فضای رکود و پرش بر معاملات سهام سیطره دارد؛ سودهایی که رقمهایشان بهقدری وصله ناجور تاریخ بورس و لحظه حال اقتصاد است که خیلیها آن را نامتعارف و عجیب میدانند. برخی نمادهای بورسی که عمدتا جزء نمادهای کوچک بازار هستند، هر روز ارزششان بیشتر میشود و خلاصه کلام این است که بورس امروز یکهتاز اقتصاد رکودی تورمی ایران شده. اتفاقی نیز در کنار رکوردزنی نزدیک به سهماهه بورس از ابتدای هفته جاری رخ داده است. شاخص بورس که وارد کانال یک میلیونی شده بود، در این هفته اندکی ریزش داشته و دلیل آن هم صف فروش سهامی است که گویا سود آنها به آستانه رسیده و سهامدار با احتمال اینکه ممکن است ریزش کند، دست به فروش برده و در عوض تقاضا برای ارز و سکه افزایش یافته و قیمت این بازارها در این هفته افزایشی بوده است.
برای فهم وضعیت کنونی بورس و تحلیل آن بهعنوان جزئی از کل اقتصاد سراغ «علی ماجدی» رفتهایم و چشمانداز آتی وضعیت بورس را جویا شدیم. آیا بورس همچنان جهشی خواهد بود؟ اصلا چرا بورس تا این حد رشد کرد؟ بازارهای دیگر چه واکنشی نشان دادند و در نهایت آیا میتوان به وضعیت آتی بازار پولی خوشبین بود.
علی ماجدی، سفیر سابق ایران در آلمان و ژاپن، مشاور اقتصادی و معاون کل وزارت امور اقتصادی و دارایی اسبق، در گفتگو با روزنامه شرق به چند فاکتور مهم در بازار پولی اشاره میکند و وضعیت فعلی را حول یک اصل توضیح میدهد: تقاضای سوداگرانه. او که در مقطعی هم معاون اقتصادی وزارت خارجه بوده است (۱۳۸۳–۱۳۸۴) و از طرف وزیر صنایع و معادن اسحاق جهانگیری عضو کارگروه مذاکرهکنندگان هستهای ایران در زمینه اقتصادی بوده است، از تجربههای جهانی مثال میزند.
ماجدی میگوید دولت ترکیه هم زمانی برای پوشش کسری بودجه خود بازار پولی را به سمت بورس هدایت کرد و برای رفع تنگنای مالی دست به فروش داراییهای عمومی زد. او معتقد است هدایت به سمت بازار سرمایه فینفسه ابزار خوبی است، اما به شرط آنکه با سودسازی و ارزشسازی بادکنک جهش را به آسمان نفرستاده باشیم. او در این زمینه هشدار میدهد اگر دولت نتواند وضعیت داراییها و ارزشگذاری شرکتها را درست کنترل کند، باید منتظر ریزش بورس و فشارهای اجتماعی ناشی از آن باشیم و به مردم توصیه میکند تمام تخممرغهایتان را در سبد بورس نگذارند.
او تأکید میکند: «امروز ما شاهد هجوم تقاضای سوداگرانه به بورس هستیم که بستر و زمینه لازم آن را سیاستهای پولی و جذابی این بازار برای دولت فراهم کرده است. وضعیت امروز بورس نتیجه جابهجایی نقدینگیای است که برخی نامش را سرگردان میگذارند. بازار پولی بانکمحور با کاهش سود برای بازیگرانش مواجه شده و تقاضای پول را به سمت بورس هدایت کرده است و افسار آن هم در دست دولت است؛ حالا اینکه دولت تصمیم به هدایت به سمت بازار سرمایه گرفته میتوانست مثبت باشد، اگر دارایی شرکتها به قیمت روز ارزشگذاری شده باشد».
