با این پیشفرض معتقدم که در جریان تحلیل و توصیف این قتل پیش از هر چیز باید از کشته شدن یک انسان، یک مادر و یک دختر به نسبت جوان اظهار تاسف کرد و توجه داشت که فرزند او بدون مادر شده و تا پایان عمرش درگیر این فاجعه است. پدر و مادر و خانوادهاش، دختر خود را از دست دادهاند و از همه مهمتر اینکه یک انسان جان باخته است، هر چند میتوان توضیح داد که او نیز نقشی حتی مهم در بروز این فاجعه داشته است. طبیعی است که این نقش نافی اهمیت کشته شدن او نیست.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: توضیح: این یادداشتها قرار بود از شنبه گذشته منتشر شود که به دلیل نکتهای که در همان روز نوشتم، انتشارش را به تاخیر انداختم ولی با توجه به مسائل پیش آمده در طول هفته گذشته اکنون انتشار آنها را مناسب میدانم. نوشتن درباره قتل خانم میترا استاد همسر آقای محمدعلی نجفی بسیار سخت است زیرا رویدادی قابل انتظار و پیشبینیپذیر نبود. این واقعه تمام یا بیشتر مولفههای یک خبر پرمخاطب را دارد. غیرمنتظره بودن، قتل، زن، همسر دوم، سیاستمدار، اسلحه، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، رقابتهای سیاسی، استعفا از مسوولیت و... همه و همه خبر را بهتآور و باورنکردنی و در عین حال تحریککننده از حیث فهم ماجرا یا تحلیل آن کرده است. نوشتن برای امثال بنده نیز سخت است حداقل در شرایط کنونی. مدتی زمان لازم است که بیشتر فکر کرده و اطلاعات دقیقتری به دست آید.
هر چند بعید میدانم به این زودیها اطلاعات قابل قبولی بیش از آنچه تاکنون به دست آوردهام، منتشر شود ولی از چند جهت دیگر نوشتن در این باره یک ضرورت است. اول اینکه واقعهای رخ داده که مهم است و باید نسبت به آن نظر و تحلیل داشت. به علاوه در این چند روز حرفهای نامناسبی نیز زده شده است که اگر بتوان حرف مفیدی زد در این وانفسای شایعات و تحلیلهای زرد میتواند مفید باشد. بنده به صفت پیگیری حوادث به ویژه قتل که حوزه مورد علاقهام یعنی جامعهشناسی حقوقی و کیفری است نیز پیگیر این رویدادها هستم و این نمونهای مهم از یک اتفاق قتل است که باید مورد تحلیل قرار گیرد.
فرض بنده بر این تحلیل نیز آن چیزهایی است که آقای نجفی از وقوع قتل و احتمالا دلایل آن گفته و اقرار کرده است. شواهدی جدی علیه این اقاریر وجود ندارد. ساختن سناریوهای عجیب و غریب که در برخی از نوشتهها به آنها اشاره میشود تقریبا غیرممکن است. ممکن است پرسشها و ابهاماتی جدی درباره بخشهایی از ماجرای تعریف شده یا انگیزه فرد وجود داشته باشد ولی این ابهامات تاثیری در اصل ماجرا ندارد. با این مقدمه میپردازم به چند نکته درباره این اتفاق تاثرآور.
اولین نکتهای که به وفور مطرح شد و رنگ غالب تحلیلها را به خود گرفت، سناریوی پرستو بود. متاسفانه این رفتار غیراخلاقی و ناجوانمردانهای است که حتی توهین به شعور و فهم آقای نجفی هم هست.
این برداشت محصول نگاه سیاسی است. البته از پیش از سال ۱۳۷۶ مواردی از این رفتارها دیده میشد و همان موارد عامل یا زمینهساز چنین برداشتیهایی در امروز شده است. این برداشت در درجه اول هدفش لکهدار کردن دستگاههای اطلاعاتی است ولی پیش از آن یک زن را متهم کرده که عملی به غایت غیراخلاقی است. من امکان چنین رفتارهایی را رد نمیکنم و میدانم که متاسفانه سوءاستفاده از این ابزار در گذشته بوده است و اکنون را نمیدانم ولی این را هم میدانم که کاربرد چنین تحلیلی هنگامی مجاز است که اطلاعات قطعی در این زمینه وجود داشته باشد. این برداشت در مورد اتفاق اخیر و تا اینجا که میدانم نه درست است و نه اخلاقی. البته ارتباطات بعدی افراد اطلاعاتی خودسر یا تحت امر با آن خانم را نه نفی میکنم و نه تایید. اینها در ادعاهای آقای نجفی آمده است و گمان میکنم که اگر شواهدی در تایید این ادعاها باشد، آنها را آقای نجفی جمعآوری کرده است.
زیرا امکان باز کردن موبایل آن خانم و ثبت چنین ارتباطات کلامی وجود داشته است. حتی اگر این ادعاها نیز درست باشد، آن را نمیتوان به منزله پرستو بودن خانم استاد دانست که اتهامی سنگین و غیرموجه است. چنین چیزی میتواند دلایل دیگری داشته باشد. حتی اگر هم باشد تاثیری در مسوولیت آقای نجفی ندارد. اگرچه بنده شناخت کاملی از خانم استاد ندارم ولی برحسب شناخت اجمالی بعید میدانم دستگاههای اطلاعاتی، چنین افرادی را مورد استفاده برای این مقاصد قرار دهند.
بنابراین با این پیشفرض معتقدم که در جریان تحلیل و توصیف این قتل پیش از هر چیز باید از کشته شدن یک انسان، یک مادر و یک دختر به نسبت جوان اظهار تاسف کرد و توجه داشت که فرزند او بدون مادر شده و تا پایان عمرش درگیر این فاجعه است. پدر و مادر و خانوادهاش، دختر خود را از دست دادهاند و از همه مهمتر اینکه یک انسان جان باخته است، هر چند میتوان توضیح داد که او نیز نقشی حتی مهم در بروز این فاجعه داشته است. طبیعی است که این نقش نافی اهمیت کشته شدن او نیست.
همچنان که در این حادثه میتوانست جای قاتل و مقتول عوض شود. در این صورت آیا باز هم همین طور داوری میکردیم که امروز داوری میکنیم؟ بیتوجهی به مرگ یک انسان به خاطر ملاحظات سیاسی یا علاقهای که به آقای نجفی داریم، درست نیست. اتفاقا در این مورد خواهم گفت که این به زیان متهم نیز هست. تجربههای گذشته در این باره کم نیستند. فراموشی مقتول و برجسته کردن متهم به قتل در فرآیند دادرسی و جلب رضایت خانواده مقتول ایجاد اختلال میکند. به جای آنکه پرونده را ببندد، آن را باز میگذارد. بهترین حالت کوشش برای جلب رضایت و خارج کردن وجه خصوصی جرم قتل از پرونده و رسیدگی علنی به وجه عمومی آن است. البته اینها نافی رفتارهای احتمالی و تحریککننده آن خانم نیست ولی در هر حال جان یک انسان در میان است.
اگه برا نجفی ذره ای فهم و شعور قائل بودیم بعد از اقدام جنون آمیز و ظالمانه قتل یک زن بیگناه , نمیشه از اینچنین تعابیری برای قاتل استفاده کرد ...