محصولي عضو جبهه پايداري و دوست قديمي و رئيس ستاد انتخاباتي محمود احمدينژاد در سال ٨٤ بود. در زماني که محصولي فرماندار اروميه بود، محمود احمدينژاد هم فرماندار ماکو بود. محصولي همان كسي است كه روحالله حسينيان از او به عنوان پولدار اصولگراها ياد كرده بود و ماجراي كسب ثروتش هم بسيار حرف و حديث به دنبال داشت،
آيا حلقه احمدينژاد به همين چند نفر جلوی ويترين محدود شده است؟ اگر كمي به عقب بازگرديم ميتوانيم دايره را كمي گستردهتر كنيم؛ از چهرههايي كه بودند و الان در ظاهر نيستند. محمود احمدينژاد در دو دوره رياستجمهورياش به افراد زيادي نزديك بود يا به تعبير ديگري افراد بيشتري به او نزديك بودند؛ چهرههايي كه اين روزها تقريبا هيچ خبري از آنها نيست.
به گزارش شرق، چهرههايي كه نه از احمدينژاد بريدهاند و از او اعلام برائت كردهاند و نه از سويي تمايلي دارند كه در خط مقدم جريان احمدينژاديها شناخته شوند. اخبار و شنيدهها حاكي از اين است كه از قضا اين چهرهها ته دلشان همچنان به رئيس سابق دولت باور دارند، اما از ترس طرد از سوي جريان اصولگرايي، نه جرئت نزديكشدن به يار سابق را دارند و نه نقد او را به سود خود ميبينند.
برخي از اين چهرهها اميد وافر دارند كه روزي دوباره امكان بازگشت احمدينژاد به قدرت فراهم شود تا آنها هم همراهش به قدرت بازگردند. چندي قبل عدهاي از دولتمردان و وزراي دولت نهم و دهم در نامهاي از رئيس سابق خود اعلام برائت كردند.
اين فهرست اما غایبان برجستهاي داشت؛ غایباني كه احتمالا در آن روز موعود به درد احمدينژاد خواهند خورد. اين غيبت آنها البته همهگير است و تقريبا هيچ ردپايي از آنها در فضاي رسانهاي هم به چشم نميخورد. رئيس سابق دولت اگر روزي امكان بازگشت دوبارهاش به قدرت فراهم شود، بايد اين فهرست را هميشه در جيب نگه دارد و حواسش به حاضران و غايبانش باشد. يكي از آنها كه نامش در فهرست خالي بود، مجتبي ثمرههاشمي است.
زماني سعيد حجاريان گفته بود: «در بين اطرافيان ايشان، تنها فردي که ميتواند از شوراي نگهبان اجازه عبور بگيرد، آقاي مجتبي ثمرههاشمي است و احتمال ميدهم که اين گروه چنين نقشه و برنامهاي در سر ميپرورانند».
خواهرزاده محمدرضا باهنر و همكلاسي احمدينژاد در دانشگاه علم و صنعت كه زماني نقشي پررنگ در دولت نخست احمدينژاد داشت را بسياري بهعنوان مرد پشتپرده دولت ميدانستند تا جايي كه مجله نيوزويك همان زمان او را بهعنوان يکي از 20 شخصيت تأثيرگذار ايران انتخاب کرد.
محمدرضا باهنر درباره خواهرزاده خودش گفته است: «آقامجتبي هاشمي را دوستش ميداريم و دوستش داشتيم. از بچههاي متدين اقوام ما بود، ولي متأسفانه سر همبستگياش با آقاي احمدينژاد باعث شد دو، سهدفعه هم بحثهاي خانوادگي كرديم متوجه شدم نه ايشان توانست من را قانع كند، نه من ايشان را. الان هم بهاصطلاح عرفي قهر نيستيم، رفتوآمد داريم، اما رفتوآمدهايي كه داريم فقط ديدوبازديد است، وارد بحثهاي سياسي نميشوم».
دقت كنيد كه باهنر اين حرفها را دقيقا همين چند ماه پيش گفته است؛ يعني اين وفاداري همچنان برقرار است. نشان به آن نشان كه گفته شد دعوت از محمود احمدينژاد در مراسم افطاري جامعه اسلامي مهندسان با اصرار ثمرههاشمي و هماهنگي محمدرضا باهنر بوده است؛ همان مراسم افطاري كه ناطقنوري هم دعوت داشت و به محض اينكه ديد احمدينژاد هم آمده است، افطاري را ترك كرد.
احمدينژاد در مراسم ترحيم پدر ثمرههاشمي هم شركت كرده بود. فكر ميكنيد او آنجا كنار چه كسي نشسته بود؟ غلامحسين الهام؛ همان فردي كه زماني به ابوالمشاغل دولت احمدينژاد معروف شده بود. الهام، فرد دومي است كه نامش در آن اعلاميه برائت از رئيس سابق ديده نميشود و شنيدهها حاكي از اين است كه همچنان دل در گرو او دارد. الهام در اين سالها برخلاف ديگر اصولگرايان نهتنها كلمهاي عليه رئيس سابق حرف نزده، بلكه در گفتوگوهاي غيررسمي همچنان مدافع اوست و چشم به بازگشت او دارد، نهتنها او، بلكه همسرش، فاطمه رجبي و نويسنده كتاب «معجزه هزاره سوم»، در تمجيد احمدينژاد.