از اواخر اسفند تا به این لحظه در کنار رکود تورمی، اقتصاد ایران با تکانه شیوع ویروس کرونا مواجه شد. تمامی بخشهای اقتصاد همگام با اقتصاد جهانی در یک وضعیت تعلیق فرورفت و این ضربه بزرگی برای اقتصاد بود؛ اما در همین دوره بهطور ناگهانی بازار بورس با جهش بینظیری همراه شد که همچنان نیز ادامه دارد. چه اتفاقی افتاده که درحالیکه اقتصاد ایران با تنگنا و رکود و بحران مواجه است، بازار سرمایه یکهتاز چنین اقتصادی میشود؟
پاسخ به پرسش شما یک تحلیل تکنیکی و فنی نیاز دارد که آن هم به تقاضای پول در ایران بازمیگردد. تقاضای پول به شکل تئوریک تابع دو عامل است؛ یکی تقاضای معاملات و احتیاطی پول است که مردم در زندگی روزمره خود انجام میدهند. عامل دیگر که در اینجا مورد بحث ماست، تقاضای سوداگرانه پول است که هم به سطح درآمدها و هم حجم نقدینگی وابسته است. این بخش همواره بهدنبال پول بیشتر است، معاملات پولی روزمره خود را دارد، اما بهدنبال پول بیشتر در هر لحظه است. تمامی تئوریهای پولی به این موضوع پرداختهاند. در بازارهای جهانی سه فاکتور اساسی وجود دارد؛ یکی از آنها بازار پول است که خود تابع نرخ سود بانکی است یا در جهان تابع نرخ بهره است.
در کشور ما مستقیما نرخ سود بانکی را جابهجا میکنیم. از ابتدای اردیبهشت از ۱۸ درصد به ۱۵ درصد تبدیل شد و عامل تعیینکننده برای مختصات بازار پول فعلی بود. دوم اینکه این بازار نامش بازار کوتاهمدت است. سود حاصل از بازار پولی همان سود بانکی است که میپردازیم. بازار بعدی بازار سرمایه بهعنوان بازار بلندمدت است که تابع ارزش و سود سهام است. همیشه دست برتر در آن با ارزش سهام است.
در اقتصادهای سازمانیافته این دو بازار توسط مقامات اقتصادی با تغییر ابزارهای مالی در دست، با یکدیگر همخوان است. به این معنا که اگر شما با بازارهای مالی در ایران سود بانکی را کاهش دادید، عملا تقاضای سوداگرانه را به بازار سرمایه منتقل میکنید تا از ارزش و سود سهام استفاده کنند. یک فاکتور دیگر داراییهاست که در تمام دنیا بازار آن بلندمدتتر از بازار سرمایه است و به آن اصطلاحا بازار دیر نقدشو گفته میشود؛ مانند بازار مسکن. این بازار معمولا در جهان در بازار سوداگرانه کمرنگتر است؛ اما در ایران داراییهایی داریم که در تقاضای سوداگرانه بسیار نقش پررنگی دارند و داراییهای زود نقدشو هستند. مانند ارز و طلا. در بازارهای سرمایهداری مانند انگلستان و آمریکا این بازار عملا نقشی ندارد، ولی در اقتصاد ما نقش دارد.
دارایی نقدشو دیگری هم در اقتصاد ما وجود دارد و آن بازار خودرو است که دیدیم همین روزها سلطان آن هم پیدا شد. ما باید پاسخهای علمی پیدا کنیم. علاوه بر بازار سرمایه، بازار داراییهای آنی نقدشو مانند ارز و طلا هم دارد نقش سوداگرانه را ایفا میکند. داراییهایی مانند خودرو که نقدشو است ولی آنی نیست هم باز این نقش را دارد. سیاستگذار پولی امسال خواسته است این تقاضا را از بازارهای دیگر به سمت بازار سرمایه هدایت کند و افزایش نرخهای بورس تقاضای سوداگرانه را جذاب کرده و مابقی این تقاضا هم به سمت ارز و طلا و خودرو میرود. مسکن درحالحاضر بسیار کمرنگ شده است.
