بر اساس گزارش تحقیقاتی مؤسسه استاندارد چارترد، چین تا سال ۲۰۲۰ میلادی به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد همچنین اقتصاد هند تا سال ۲۰۳۰ از اقتصاد آمریکا بزرگتر خواهد بود. اما برگه برندهی این دو کشور شرقی در رشد اقتصادی چیست؟
به گزارش فارس، از جمله گزارههای مهم و مؤثر برای توضیح تفاوت نرخ رشد اقتصادی در میان کشورها، سطح و میزان تغییرات جمعیتی است. این موضوع در مدلها و نظریههای اخیر رشد اقتصادی اهمیت بسیاری دارد و به سبب این است که در همه زمینههایی که در حوزه اقتصاد به شمار میآید، انسان عنصر اصلی و پایهای محسوب میشود. همه فعالیتهای اقتصادی اعم از تولید، مصرف، سرمایهگذاری، ایدهپردازی و تربیت نیروی کار الزاما به وجود انسان نیاز دارد.
جمعیت زیاد میتواند یک تقاضای مؤثر برای صنایع داخلی یک کشور ایجاد کند و این یعنی تولید بیشتر در داخل که نتیجه آن افزایش نرخ رشد اقتصادی خواهد بود؛ لذا اگر کشوری جمعیت تولیدکننده به همراه بهرهوری مناسب داشته باشد، میتواند تولید و صادرات بیشتری کند، ارز آوری داشته باشد و دیگر شاخصهای مؤثر در اقتصاد را ارتقا دهد. همچنین آدام اسمیت تئوریسین بزرگ اقتصاد جهان در کتاب «ثروت ملل» اعتقاد دارد مجموعه انسانها یعنی جمعیت در هر جامعهای، علت فاعلی و علت غایی و نیز ابزار افزایش ثروت است.
تحولات رشد اقتصادی در کشورهای پرجمعیت جهان توجهات اندیشمندان این حوزه را به موضوع افزایش جمعیت سوق داده است. نورالله صالحی، استادیار گروه اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی در این خصوص مینویسد: «آنچه که اکنون در مدلهای رشد به عنوان موتور رشد اقتصادی مطرح میگردد، تنها سرمایه فیزیکی نیست. حتی به طور تلویحی مسائلی همچون سرمایه انسانی و متوسط دانش انسانی در جامعه نیز در حال کنار گذاشتهشدن است. اقتصاددانان اکنون مستقیماً به سراغ اصل موضوع، یعنی خود انسان و کمیّت جمعیت رفتهاند. از این رو مدلهایی که اکنون در رشد اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرند، نرخ باروری را موتور و محرک رشد اقتصادی در نظر میگیرند.»
چین جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و سیصد و پنجاه میلیون نفر، نیروی کاری بیش از یک میلیارد نفر را در اختیار دارد، همچنین هند جمعیتی در حدود یک میلیارد و دویست و سی و هفت میلیون نفر دومین کشور پر جمعیت جهان است. نیروی کار در هند نیز فراوان و متخصص است و دولت این کشور با برنامهریزی مناسب از این نیروی کار فراوان خود در جهت رشد اقتصادی استفاده کرده است.
چین بهعنوان پرجمعیتترین کشور جهان حدود ۳۵ سال سیاست کنترل جمعیت را اتخاذ کرد، حاصل این سیاستها معضلات اجتماعی مانند ناتوازن نسبت دختران و پسران بود. چینیها دریافتند در رشد و توسعهی اقتصادی کشور جمعیت از شروط لازم است و بدون نیروی کار فراوان نمیتوان به رشد اقتصادی رسید. به همین جهت پس از سالها استفاده از سیاستهای شدید کنترل جمعیت، امروزه این سیاستها را تعدیل کردهاند.
اکنون دولت چین برای فرزندآوری خانوادهها تسهیلات ویژهای فراهم کرده است، بعنوان مثال دولت این کشور با ارائه یارانه و ارائه مزایای مالیاتی، آموزش، تامین اجتماعی و مسکن آنان را تشویق میکند تا صاحب فرزند بیشتری شوند. چینیها همچنین دورههای مرخصی زایمان برای مادران شاغل را طولانیتر کردهاند. [۳]نتیجه آنکه نگاهی به رشد و توسعهی اقتصادی چین و هند در دهههای اخیر به خوبی اهمیت جمعیت را در رشد اقتصادی نشان میدهد. آنچه که چین و هند فقیر در دهههای ۷۰ و ۹۰ میلادی را به بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل کرده، جمعیت زیاد این دو کشور است. برنامهریزی و هدفگذاری اقتصادی با تکیه بر جمعیت، دو کشور چین و هند را در رشد تولید و توسعهی صنایع و خدمات موفق کرده است و این دو کشور توانسته اند با استفاده از نیروی کار فراوان بازارهای جهانی را به تسخیر خود درآورند.