عصر ۳۱ اردیبهشت، صدای درگیری در یکی از واحدهای مسکونی در منطقه تهرانپارس زن صاحبخانه را به طبقه سوم کشاند و او با در نیمه باز خانه مواجه شد.
به گزارش خبرآنلاین؛ زن صاحب خانه چندین بار مستأجرش بهنام شقایق را صدا زد، اما جوابی نشنید. با نگرانی وارد شد و ناگهان پیکر خونین و نیمه جان شقایق را روی زمین دید.
با اعلام موضوع به پلیس و اورژانس زن جوان به بیمارستان منتقل شد، اما بهخاطر شدت خونریزی جان باخت. گزارش این قتل از سوی مأموران کلانتری به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. بدین ترتیب بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند.
در بررسیهای اولیه و تحقیق از خانواده شقایق مشخص شد که زن جوان دو سال قبل به خاطر اختلافاتی که با همسر اولش داشته از او جدا شده و با مرد جوانی نامزد کرده بود.
در تحقیقات میدانی مشخص شد شقایق چند روز قبل خانه را به همراه کودکش و مرد جوانی که او را همسرش معرفی کرده اجاره کرده بود. همچنین در تحقیقات میدانی یکی از همسایهها گفت که بهدنبال این سر و صدا، مرد جوانی را دیده است که از خانه مقتول بیرون آمده است. فرزند مقتول نیز که خردسال بود، در تحقیقات کمکی به تیم تحقیق نکرد. بدین ترتیب دستور بازداشت مرد جوانی که شقایق او را همسرش معرفی کرده بود صادر شد.
تلاش برای دستگیری وی ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند، رد مرد جوان را در یکی از شهرستانهای غربی کشور بزنند. تیم جنایی، راهی شهرستان مورد نظر شده و مرد جوان را بازداشت کردند. پیمان، در تحقیقات اولیه منکر جنایت شد، اما بازپرس جنایی دستور انتقال متهم به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت و بررسی تحقیقات در خصوص ادعای او را صادر کرد.
گفتگو با متهم
با شقایق چطور آشنا شدی؟
کمتر از دو سال قبل بود که در اینستاگرام صفحه شقایق را دیدم. به او درخواست دوستی دادم و شقایق هم درخواست را قبول کرد. بعد از مدتی برای او عکس شخصیام را فرستادم و همین مسأله بهانهای برای آشنایی ما شد. چتها و تماسهای ما هر روز بیشتر میشد تا اینکه به شقایق ابراز علاقه کرده و درخواست ازدواج دادم.
میدانستی که شقایق قبلاً ازدواج کرده و بچه دارد؟
بله. او به من گفته بود و من با این موضوع مشکلی نداشتم. قبل از عید با او قرار گذاشتم و به تهران آمدم و شقایق را دیدم. ولی در این مدت بچه او را ندیده بودم. بعد از عید شقایق خانهاش را تغییر داد و، چون میخواستم با او ازدواج کنم قرار شد که خانه را باهم بگیریم. ۱۰ میلیون تومان پیش پرداخت خانه را او پرداخت کرد و قرار شد ماهی یک میلیون تومان اجاره ماهانه را من پرداخت کنم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
آن روز با شقایق رفتیم خرید و زمانی که برگشتیم گفت خانوادهام میخواهند بیایند و باید اینجا را ترک کنی. سر همین مسأله باهم دعوایمان شد و آنجا را ترک کردم. شب به تلفن همراهش زنگ زدم جواب نداد، خانه هم تلفن نداشت. بیخبر از شقایق بودم تا اینکه فردای آن روز به صاحب خانه زنگ زدم. صاحب خانه به من گفت که همسرت فوت کرده و بچه را هم یکی از اقوام برده است. من هم از ترس اینکه گرفتار شوم به روستایمان برگشتم.
شغلت چه بود؟
زمانی که در روستا بودم چوپانی میکردم.