زمانی که ترازنامه شرکتها ثبت میشود، آنجاست که تغییرات صورت میگیرد. آنچه الان شاهد هستیم بهدلیل کاهش حداقلی سه درصد و پنج درصدی حداکثری سود بانکی، بسیاری از تقاضای سوداگرانه متوجه فاکتورهای دیگر میشود. بازار بورس حالا جایی است که محل مکش این تقاضا شده. دولت هم سعی کرده برای پوشش کسری بودجه و رهایی از تنگناهای مالی این بازار را جذابتر کند و سودده باشد.
اینکه بازار بورس این روزها حبابی است یا غیرحبابی بسیار مورد بحث است. آیا از نظر شما جهش بورس یک حباب است؟
داراییهای شرکتها اگر بهروز تقدیم شود، املاک و ماشینآلات آنها با قیمت روز بهروز و ارزششناسی شود و به تعداد سهام تقسیم شود، ارزش سهام هم بالا میرود؛ اما سؤال اساسی اینجاست که آیا شرکتها امروز سهام خود را به ارزش قیمت روز داراییهای خود در بورس تقسیم کردهاند؟ اگر این اتفاق افتاده باشد بخشی از افزایش شاخص بورس حقیقی است ولی این هم در ترازنامه شرکتها سقف دارد و از یک حدی نمیتواند بالاتر برود؛ اما اگر دارایی شرکتها بهروز تقدیم نشده باشد، میتوانیم بگوییم افزایش ارزش سهام در بورس حبابی است.
با توجه به حجم نقدینگی ما بههرحال این واقعیت است که تقاضای سوداگرانه یا وارد سیستم بانکی میشود یا وارد بازار ارز و سکه و بورس. امروز ما شاهد هجوم تقاضای سوداگرانه به بورس هستیم که بستر و زمینه لازم آن را سیاستهای پولی و جذابی این بازار برای دولت فراهم کرده است. وضعیت امروز بورس نتیجه جابهجایی نقدینگیای است که برخی نامش را سرگردان میگذارند. بازار پولی بانکمحور با کاهش سود برای بازیگرانش مواجه شده و تقاضای پول را به سمت بورس هدایت کرده و افسار آن هم به دست دولت است. حالا اینکه دولت تصمیم به هدایت به سمت بازار سرمایه گرفته میتوانست مثبت باشد، اگر دارایی شرکتها به قیمت روز ارزشگذاری شده باشد.
گفته میشود تجدید ارزیابی داراییها به یک ترفند برای برخی شرکتها تبدیل شده تا برای عرضه سهام بتوانند خود را سودده نشان دهند.
واقعیت این است که در ترازنامه شرکتها باید ارزش روز داراییها منعکس شود، حالا اگر شرکتی دست به معامله صوری بزند، اما ارزش دارایی واقعی و بهروز خود را وارد ترازنامه نکند، یعنی سهام خود را با ارزش غیرواقعی دارد میفروشد.
به نظر شما هدف اصلی از تقویت بازار سرمایه و گرایش آن به سمت روند صعودی در شرایط فعلی اقتصاد ایران چیست؟
افزایش حجم معاملات بورس و فروش حجم زیادی از داراییهای دولت، اتفاقی نیست که فقط در ایران افتاده باشد. در دولتهایی مانند ترکیه هم چنین تجربهای وجود دارد. دولت ایران هم برای پوشش کسری بودجه خود که رقم کمی هم نیست، بهترین گزینه را فروش دارایی و عرضه آن در بورس میبیند. اصلا تردیدی در آن وجود ندارد. بورس مجموعهای از شرکتهای واگذارشده دولت و غیر از آن است. اگر افزایش شاخص بورس میانگین موزون ارزش سهام باشد، میتوان به آینده آن خوشبین بود؛ اما اگر ارزش داراییها بهروزنشده و بدون بهروزرسانی قیمت ارزش سهام جابهجا شود، دمیدن در حباب است و سود حاصل از آن هم سرابی است که خیلیها را زمین خواهد زد.
