مردی در بازگشت سر زده به خانه اش با پسری نوجوان روبه رو شد و او را به قتل رساند.
به گزارش خراسان، مرد خشمگین در برابر فرار مهمان شومش با پرتاب چاقوی غلافدار به سمتش او را به قتل رساند. این مرد که یک بار محاکمه شده بود صبح دیروز برای دومین بار در دادگاه از خود دفاع کرد.
هجدهم تیر سال ۹۶ پلیس ورامین گزارش عجیبی دریافت کرد که در آن یک پسر ۱۷ ساله به نام حسن هنگام فرار از خانه مردی، با ضربه چاقو به شدت زخمی شده است و با مرگ دست و پنجه نرم میکند.
پسرنوجوان در بیمارستان تحت مراقبتهای ویژه قرار داشت و وقتی ماموران پلیس وارد عمل شدند در بیمارستان از پزشکان شنیدند پسرزخمی به دلیل شکافته شدن قلبش و خونریزی شدید به کام مرگ فرو رفته است.
وقتی این اقدام خونین به یک جنایت تبدیل شد، ماموران اداره ویژه قتل پلیس آگاهی ورامین برای رازگشایی دست به تجسسهای میدانی زدند و عامل قتل را که مردی به نام مصطفی بود تحت تعقیب قرار دادند.
مصطفی ۵۰ ساله خیلی زود بازداشت شد او که از مرگ پسرنوجوان شوکه بود پذیرفت عامل مرگ است، اما ادعا کرد قصدی برای قتل نداشته و از روی عصبانیت و غیرت چاقو را پرتاب کرده است.
مصطفی در حالی که اصرار میکرد در قتل بی گناه است و ناخواسته پسر نوجوان را از پای درآورده، در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به قصاص محکوم شد.
پرونده با اعتراض مرد اعدامی برای رسیدگی تخصصی به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد و از آن جایی که در گزارش پزشکی قانونی علت تامه مرگ اعلام نشده بود، قضات دیوان عالی کشور حکم صادر شده را شکستند وخواستار رسیدگی دوباره به پرونده در همان شعبه شدند.
بدین ترتیب، کارشناسان پزشکی قانونی با دستور قضایی به بررسیهای جدید دست زدند و در گزارشی اعلام کردند چاقو از پشت قفسه سینه به ریه برخورد کرده است و پس از پارگی ریه در قلب فرونشسته است.
مصطفی دیروز بار دیگر در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه، اولیای دم باز هم برای مصطفی حکم قصاص خواستند.
سپس مصطفی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: آن روز از محل کارم مرخصی گرفتم تا به خانه بیایم، اما مقابل در، پسر نوجوانی را دیدم که وارد خانه ما شد. چون همسرم خیاط است فکر کردم پسر یکی از مشتریهاست که برای تحویل گرفتن لباس مقابل در آمده است.
چند دقیقهای را در خیابان ایستادم، اما، چون خبری از پسر نوجوان نشد مقابل در رفتم و زنگ زدم. دخترم در را باز کرد. سراغ پسر نوجوان را گرفتم، اما همان موقع پسر نوجوان از خانه بیرون آمد و فرار کرد. من فریاد زدم، اما نتوانستم پسرناشناس را بگیرم. وقتی وارد خانه شدم و ماجرا را از همسرم پرسیدم او گفت: پسرنوجوان حسن نام دارد و پسر یکی از دوستانش است که برای تعمیر کامپیوتر به خانه آمده بود.
وی ادامه داد: همسرم برای این که حرفش را باور کنم گفت: با او تماس میگیرد تا خودش ماجرا را برایم توضیح دهد. چند دقیقه بعد پسر نوجوان به خانه مان برگشت. او قسم خورد که برای تعمیر کامپیوتر به خانه مان آمده بود، اما وقتی به او گفتم با پلیس تماس میگیرم و او را تحویل ماموران میدهم دستپاچه شد. او قصد فرار داشت که چاقوی غلافداری را که روی تخت کنار حیاط بود برداشتم و به سوی او پرت کردم.
وی ادامه داد: پسر نوجوان در حال فرار بود که چاقوی غلافدار از پشت به سینه اش خورد و روی زمین افتاد. همان موقع مادر و خواهر حسن که از دوستان همسرم بودند و برای او خیاطی آورده بودند سر رسیدند. آنها که متوجه ماجرا شده بودند به سمتم حمله کردند. خواهر حسن روی ماشین میکوبید و فریاد میکشید. به همین دلیل نتوانستم خودم پسرنوجوان را به بیمارستان برسانم.
وی ادامه داد: وقتی پسر نوجوان را در خانه ام دیدم شوکه شدم و فکرهای زیادی از ذهنم عبور کرد. به همین دلیل وقتی دیدم میخواهد هر طور شده فرار کند چاقوی غلافدار را به سمتش پرت کردم. ولی هیچ وقت فکر نمیکردم پرتاب چاقوی غلافدار به سمت پسر نوجوان باعث مرگ او شود.
بنابه این گزارش؛ در پایان جلسه هیئت قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
مگه میترا استاد یادتون رفته