وقتی متوجه این موضوع شدم، با لاله دعوا کردم و گفتم چرا به من خیانت کرده است، اما زیر بار نمیرفت و میگفت: این حرفها دروغ است. لاله ادعا کرده بود من را دوست دارد و من هم حرفش را باور کرده بودم. هرچند او انکار میکرد و میگفت: با کسی رابطهای نداشت، اما من، چون خودم با چشمان خودم او را دیدم خیلی حالم بد بود. مدتی بود که افسرده شده بودم. در خانه مینشستم و با کسی حرفی نمیزدم. شاید باورتان نشود، اما حتی به خودکشی هم فکر کردم تا اینکه
سوءظن پسر جوان به دختر موردعلاقهاش انگیزهای شد تا او دست به آدمربایی بزند.
به گزارش شرق، دختر جوانی به نام لاله یک سال قبل به مأموران مراجعه کرد و مدعی شد از سوی دو برادر مورد سرقت و آدمربایی قرار گرفته است.
او گفت: مدتی قبل جوانی به نام نیما به من ابراز علاقه کرد و از من خواست با هم ارتباط داشته باشیم. اما بعد از مدتی مشکلاتی بین ما به وجود آمد تا اینکه روز حادثه نیما و برادرش درحالیکه من کنار خیابان بودم مرا به زور سوار ماشین کردند. آنها مرا به اتوبانی در شرق تهران بردند و به شدت کتکم زدند و بعد کارت بانکی و موبایلم را از من گرفتند و بردند و من را کنار اتوبان پیاده کردند.
با شکایت این دختر و آغاز تحقیقات دو برادر بازداشت شدند. آنها به سرقت از دختر جوان اعتراف کردند، اما گفتند دست به آدمربایی نزدهاند. پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. ابتدا لاله شکایت خود را مطرح کرد و گفت: من میخواستم از متهم جدا شوم و دیگر با او ارتباطی نداشته باشم، اما او دست به این کار زد. من از او شکایت و درخواست مجازاتش را دارم.
در ادامه متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من مدتها بود که با لاله دوست بودم و رابطه خوبی با هم داشتیم؛ من عاشق لاله شده بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم و حتی او را نامزد خودم میدانستم. تا اینکه متوجه شدم او به من خیانت میکند. لاله بهجز من با دو نفر دیگر هم ارتباط برقرار کرده بود که از آشنایان من بودند.
متهم گفت: وقتی متوجه این موضوع شدم، با لاله دعوا کردم و گفتم چرا به من خیانت کرده است، اما زیر بار نمیرفت و میگفت: این حرفها دروغ است. لاله ادعا کرده بود من را دوست دارد و من هم حرفش را باور کرده بودم. هرچند او انکار میکرد و میگفت: با کسی رابطهای نداشت، اما من، چون خودم با چشمان خودم او را دیدم خیلی حالم بد بود. مدتی بود که افسرده شده بودم. در خانه مینشستم و با کسی حرفی نمیزدم. شاید باورتان نشود، اما حتی به خودکشی هم فکر کردم تا اینکه برادرم موضوع را فهمید. او از ارتباط من با لاله خبر داشت. وقتی به او گفتم چه اتفاقی افتاده و چرا حالم آنقدر بد است گفت: میتوانیم کاری کنیم که تو هم اعصابت راحت شود و از لاله انتقام بگیریم. بعد از آن من که مدتها بود به لاله زنگ نزدهبودم، با او تماس گرفتم و گفتم میخواهم او را ببینم و با هم صحبت کنیم. او هم قبول کرد. من و برادرم با هم به دنبال لاله رفتیم. هیچ ربایشی در کار نبود؛ من با او قرار گذاشتم و تماسهای تلفنی و حتی پیامکهای ما موجود است. ما قرار گذاشتیم و با هم صحبت کردیم. او خودش سوار ماشین شد و این گفتهها که ما به زور او را سوار ماشین کردیم، اصلا درست نیست.
متهم گفت: بعد از اینکه لاله سوار ماشین شد، به او گفتم باید به من بگوید چرا خیانت کرده است. من هرچه پول درمیآوردم خرج او میکردم و هرکاری میخواست برایش انجام داده و گفته بودم که دوستش دارم. از او خواستم به من درباره خیانتش توضیح دهد. وقتی درگیری بین ما بالا گرفت، من کارت بانکی او را گرفتم و گفتم هرچقدر پول برایش خرج کردم، برمیدارم و گوشی را هم به همین دلیل گرفتم، چون خودم خریداری کرده بودم، اما بعد که لاله را کنار اتوبان رها کردیم و به خانه رفتیم، دلم برایش سوخت و پولی را که برداشته بودیم دوباره به او بازگرداندم و بعد هم گوشی را تحویل دادم.
بعد از گفتههای این پسر برادرش در جایگاه قرار گرفت و او هم تأکید کرد که آدمربایی نکرده است و فقط قصد داشت کاری کند که برادرش با لاله صحبت کند و آرام شود. او گفت: ما نیازی به پول لاله نداشتیم و سرقتی هم در کار نبود، چون پول را بازگرداندیم.
با پایان گفتههای متهمان و وکلای مدافع آنها هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه در شعبه ۱۲ کیفری استان تهران وارد شور شدند.