ۱۳۸۸ مشاور عالی او بود. او دوست دوران دانشجویی و از مهمترین دستیاران احمدینژاد بود، از علم و صنعت گرفته تا فعالیتهایی در استانداری آذربایجان غربی. نصرتالله تاجیک که زمانی سفیر ایران در اردن بود و بعدها در انگلیس بازداشت شد، میگفت: پیش از انقلاب کسی در دانشگاه علم و صنعت احمدینژاد را تحویل نمیگرفت. او در جمعی بود که ثمرههاشمی قطب و همهکارهاش بود...».
پس از انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا و راهیابی آبادگران به شورای شهر تهران و با انتخاب احمدینژاد بهعنوان شهردار تهران، ثمرههاشمی به شهرداری رفت و در کنار احمدینژاد، مشاور ارشد شهردار تهران شد و در نهایت پس از انتخابات سوم تیرماه ۸۴ و پیروزی احمدینژاد، بهعنوان مشاور ارشد رئیسجمهور منصوب شد و تا زمان برگزاری انتخابات ۸۸ در کنار احمدینژاد ماند. او چهرهای است کمتر رسانهای، بااینحال همچنان ارتباط خود را با احمدینژاد حفظ کرده است.
فرمانده
از میان چهرههای اهل سیاست کرمان که این روزها زیاد نامش شنیده میشود، میتوان به سردار قاسم سلیمانی اشاره کرد؛ فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران. «قاسم سلیمانی» زاده روستای «قنات ملک» از توابع شهرستان «رابر» در استان کرمان است. او در هشت سال جنگ ایران و عراق فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله استان کرمان بود؛ عملیاتهای «والفجر ۸» که منجر به فتح فاو شد و همچنین عملیاتهای «کربلای ۴» و «کربلای ۵»، ازجمله مهمترین عملیاتهایی بودند که «قاسم سلیمانی» و لشکرش در آن نقش داشتند. بعد از جنگ مسئولیت مبارزه با اشرار مسلح در مرزهای شرقی را در کرمان برعهده گرفت و از سال ۱۳۷۰ برای بهعهدهگرفتن فرماندهی نیروی قدس سپاه به تهران فراخوانده شد. در این سالها چهره فرمانده را گاهی میشد از تصاویر روایت فتح ساخته آوینی در تلویزیون دید. اما ظهور داعش نام سردار قاسم سلیمانی را سر زبانها انداخت. از او حتی بهعنوان یکی از گزینههای نامزدی ریاستجمهوری سال ۹۶ هم نام برده شد؛ خبری که هیچ وقت قرین به صحت نشد.
هاشمی رفسنجانی
در سوی اصلاحطلبی کرمانیها، اما وزنه شاید سنگینتر باشد؛ اگرچه این چهرهها ممکن است از ابتدا تبارشان به اصلاحطلبی نرسد، اما بعدها با تغییر و تحولات سیاسی در جریان اصلاحطلبی تعریف شدند. نامدارترینشان، اکبر هاشمیرفسنجانی است؛ پرسابقهترین چهره سیاسی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران. هاشمی از همان دوران ریاستجمهوریاش نقد میشد؛ اما خروجش از دایره قدرت اجرائی، فصل تازهای برای نقد او رقم زد؛ فصلی که هم جناح راست و محافظهکار و هم اصلاحطلبها در آن مشترکاند، اگرچه از یک جنس نیست. بخشی از اصلاحطلبها بابت مسئولیت در دوران ریاستجمهوری خواستار پاسخگویی و شفافسازی بودند؛ اما نقد محافظهکاران بیشتر رو به شایعات و تخریب داشت و بر مسائلی مانند ثروت و قدرت خانواده هاشمی متمرکز بود.
انتخابات ۸۴ و برآمدن احمدینژاد فصل جدیدی در زندگی مرحوم هاشمی بود و او به نقدها به دولت مهرورز فاصلهاش با اصلاحطلبان را روزبهروز بیشتر کاهش میداد و کار تا جایی پیش رفت که نام او همواره یکی از محورهای وحدتبخش در جریان اصلاحطلب مطرح میشد. هاشمی تقریبا همه سمتهای اجرائی، انتصابی و انتخابی در جمهوری اسلامی را تجربه کرد. از نمایندگی مجلس و ریاست آن، ریاستجمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تا نمایندگی و ریاست مجلس خبرگان. او در همه این دورهها، همواره در آینه نقد بود؛ هم خودش و هم فرزندانش. دیگر چهرههای سیاسی کرمان که به جناح اصلاحطلب وابستگی دارند هم بهنوعی زیر پرچم هاشمی رفسنجانی تعریف میشوند، از جمله سیدحسین مرعشی و اسحاق جهانگیری.