زمانی که افزایش دارایی انجام شود و یکدفعه ارزش دارایی چند برابر میشود، سال آینده استهلاک آن هم چند برابر خواهد شد. یعنی بهصورت اتوماتیک زمانی که استهلاک را میخواهید لحاظ کنید، به میزان ارزش دارایی باید آن را تعیین کنید. اینجاست که میزان تولید مولد شرکتها اهمیت پیدا میکند. اگر شرکت نتوانسته باشد سرمایهگذاری لازم را انجام دهد، میزان استهلاک آن بیشتر از میزان تشکیل سرمایه و میزان دارایی آن خواهد بود؛ بنابراین اگر نتوانیم ظرفیت تولید را افزایش داده و میزان ارزش افزوده شرکتها را با میزان ارزش تعیینشده آنها در بورس هماهنگ کنیم، بهناچار سهام در بلندمدت افت خواهد کرد و بورس با ریزش مواجه خواهد شد. اگر تولید واقعی افزایش پیدا نکند یا سرمایهگذاری جدیدی اتفاق نیفتد، میزان بدهیهای شرکتها بیشتر از میزان ارزش داراییها و سهامشان خواهد بود.
صعود بازار بورس چه تبعاتی روی دیگر بازارها خواهد داشت؟
به شکل طبیعی همواره قیمت هر بازار روی قیمت بازارهای دیگر تأثیر میگذارد. همین الان هم ارز و سکه با وقفه خیلی کمی اثر افزایش قیمتی بورس را نشان دادند و روند صعودی به خود گرفتند. دولت مجبور است تقاضای سوداگرانه را میان این بازارها به نوعی تقسیم کند. این آخرین ترکش تقاضای پولی است و بعد معلوم نیست کدام ابزار قرار است به نجات اقتصاد ایران بیاید. آن زمان ممکن است بحرانی حول افزایش افسارگسیخته قیمتها در اقتصاد رخ دهد و فشارهای اجتماعی از ناحیه متضرران را میتوان پیشبینی کرد.
چه چشماندازی را برای بازار بورس و آینده آن متصور هستید؟
در بازار بورس بهدرستی از آن استفاده میشود، اما ما نباید سایر فاکتورهای اقتصادی را فراموش کنیم یا باعث مرگ کوتاهمدت برخی بازارها مانند مسکن شویم. بخشی از سهام این روزها در بازار بورس قیمتگذاری میشود و ارزش آن بالا میرود، درحالیکه ارزش واقعی آن قیمتی است که در تابلوی تالار بورس مشاهده میکنیم. حضور در این بازار حتما باید با متخصص انجام شود، سبد پرتفوی باید متنوع باشد. دولت شاید بتواند یک بار با عرضه شرکتها و داراییها یا سیاستگذاری، وضعیت بورس را به سمت صعود پیش ببرد، اما این شاید ۱۰ سال یک بار آن هم بسیار بعید است بتواند به کار بیاید یا اساسا دولتها بتوانند از آن استفاده کنند. این آخرین ابزاری است که برای تحریک تقاضا استفاده شده و اتفاقا فقط در اقتصاد تورمی امکان آن وجود دارد. زیانهای هنگفتی ممکن است در بالارفتن بادکنکی ارزش سهام نصیب افراد جامعه شود. هشدارهایی که اقتصاددانان میدهند کاملا درست است. اگر کسی میخواهد وارد بازار سرمایه شود باید با مطالعه و آگاهی باشد و بخشی از دارایی و پسانداز خود را وارد بورس کند نه همه آن را. نباید تمام تخممرغها را در یک سبد گذاشت.
