روزنامه ایران نوشت: «کمکهای مردمی کم و زیاد به دست ما میرسد و بالاخره از گرسنگی نمیمیریم، اما به مسئولان بگویید از الان به فکر کشاورزی ما باشند. این روزها میگذرد و وقتی سیل فروکش کرد مردم روستاهای سیلزده تازه با زمینهای گوجه و هندوانه و موز که سیل از بین برده رو به رو میشوند و این اول بدبختی ماست.»
اینها را محمد میگوید، کشاورزی از روستای «دلگان ها» که با لباسی گل آلود کنار جاده نشسته و به هندوانههایی نگاه میکند که آب خورده و لهیده روی جاده ریخته. تنها دغدغه محمد سالی است که با این خسارت عمده آغاز شده: «برای هر هکتار ۱۴ میلیون خرج کردم حالا ۵ هکتار زمینم زیرآب رفته. از کجا بیاورم بقیه سال شکم زن و بچه را سیر کنم؟ چطور قسط این همه وام را بدهم؟ با کدام محصول؟
با هر سیلزده و مسئولی در روستاهای اطراف دشتیاری، کنارک و زرآباد صحبت میکنم از عمق خسارت زمینهای کشاورزی میگوید. در زرآباد که قطب تولید موز ایران است مردم با گرفتن وام و قرض صیفیجات کاشته بودند و حالا موقع برداشت صددرصد محصول از بین رفته و باغهای موز هم بیش از ۹۰ درصد آسیب عمده دیده است. سیل تنها به بخش کشاورزی استان آسیب نزده بلکه ۳ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان فقط به زیرساخت حیاتی مثل جاده، صدمه زده و به زیر ساخت برق هم ۳۸ میلیارد تومان خسارت وارد کرده است.
زیر ساختهایی که با تخریب آنها موج کمکرسانی به روستاهای دور افتاده هم سختتر شده است. در ویدئوهایی که مردم از کاروان کمکها گرفتهاند و در شبکههای اجتماعی نیز دست به دست میشود میتوان این مشکل اساسی را بخوبی دید؛ مثل نیسانهایی که در گلی چسبناک گیر کردهاند و مردم با طناب مشغول بیرون کشیدن آنها هستند. یکی از خیرین را در مناطق سیلزده دیدم که با ۸۰ نیسان کمک مردمی، دنبال راهی میگشت تا این کاروان سرگردان و در گل مانده را به روستاهای اطراف دشتیاری برساند.
غلام حیدر زورقی رئیس سازمان جهاد کشاورزی سیستان و بلوچستان از خسارت ۷۴۰ میلیارد تومانی به بخش کشاورزی استان گفته است. کنارک، نیکشهر، چابهار، قصرقند، دلگان، مهرستان، سرباز، بمپور، فنوج، سیب و سوران و خاش از جمله شهرهایی هستند که بیشترین خسارت را در بخش کشاورزی دیدهاند. حالا مردم این شهرهای سیلزده با انبوهی بدهی و اقساط وام رو به رو هستند و روز و شب را با این سؤال سر میکنند که چطور شکم گرسنه کودکان شان را سیر کنند و چطور بدهیشان را پس دهند. روستاییانی که تنها منبع درآمد آنها کشاورزی و دامداری بوده حالا با آغلهایی پر از لاشه حیوانات طرف هستند و زمینهای کشاورزی که شبیه برکههای پر آب بهاری هستند.
در جاده «دلگان ها» تا چشم کار میکند از هرسو تا افق آب است و آب، انگار در جادهای میان دریاچه میرانیم. چند تیر برق در آستانه غرق شدن هستند و هر چه پیشتر میرویم جاده زیر موجهای شکن شکن گم میشود. سعید راننده تویوتا هر یکی دو دقیقه یک بار مجبور است از ماشین پیاده بشود و دل به آب بزند تا ببیند «آبنما» وسط جاده نباشد که ماشین غرق شود. وقتی اولین بار اصطلاح «آبنما» را از زبان محلیها شنیدم فکر کردم لابد با آبشار یا فوارهای زیبا رو به رو خواهم شد. بعد فهمیدم آب نما به قسمتهایی از جاده میگویند که فرو میرود یعنی به جای پل روی دره و مسیل رودها، جاده با شیب زمین پایین میرود و موقع راه افتادن سیل یا رودهای فصلی از عرض رودخانه میگذرد. نوعی مهندسی خطرناک با نامی زیبا که در فصل سیل و باران با آب و در فصل خشکسالی با شترهایی که در قعر آن خوابیدهاند، کشته میگیرد.
