bato-adv
کد خبر: ۴۶۱۴۸۲

«کاش به آن مهمانی نرفته بودم»

«کاش به آن مهمانی نرفته بودم»
پیمان حالا به هیچ میهمانی و دورهمی نمی‌رود و از دیگران می‌خواهد برای در امان ماندن از ویروس کرونا فعلاً دور این دورهمی‌ها را خط بکشند: «تجربه خیلی تلخی بود. ای‌کاش آن روز کسی به ملاقات پدرم نمی‌آمد و کسی هم مبتلا نمی‌شد. خیلی از دوستان و اطرافیان تصور می‌کنند کرونا با آن‌ها کاری ندارد و دورهمی و جشن تولد و پارتی می‌گیرند. کرونا با کسی شوخی ندارد و اگر بخواهیم به این وضعیت ادامه بدهیم هر روز باید شاهد داغدار شدن خانواده‌های زیادی باشیم.»
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۲ - ۱۸ آبان ۱۳۹۹

با افزایش فوتی‌های کرونا به بیش از ۴۰۰ نفر در شبانه روز، در میان پنج کشور اول از نظر تعداد کشته‌های این ویروس قرار گرفته‌ایم. هر روز با نگرانی اخبار را دنبال می‌کنیم و چشم به گوینده خبر ساعت ۱۴ می‌دوزیم تا با اظهار تأسف از افزایش مبتلایان و تعداد کشته‌ها بگوید. اما چرا در موج سوم کرونا آمار مبتلایان و مرگ و میر افزایش پیدا کرد و از مرز ۳۷ هزار نفر گذشت؟

روزنامه «ایران» در ادامه نوشت: بررسی وزارت بهداشت روی بیمارانی که با حال بد در بیمارستان‌ها بستری می‌شوند نشان می‌دهد بسیاری از آن‌ها در دورهمی‌های خانوادگی و میهمانی‌ها مبتلا شده‌اند.

دکتر حریرچی معاون وزیر بهداشت هفته گذشته با بیان اینکه ۳۰ درصد مبتلایان به کرونا در دورهمی‌های خانوادگی و دوستانه به این ویروس مبتلا شده‌اند، نتیجه تحقیقات علمی درباره نحوه ابتلا به کرونا در این دورهمی‌ها را تشریح کرد. بر اساس این تحقیقات اگر شش نفر در یک دورهمی در یک اتاق نسبتاً بزرگ باشند و فاصله را هم رعایت کنند، ولی یک نفر از آن‌ها به ویروس کووید۱۹ مبتلا باشد بعداز چهار ساعت پنج نفر دیگر هم به کرونا مبتلا می‌شوند. اگر ماسک زده باشند چهار نفر مبتلا می‌شوند و تنها یک نفر شانس سلامتی دارد.

«پیمان» و خانواده‌اش یکی از صد‌ها خانواده‌ای هستند که در یک دورهمی به کرونا مبتلا شدند. حسرت پدرشدن، بستری‌شدن مادر در آی‌سی‌یو و مبتلاشدن چند خانواده به کرونا نتیجه تلخ دورهمی آنهاست.

می‌گوید ای‌کاش کسی به ملاقات پدرم نمی‌آمد تا شاهد این روز‌های تلخ نباشیم: «همه چیز از مریضی پدر شروع شد. تشخیص پزشکان تومور مغزی بود و باید در بیمارستان بستری می‌شد. بعداز بستری و آزمایش و سی‌تی‌اسکن از مغز، مشخص شد با چند روز دارو درمانی تومور از بین می‌رود و نیازی به‌عمل جراحی نیست. بعداز یک هفته پدر مرخص شد و به منزل رفتیم و اقوام و دوستان که نگران حال پدر بودند برای عیادت به خانه می‌آمدند. اصرار ما برای نیامدن هم فایده‌ای نداشت.

بالاخره اتفاقی که نگرانش بودیم افتاد و در یک هفته ۴ خانواده به کرونا مبتلا شدند. آن روز خانواده دایی و عمه‌ام آمده بودند. همه ماسک زده بودیم و سعی می‌کردیم کمتر حرف بزنیم. به خیال خودمان پروتکل‌های بهداشتی را رعایت می‌کنیم. اما یک ساعت بعد پسردایی‌ام که اعتقادی به ماسک ندارد وارد شد و علائمی هم شبیه سرماخوردگی داشت. چند دقیقه بیشتر نماند و چند ساعت بعد هم میهمان‌ها رفتند. اما ۱۰ روز بعد همه کسانی که آن روز به ملاقات پدرم آمده بودند به کرونا مبتلا شدند.