اولا چند نکته باید روشن بشود کارمزد معامله با مالیات متفاوت است و نباید اینها را یک معنی کرد
این یک نکته
دوم اینکه الان کسانی که وارد بورس می شوند یک شماره حساب واسط معرفی می کنند فقط یک شماره یعنی تفاوت ندارد که در چند کارگزاری هستند یک کد بورسی یک شماره حساب
اجازه معاملات مسکن هم باید به همین شکل باشد و مالیات بخش مسکن را نباید خود دلال ها تعیین کنند الان قانون مالیات بر معاملات مسکن طوری نوشته شده که اگر کسی دلال نباشد و خانه ای را که در ان سکونت دارد بخواهد بفروشد نسبت به یک دلال مسکن بیشتر مالیات می دهد چون انها قانون را با عناصری که در ارگانهای مختلف دارند طوری نوشته اند که مهم نیست چند تا اپارتمان زیر صد متر داشته باشی برای این واحدها مالیات نمی دهی
مالیات باید مانند تمام کشورها مالیات بر درامد باشد
یعنی اولا دلال مسکن یا دلال دلار مانند بورس باید یک کد برای حرفه دلالی اش داشته باشد که معاملات تنها از طریق یک حساب انجام دهد و بر اساس سود خالص سالانه اش دقیقا مانند کارمندان دولت البته به نرخ بالاتر چون شغل او ت.لیدی نیست و دلالی است مالیات بدهدعینا برای دلال ارز و دلال در هر صنعت دیگر
تجربه بورس نشان داد که این توان در کشور وجود دارد
معامله برای افرادی که این کد را استفاده نمی کنند باید ممنوع شود
می رسیم به بورس که خودم در آن هستم کارمزد با مالیات متفاوت است کارمزد در واقع نرخی است که پرداخته می شود تا من از امکان خرید و فروش انلاین استفاده کنم
مالیات بر معاملات بورس که وجود ندارد باید به این صورت باشد که تا زمانی که پول من نزد کارگزار است مالیاتی نمی دهم اما زمانی که پول را به حساب بانکی ام وارد و آن را هزینه کردم باید مبنای محاسبه مالیات قرار گیرد
یعنی سالانه درامد خالص من از بورس محاسبه شود و بر اساس درامد خالص سالانه مالیات به من تعلق نگیرد یا بگیرد
البته چون فعالیت مردم در بورس موجب تورم تمی شود و به تولید کمک می کند می شود مشوق های مالیاتی هم برای انها در نظر گرفت
اما اگر سلطان سکه ارز مسکن و و و در می اید صرفا و صرفا این ناشی از ضعف سازمان امور مالیاتی و بی در و پیکر بودن بازار ایران است
و به این دلیل یعنی اینکه این قوانین ضعیف و سازمان ناکارامد مالیاتی اجازه ظهور این افراد را می دهد این افراد باید جریمه نقدی شوند و اموالی را که در واقع دزدیده اند پس بدهند اما به هیچ وجه مستوجب مرگ نیستند
والا در خارج از ایران به هکرها پول می دهند که ضعف سیستم عامل کامپیوتر و سیستم امنیتی پنتاگون را شناسایی کنند
این سلطان ها هم هکرهای اشتباهات قانونی و مالیاتی ایران هستندمال دزدی را قطعا با جریمه اش از انها بگیرید ولی به جای اعدام سوراخ های قوانین را که انها به شما نشان می دهند و اشکال های سیستم مالیاتی را برطرف کنید
در عوض سازمان امور مالیاتی که سر منشا این فساد است همچنان منفعل مانده است و باز سلطان های دیگری خلق می شوند
چون خیلی از افراد تازه راه و چاه دزدی با استفاده از ضعف قوانین را از این افراد یاد می گیرند و تازه چون مطمینند که اراده ای برای سامان بخشیدن به قوانین اقتصادی و مالیاتی وجود ندارد با ابتکار سعی می کنند احتیاط بیشتر به خرج بدهند تا مانند اسلاف خود به دام نیفتند
این که دو نفر اعدام می شوند معنی اش این است که ده ها نفر دیگر مانند اینها و بدتر از این ها وجود دارند که در حاشیه امنیت قرار دارند
این تحلیل ها یک سویه و کج کردن کله اسب نقدینگی سمت سفته بازی .
هر کس تقلا می کند نقدینگی را سمت بازار دلخواه خودش هدایت کند.
خوبی بورس نسبت به بقیه بازار این است خروج نقدینگی خیلی به سختی از این اتفاق می فاتدچون جذابیت لحظه ای خود را دارد. و ورودی ان نسبت به خروجی ان بسیار ناچیز است.
هر کس با هر سرمایه اندکی قادر به این بیکران می باشد.