حسین مرعشی
حسین مرعشی را اگر بهعنوان یک چهره اقتصادی - سیاسی کارگزاران میشناسند، اما شاید نسبت فامیلیاش با همسر هاشمیرفسنجانی، یعنی عفت مرعشی، کمی بر سوابق او سایه افکند. مرعشی از اول انقلاب تا ریاستجمهوری محمود احمدینژاد (دولت نهم)، مسئولیتهای گوناگون را در پرونده خود داشته است. مسئولیتهای او از جهاد سازندگی شروع و به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ختم شده است. هشت سال استانداری کرمان و دو دوره نمایندگی مجلس در دورههای مجلس پنجم و ششم در کارنامه مرعشی ثبت شده و البته ریاست دفتر هاشمیرفسنجانی در زمان ریاستجمهوری را هم به مدت دو سال بر عهده داشت. مرعشیها در کرمان و بهطور مشخص در شهرستان رفسنجان یکی از خانوادههای سرشناس و متمول هستند. از دیگر خانوادههای سرشناس این شهر، خانواده هاشمیها و خانواده هاشمیان است.
اسحاق جهانگیری
اسحاق جهانگیری را کرمانی میدانند و میشناسند، اما به واقع زاده هرمزگان و بزرگشده کرمان است. پدر خانواده، حسن جهانگیری، کارگر معدن کرومیت آبدشت بود؛ یکی از معادن توابع اسفندقه. زندگی در اسفندقه و کار در معدن، اما تا پیش از تولد اسحاق و چهار برادر دیگرش تمام شده و خانواده جهانگیری به سیرجان کوچ میکنند. حسن جهانگیری پس از انتقال از معدن آبدشت تا پایان بازنشستگی کارمند اداره کشاورزی سیرجان ماند. خانواده جهانگیری پنج پسر داشت. منهای دو پسر نسبتا مشهورتر خانواده جهانگیری یعنی اسحاق و مهدی و ابراهیم که شهرت کشوری کمتری دارد، این خانواده دو پسر شهید دارد. مهدی جهانگیری، رئیس گروه مالی گردشگری و نایبرئیس اتاق بازرگانی تهران بود است که به خاطر اتهاماتی در مورد بانک گردشگری مدتی بازداشت شد. اسحاق جهانگیری، اما مشهورترین برادر در بین برادران جهانگیری است. او از اول انقلاب در سمتهای متعددی نقش ایفا کرد؛ از جمله نمایندگی مجلس، استانداری اصفهان و بعدتر با وزارت صنایع در دولت اصلاحات در سطح ملی مطرح شد و در دولت اول روحانی، معاون اول بود و این سمت را در دولت دوم هم حفظ کرد.
در جریان رقابتهای انتخاباتی اگرچه خوش درخشید، اما به نفع روحانی کنارهگیری کرد. به نظر میرسد که در دولت روحانی به خاطر غلبه اعتدالوتوسعهایها در کنار رئیسجمهور تا حدی به گوشه رانده شده باشد. به لحاظ وزن جریانات سیاسی و تحرکات آنها، اصلاحطلبان کرمانی فعالتر از اصولگرایان هستند. اگر سر جریان اصولگرایان در کرمان، محمدرضا باهنر است، در این سو حسین مرعشی، اصلاحطلبان کرمانی را هدایت میکند. مرعشی از جمله چهرههایی است که در استان هم فعالیت زیادی دارد؛ برعکس باهنر و جریانات استانی اصولگرا. بااینحال این دو چهره یعنی باهنر و مرعشی جمعی را هدایت میکنند که همه چهرههای سیاسی از اصولگرا گرفته تا اصلاحطلب در آن حضور دارند و هدایت آنهم بر عهده باهنر و مرعشی است و شعبه اصلی آن در تهران قرار دارد. این شمایی سیاسی از شهری است که به دیار کریمان معروف است.