حجم آب آنقدر بالاست که مجبور میشویم در روستایی سیلزده از توابع دلگانها پهلو بگیریم. آب نما تبدیل به دریاچه ترسناکی شده. بزرگان محل با لباسهای یکدست سفید روی محوطه سیمانی روبه روی مسجد نشستهاند و هر کدام از حال و روز روستا و زمینهای کشاورزی میگویند.
فرهاد رخش از میزان تخریب خانهها میگوید، از چاههای فاضلابی که پر شده و دیوارهایی که حسابی آب کشیده و درحال فرو ریختن است: «بیشتر از همه، کشاورزی ما آسیب دیده. ۷۵ هکتار پیاز و گوجه و هندوانه کاشته بودیم که یکسره از بین رفت.» او توضیح میدهد که ۱۲ روستای اطراف دلگانها بیشتر از همه این مناطق خسارت دیده و معیشت مردم روستای کوچک ۷۰۰ نفری آنها با خطری جدی روبه رو است: «از مسئولان میخواهیم دقیق برآورد کنند. چون واقعاً حجم خسارتها بالاست و ما از پس جبران آن بر نمیآییم.»
پیرمردی با ریش سفید و لهجه بلوچی غلیظی شروع به صحبت میکند: «یک کیلو تخم هندوانه میشود ۱۷ میلیون تومان، پول پلاستیکی که روی آن میکشند و پول کارگر را هم حساب بکنید ببینید سر به کجا میزند. همه روستا وام میگیرند و بعد از برداشت محصول قسطش را میدهند، حالا از کجا بیاورند؟ دامهای ما هم تلف شده. واقعاً منتظر کمک مسئولان هستیم، چون مردم و خیرها نمیتوانند کمکی بکنند.»
پسری جوان با صدای بلند از میان جمعیتی که دور محوطه سیمانی جمع شدهاند میگوید: «بیشتر جادههای ما خراب شده. کاش یکبار بیایند یک کار اساسی بکنند تا هر بار این مشکلات پیش نیاید. ۵۰ میلیمتر که باران بزند، همه جادههای ما یا بسته میشود یا آسفالت آن از بین میرود، باران هم نیاید از خشکسالی بیچاره میکند.»
اینجا همه از تبعیضی که در این سالها به آنها تحمیل شده ناراحت هستند و بسیاری از روستاییان با بغضی در گلو میگویند ما هیچ کمکی از کسی نمیخواهیم. اگر مسئولان رسیدگی کردند چه بهتر اگر مثل همه این سالها کمکی نکردند هم مهم نیست، ما نه امیدی به کمک داریم نه چشمداشتی.
دوباره دل به دریا میزنیم و پیشتر میرویم. آسفالت کاملاً از بین رفته و در قسمتهایی از زیر خالی شده و تنها لایه نازکی روی هوا مانده و گله گله تبدیل به برکه و گودالهای پر از آب شده. عبدالرحمن را خسته و گل آلود در ورودی روستایی حدفاصل دلگانها و سیتار میبینم. چشمان سرخ بیخواب و بدن نحیفش از سختی روزگار حکایتها دارد: «همه چیزم را از دست دادهام، ذرت کاشتم که همهاش را آب برد. ۲ تا گاو و ۵ تا بزم تلف شد. اصلاً نمیدانم چقدر خسارت دیدهام.»
عبدالرحمن که ۳ بچه دارد و آن طور که میگوید پیش از سیل هم چنان حال و روز خوبی نداشته تا چه رسد به حالا: «هیچکس به فکر ما نیست. اینجا نزدیک دریای عمان هستیم، اما آب برای خوردن نداریم. حالا تازگیها برایمان برق کشیدهاند. همه مسئولان برای خودشان کار میکنند. میگویند به شما کمک میکنیم پس چرا تا حالا نکردهاید؟ باید حتماً سیل بیاید و همه ما را ببرد که یاد ما بیفتید؟»
در جاده زرآباد با همراهان سعی میکنیم جاده را بررسی کنیم، هرکسی تحلیلی از وضعیت دارد. هر لحظه این امکان هست که روی پوسته خالی آسفالت برویم و اتفاق ناگواری بیفتد. آب نماهای لبالب مثل تله در کمین ما هستند. باید همه عقلمان را روی هم جمع کنیم و ببینیم چطور میشود از این وضعیت جان سالم به در برد. تیرهای برق مثل جنازههایی که آب پسشان داده، جا به جا کنار جاده دراز کشیدهاند. کشاورزان بخشهای سیلزده سیستان و بلوچستان حالا بیشتر از همیشه محتاج کمک نهادهای دولتی هستند تا بعد از گذشتن از روزهای سیل دچار آوار تنگدستی نشوند. سیل دوم در راه است؛ سیل فقر.