تیغ انتقاد قسم بیش از هر چیز به سمت سیستم قضایی و نوع رسیدگی به چنین پروندههایی است. در این فیلم ما با موقعیتی طرف هستیم که عده زیادی بدون این که در صحنه باشند و چیزی دیده باشند، حاضرند قسم خورده و بر سر جان یک نفر قمار کنند. از آن سو کش دادن زیادی یک پرونده که حدود پنج سال به درازا کشیده، افراد دخیل در آن را جریتر کرده است؛ و آنها برای متوسل شدن به هر ترفندی به منظور دستیابی به هدفشان، خود را مجاز میدانند.
فرارو- علیرضا جعفری؛ محسن تنابنده نویسنده و بازیگر پر کار سینما و تلویزیون که بیش از هر چیز، سریال پر مخاطب پایتخت و شخصیت محبوب نقی را در ذهن مخاطب تداعی میکند، پس از فیلم ناموفق گینس (۱۳۹۳)، اینک بعد از چهار سال این بار با فیلم قسم به عرصه فیلمسازی برگشت. برخلاف لحن کمدی و شوخ و شنگ گینس، قسم حال و هوای جدی و تا حدی ملودرام دارد و تنابنده سعی کرده انعطاف و توانایی خود را در سبکهای مختلف بیازماید.
سرنشینان یک اتوبوس برای اجرای مراسم قسامه از سمت گرگان به سوی مشهد روانه هستند. این سرنشینان، اعضای خانواده یک زن مقتول (رضوان) هستند که با مدیریت راضیه (با بازی مهناز افشار) که پی گیر پرونده قتل خواهرش است، قرار است به دادگاه بروند. در راه آنها با درگیریهای کوچک و بزرگ دست به گریبان اند تا این که سر و کله خسرو همسر راضیه (با بازی سعید آقاخانی) پیدا میشود و او با مخالفت کردن با رفتن آنها برای اجرای مراسم قسامه، مسیر داستان را تغییر میدهد.
تیغ انتقاد قسم بیش از هر چیز به سمت سیستم قضایی و نوع رسیدگی به چنین پروندههایی است. در این فیلم ما با موقعیتی طرف هستیم که عده زیادی بدون این که در صحنه باشند و چیزی دیده باشند، حاضرند قسم خورده و بر سر جان یک نفر قمار کنند. از آن سو کش دادن زیادی یک پرونده که حدود پنج سال به درازا کشیده، افراد دخیل در آن را جریتر کرده است؛ و آنها برای متوسل شدن به هر ترفندی به منظور دستیابی به هدفشان، خود را مجاز میدانند.
از سوی دیگر کل پرونده بر اساس شهادت زن جوانی است که تناقض هایش قابل چشم پوشی نیست. این که چه طور مسیر یک پرونده قتل که میتواند به بهای قصاص یک نفر تمام شود، بر اساس تغییر نظر یک شاهد غیر قابل اعتماد باید عوض شود جای پرسش دارد. آیا نباید برای جلوگیری از مواردی شبیه به این، تمهیداتی اندیشید؟ تا جان یک نفر و وقت و انرژی دادگاه و افراد دخیل در پرونده در دستان فردی ضعیف که به شکل غیر معقولانهای پنج سال حقیقت را پنهان کرده نباشد.
فیلمنامه در کنار تنه اصلی داستان، خرده روایتهای بسیار کوچک و قصههای ریزی را مطرح میکند که با شخصیتهای زیاد و هیاهوی بین آن ها، خیلی به یاد نمیمانند و همچنین نسبت شخصیتها با هم در آن شلوغی گم میشود. در این فیلم هم مثل خیلی از فیلمهای ایرانی با دستکاری اطلاعاتی طرف هستیم که اگر سر جای خود عنوان میشدند و به عمد توسط کارگردان و نویسنده به تاخیر نمیافتادند، درام و داستانی به این صورت شکل نمیگرفت.
اگر اقوام راضیه از قبل میگفتند که خسرو به دنبال صحنه سازی و دروغ بوده و با آنها هماهنگ کرده که آنها هم دروغ بگویند، راضیه از قبل شک نمیکرد؟ اگر دختر جوان از ابتدا میگفت که شب گذشته خسرو را با نجمه، زن جوان افغان که شاهد دادگاه است دیده، اصلن نیازی به راه افتادن اتوبوس در جاده بود؟ اگر نبود فیلم قسم میتوانست به این صورت ساخته شود؟
(خطر لو رفتن) پیچیدهترین شخصیت فیلم، خسرو است. خسرویی که در واقع خود مرتکب قتل شده، با تلاشهای همسرش برای اثبات جرم باجناقش بهمن (با بازی مهران احمدی) مخالف است و حتا در اتوبوس راضیه را تهدید به جدایی میکند. این مخالفتها را که گویی در طول پنج سال هم سابقه داشته، ما باید به پای وجدان بیدار او بگذاریم یا ترسش؟ چون به هر حال او به جز نجمه تنها کسی است که از واقعیت ماجرا خبر دارد و میداند که بهمن قاتل نیست. یا این که میترسد با جلو رفتن پرونده، ممکن است حقایقی از گوشه و کنار آن درز کند و خود گرفتار شود؟ به همین دلیل است که در طول پنج سال از زنش خواسته که پرونده را پی گیری نکند؟
در انتهای کار خسرو به سزای اعمالش رسیده و عمر بهمن و راضیه در کشاکش این پرونده هدر رفته است؛ به جز استرس و فشاری که آنها در جریان این مسئله متحمل شده اند. اما چیزی که آن وسط باقی میماند، سرنوشت نجمه است که بدون دلیل موجهی حقیقت را به مدت بسیار زیادی مخفی کرده. او در دلیل دروغ گوییش میگوید وقتی که فهمید خانواده رضوان میخواهند برای مراسم قسامه به مشهد بروند، ترسیده که بهمن بی گناه به بالای چوبه دار برود و او نظرش عوض شده. یعنی در این مدت پنج سال احتمال نداده که بهمن بدون ارتکاب جرمی، مجازات شود؟ تازه اگر دلیل قتل را مبنی از اطلاع رضوان از آزار و اذیت نجمه توسط خسرو نادیده بگیریم. چون نجمه قاعدتن نباید ترحمی نسبت به شخص آزارگرش داشته باشد و به نفعش تاکنون شهادت دروغ داشته باشد. از این قسمت ابهام زدایی نمیشود و سر و ته ماجرا به هم میآید و میتوان این را هم به حساب پنهان کردن اطلاعاتی گذاشت که اگر در زمان خودش برملا میشد درامی شکل نمیگرفت.
علارغم کارگردانی خوب و صحنههای جان دار و طبیعی شلوغ درون اتوبوس (که از تاثیر گذاری سریال پر مخاطب پایتخت بر آن هم نباید غافل شویم)، فیلم به کلیت جذاب و تاثیرگذاری نمیرسد. نه سوژه پتانسیل زیادی دارد و نه با پرداخت بکری طرف هستیم. به این شکل است که محسن تنابنده در دومین اثر سینماییش هم موفق نمیشود. باید دید که تنابنده در تجربه بعدیش چه سبکی را برای آزمودن انتخاب میکند.