او گفت: همسرم زن پاکدامنی بود. ما با هیچکس مشکلی نداشتیم و من هم طبق معمول هر روز از خانه خارج شدم. اگر مسئلهای پیش میآمد، همسرم به من میگفت؛ اما هیچ تماسی با من گرفته نشد تا اینکه همسایهها خبر دادند رزیتا جانش را از دست داده است.
پسری که متهم است در نوجوانی زنی را به قتل رسانده، در حالی برای بار سوم پای میز محاکمه میرود که همچنان منکر قتل است و ادعا میکند پای فرد دیگری در میان است.
به گزارش شرق، مأموران پلیس سال ۸۹ با تماس تلفنی شهروندی در جریان قتل زنی در خانهاش قرار گرفتند. فردی که با مأموران تماس گرفته بود، گفت: متهم همچنان در محل حضور دارد و در تماسی که با او داشته متوجه این قتل شده است. با حضور پلیس در خانهای که آدرسش اعلام شده بود، پسر نوجوانی که مضروب هم شده بود، بازداشت شد.
با انتقال پسر نوجوان به بیمارستان تحقیقات دراینباره آغاز شد. مردی که با مأموران تماس گرفته بود، به پلیس گفت: متهم که بهروز نام دارد، کارگر من است. ساعاتی پیش با من تماس گرفت و گفت: برای کمک به زنی وارد خانه او شده و سپس چاقو خورده؛ اما زن جوان نیز کشته شده است.
این مرد گفت: من اصلا نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. وقتی او به من گفت: کسی کشته شده است، با پلیس تماس گرفتم.
با بهبود نسبی بهروز، او از سوی مأموران بازجویی شد و گفت: من در همسایگی خانه مقتول به نام رزیتا زندگی میکنم. روز حادثه میخواستم سر کار بروم که متوجه صدای زن جوان شدم. او فریاد میزد من برای کمک به او وارد خانهاش شدم و سپس مردی را دیدم که با مقتول درگیر بود. آن مرد وقتی من را دید، با چاقو به من حمله کرد و سپس مقتول را هم با چوب زد و فرار کرد. من نمیدانم او چه کسی بود و برای چه کاری وارد خانه شده بود.
هرچند بهروز مدعی بود برای کمک وارد خانه مقتول شده بود؛ اما مأموران متوجه شدند او دقایقی بعد از اینکه شوهر رزیتا از خانه خارج شده، از روی دیوار به خانه مقتول رفته و با او درگیر شده است. چاقوی کشفشده از خانه رزیتا هم نشان میداد ضارب بهروز است. ضمن اینکه چوبی که بهعنوان آلت قتاله استفاده شده نیز آثاری از بهروز را داشت و نشان میداد ضارب آن زن بهروز است. مأموران به این نتیجه رسیدند که پسر جوان با واردکردن ضرباتی به رزیتا زن جوان را کشته و سپس موضوع را به صاحبکارش گزارش داده است.
این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز تأیید کرد رزیتا بر اثر واردآمدن ضربات سخت به سرش کشته شده است. بهاینترتیب مأموران بهروز را بهعنوان متهم بازداشت کردند. او اتهام قتل را قبول نکرد و گفت: من کاری نکردم، من قصدم کمک به آن زن بود. هرچند متهم نتوانست توضیح دهد که چرا از دیوار خانه مقتول وارد شد و چرا درخواست کمک رزیتا را به پلیس گزارش نداد؛ اما همچنان اتهام قتل را انکار کرد. مأموران برای بهدستآوردن ادله بیشتر از شوهر رزیتا بازجویی کردند.
او گفت: همسرم زن پاکدامنی بود. ما با هیچکس مشکلی نداشتیم و من هم طبق معمول هر روز از خانه خارج شدم. اگر مسئلهای پیش میآمد، همسرم به من میگفت؛ اما هیچ تماسی با من گرفته نشد تا اینکه همسایهها خبر دادند رزیتا جانش را از دست داده است.
پرونده با توجه به مدارک جمعآوریشده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم پای میز محاکمه رفت و با وجود انکارهایش با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد.
این حکم مورد اعتراض قرار گرفت. دیوان عالی کشور رأی صادرشده را نقض کرد و پرونده یک بار دیگر به دادگاه برگشت. هرچند متهم همچنان بر بیگناهی خود پافشاری میکرد؛ اما دادگاه براساس مدارک موجود در پرونده بار دیگر او را به قصاص محکوم کرد. متهم یک بار دیگر به رأی صادرشده اعتراض و دیوان عالی کشور باز هم رأی را نقض کرد. در نظر دیوان عالی کشور آمده است با توجه به انکارهای متهم درباره قتل باید تحقیقات بیشتری از سوی دادسرا انجام گیرد تا مشخص شود قطعا کسی به جز مقتول و متهم در خانه نبوده است. همچنین همسایهها نیز باید مورد تحقیق قرار بگیرند. ضمن اینکه درباره بلوغ عقلی متهم براساس ماده ۹۱ بررسی انجام نشده است. دادگاه کیفری برای رفع نواقص پرونده را به دادسرا ارجاع داد و با برطرفشدن نواقص متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه میرود.