اين زن و شوهر تلاش زيادي هم كردند تا باب آشتي دوباره ميان رئيس سابق و آيتالله مصباحيزدي را فراهم كنند و حتي در همان سالهاي 89، 90 سعي كردند تا در جلسهاي خصوصي با پدر معنوي جريان جبهه پايداري نظر او را نسبت به محمود احمدينژاد بازگردانند، اما موفق نشدند.
غلامحسين الهام زماني درباره رئيس سابق گفته بود: «آقاي احمدينژاد سياق امام را داشت و دارد. دولت احمدينژاد در ميان دولتها اولين دولتي بود که رئيسجمهورش شفاف و علني گفت من اين را دارم. امروز هم ميگويد من اين را دارم... حالا ميخواهند نقطه قوت دولت احمدينژاد را خراب کنند». وزير دادگستري دولت نهم که آخرين اظهارات او همچنان برپايه حمايت از محمود احمدينژاد قرار دارد هم نامش در فهرست برائتجويان از احمدينژاد مشاهده نميشود.
احمدينژاد اخيرا در مراسم ختم برادر غلامحسين الهام هم ديده شده بود. در پله ديگر چهرههايي به چشم ميخورند كه ممكن است نامه برائت از رئيس سابق را امضا كرده باشند اما در نقد احمدينژاد بسيار محتاطانه جلو رفتهاند يا اگر حرفي زدهاند بعدا پس گرفته يا آن را تلطيف كردهاند. صادق محصولي يكي از اين افراد است كه در يك گفتوگو اعلام كرده بود مشكلات امروز حاصل نگاه غلط احمدينژاد به مسائل است، او بعدا حرفش را پس گرفت و گفت رسانههاي اصلاحطلب اظهاراتش را تحريف كردهاند: «بنده گفتم مشکلات امروز آقاي احمدينژاد، حاصل نگاه غلط ايشان است اما يک روزنامه اصلاحطلب مدعي شده که گفتهام مشکلات کشور به دليل نگاه غلط آقاي احمدينژاد است. بسيار روشن و طبيعي است که مشکلات اقتصادي و معيشتي مردم و نابسامانيها، محصول ناکارآمدي دولت فعلي است».
محصولي عضو جبهه پايداري و دوست قديمي و رئيس ستاد انتخاباتي محمود احمدينژاد در سال ٨٤ بود. در زماني که محصولي فرماندار اروميه بود، محمود احمدينژاد هم فرماندار ماکو بود. محصولي همان كسي است كه روحالله حسينيان از او به عنوان پولدار اصولگراها ياد كرده بود و ماجراي كسب ثروتش هم بسيار حرف و حديث به دنبال داشت، خودش مدعي است تا به حال چهار بار نحوه ثروتمندشدنش را اعلام كرده است و اموالش هيچ ربطي به ماجراي سواپ نفت در دوران استانداري احمدينژاد در اردبيل ندارد. او وزير كشور در سال 88 بود كه وزارتش يك سال بيشتر دوام نياورد. دو سال پيش مصطفي تاجزاده، معاون وزير کشور دولت اصلاحات، از او براي مناظره دعوت كرد. پاسخ تاجزاده را نه خود محصولي، بلكه دفترش داد و از مناظره استقبال كرد. اما اين مناظره تا اين لحظه برگزار نشده است.
احمدينژاد يك مشاور خارجي هم داشت؛ مشاوري كه گفته ميشد هر ماه در نهاد رياستجمهوري براي برخي نزديكان احمدينژاد جلسه ميگذاشت و آموزههايي برايشان داشت. در همان ايامي که حميد مولانا از سوي احمدينژاد به عنوان مشاور رئيسجمهور منصوب شده بود، حسامالدين آشنا در يادداشتي در وبلاگ خود در خصوص دانشکده و دانشگاهي که حميد مولانا در آن تحصيل و فعاليت ميکرد، نوشت: «دانشکده خدمات بينالمللي دانشگاه آمريکن مکاني ويژه است براي تربيت کادرهاي وزارت خارجه، کاخ سفيد، وزارت دفاع، سيا در سطح داخلي آمريکا و متناظران آنها در ديگر کشورها». حميد مولانا به عنوان مشاور احمدينژاد، براي نخستين بار در بودجه سال ۸۷ صاحب رديف بودجهاي شد. اين بودجه در آن سال ۳۳۷ ميليون تومان تحت عنوان «بنياد فرهنگي مولانا» به او پرداخت شد و عينا در بودجه سال 88 هم قيد شد.
هيچ وقت مشخص نشد كه حميد مولانا با ۶۷۴ هزار دلار دريافتي چه کرد؟ اين بودجه دقيقا در چه محلي هزينه شد؟ و از آن مهمتر اينکه پروفسور حميد مولانا در حال حاضر کجاست و به چه کاري مشغول است؟ سياهه اين افراد البته ميتواند ادامه هم پيدا كند... .