وحید محمود قرهباغ؛ بدون شک برخی انجمنهای محرمانه و سری در پی اهداف مقدسی بوده اند؛ ولی در غالب موارد چنین نبوده است.
انجمنهای سری، کارکردها، نمادها و اهداف آن از ابتدای تاریخ با زندگی بشر گره خورده است و غالبا در هالهای از ابهام بوده است. اسرار پشت پرده دیروز و امروز، که بیش از پیش برخی ملتها را به زنجیر جهل اسیر میکند. ملتهایی که بدون درک اسرار و رموز زندگی پیرامون خود، چهره در نقاب خاک میکشند؛ و چه غمانگیز است. همچنین استادانی که عمری، اسراری را در سینه خود نگه میدارند و با آغوش خود به خاک میبرند و تا ابد خاموش میمانند. گویی از اول، رازی در بین نبوده است.
شاید دور از باور باشد، ولی خرافهپرستی، سحر و جادو از ابتدای تاریخ، همزاد بشر بوده و هر زمانی به گونهای زندگیاش را به بازی گرفته است. نکتهای که بیشتر خودنمایی میکند این است که افسونگران و انجمنهای محرمانه در هم تنیدهاند. قدرت و نفوذ از جمله رموز پیروزی این انجمنها است. اینان نه تنها حقیقت و واقعیت موجود بلکه مهمتر از آن ضعف خود را از دیدهها کتمان میکنند. در این انجمنها آموختن رازداری از خود راز مهمتر است.
شاید باورش سخت است، ولی در گذشتههای متمادی، این جادوگران و ساحران بودند که سلاطین بیرقیب جوامع بودند. آنها، چون ماری بر هستی مردم چنبره میزدند. با کمال تاسف، پیشرفت علم نیز نتوانست این یوغهای جهل را از پیکره جوامع جدا کند. بله، همچنان اندک حاکمان بر غالب جوامع حاکم هستند. اینان همان رهبران انجمنهای محرمانه هستند. آنها با پرده سحر و جهل، امپراتوریهای خود را بر پا میدارند و قدرت میبخشند. در واقع غالبا کسی توان رویارویی با آنها را نداشته و معمولا سرنوشتی جز حذف برای آنها متصور نیست، آنها جوامع را برده خود میدانند.
والدس لیال از جمله هنرمندانی است که کوشید تا حدودی این انجمنها را به تصویر کشد. تابلوی استاد اعظم او نمونهای بارز از این هنر اوست. ژوان والدس لیال نقاش و عکاس اسپانیایی دوران باروک در سال ۱۶۲۲ در شهر سویل متولد شد. او نقاش، مجسمه ساز و معمار بود.
او معتقد بود، اسراری است که فقط میبایست با صدای آهسته و از زبان به گوش گفته شود. او همچنین اشارهای به سازمان هرمانداد کرده است. هرمانداد یکی از سازمانهای داوطلبانه و مخفی در طی قرون ۱۳ و ۱۴ در اسپانیا بود.
بیهیچ اغراقی میتوان گفت، تابلوهای این هنرمند درخور تامل بسیار است؛ گویی که پا در جهان دیگری سوای جهان ما دارد. او رازهایی را به تصویر میکشد که مرزهای زمان و مکان را درمی نوردند. معمارانی که از قدرت پنهان بیشتر از قدرت آشکار لذت میبرند. آنها میخواهند بر دارایی ها، ثروت جهان و منابع مسلط شوند.
والدس لیال با استفان ماریلو که سبک بسیار متفاوتی داشت، آشنا شد. لیال تمایل به نقاشیهای غمگین و دراماتیک داشت، در حالی که سبک ماریلو صلح آمیز و آرام بود. پس از اینکه لیال در سال ۱۶۵۶ به سویل بازگشت، او و ماریلو آکادمی هنر سویل را تاسیس کردند. تعدادی از نقاشیهای او به موضوعات ونیداس، زندگی گذرا (کوتاه مدت) و مرگ و میر میپردازد.
دو تابلوی در یک چشم به هم زدن و پایان شکوه جهان از جمله تابلوهای این هنرمند است که برای بیمارستان خیریه در سویل نقاشی شده است.
لیال نیز همچون بسیاری از اساتید راز، در دامان کتمان تاریخ آرام گرفت و بسیاری از اسرار را نیز با خود به دنیای دیگر برد. اسراری که ریشه در دنیای دیگری دارد. اسراری غریب، اما قریب ...