همسرم دو ماهه باردار بود و همه خانواده خوشحال بودیم. اما با اولین تب و بدن‌درد همسرم وقتی به بیمارستان رفتیم پزشک به ما گفت به‌دلیل ابتلای همسرم به کرونا و ضعف شدید قلب، جنین ضربان ندارد و باید سقط کند. همه چیز روی سرم آوار شد. بعد مادرم را که دیابت دارد با علائم کرونا به بیمارستان بردیم و مشخص شد ریه‌اش درگیر شده و باید در بیمارستان بستری شود. خودم هم مبتلا شدم و چند روز بعد با تماس دایی و عمه متوجه شدم همه اعضای خانواده آن‌ها هم مبتلا شده‌اند و چند نفری هم وضعیت خوبی ندارند. وضعیت مادرم هر روز بدتر می‌شد، یک هفته هم در آی‌سی‌یو بستری شد، اما خدا را شکر دوباره به زندگی بازگشت.»

پیمان حالا به هیچ میهمانی و دورهمی نمی‌رود و از دیگران می‌خواهد برای در امان ماندن از ویروس کرونا فعلاً دور این دورهمی‌ها را خط بکشند: «تجربه خیلی تلخی بود. ای‌کاش آن روز کسی به ملاقات پدرم نمی‌آمد و کسی هم مبتلا نمی‌شد. خیلی از دوستان و اطرافیان تصور می‌کنند کرونا با آن‌ها کاری ندارد و دورهمی و جشن تولد و پارتی می‌گیرند. کرونا با کسی شوخی ندارد و اگر بخواهیم به این وضعیت ادامه بدهیم هر روز باید شاهد داغدار شدن خانواده‌های زیادی باشیم.»

«ریحانه» هنوز هم با عوارض کرونا درگیر است و از اینکه پدر و مادر و خواهرش را هم مبتلا کرده عذاب وجدان دارد. ریحانه از روزی می‌گوید که با اصرار دوستش به جشن تولد رفت و مبتلا شد: «از روزی که کرونا در تهران شیوع پیدا کرد، همیشه مراقب بودم و بهداشت را هم رعایت می‌کردم. آنقدر وسواس پیدا کرده بودم که اگر به دستگیره دست می‌زدم حتماً باید دست‌هایم را با آب و صابون می‌شستم و همین حالا هم البته همین طور است. اما در ماجرای کرونا اولین اشتباه می‌تواند آخرین اشتباه باشد.

اوایل مهرماه یکی از دوستان قدیمی‌ام برای دختر ۶ ساله‌اش جشن تولد گرفت و با اصرار از من خواست حتماً در جشن شرکت کنم. می‌دانستم کسانی هستند که علائمی ندارند، ولی ناقل کرونا هستند و در یک جمع خانوادگی می‌توانند بقیه را مبتلا کنند. به هر حال دوستم آنقدر اصرار کرد که نتوانستم رد کنم. آن روز دو تا ماسک روی هم زده بودم و حتی در میهمانی، آن‌ها را از صورتم برنداشتم و فقط زمانی که می‌خواستیم عکس یادگاری بگیریم چند دقیقه برداشتم. ۱۵ نفر بودیم و همه تأکید داشتند که علائم ندارند یا قبلاً مبتلا شده‌اند. اما همین شد که چند روز بعد از میهمانی سردرد و بدن‌درد گرفتم و دو روز بعد تب و لرز شروع شد.

وقتی پزشک گفت به کرونا مبتلا شده‌ام گریه کردم. از فردای آن روز خواهرم و بعد پدر و مادرم هم مبتلا شدند و هر کدام در یکی از اتاق‌ها خودمان را قرنطینه کردیم. سرفه و تنگی نفس داشتم و در همه آن لحظات با خودم می‌گفتم‌ای کاش به آن میهمانی نرفته بودم. بعد از دو هفته سلامتی‌مان را به‌دست آوردیم، اما وقتی یاد سرفه و تب مادرم می‌افتم عذاب وجدان می‌گیرم.»

«زهرا» و خانواده‌اش هم در مسافرت خانوادگی و دورهمی اقوام در خانه روستایی پدربزرگ مبتلا شدند و این روز‌ها در دوران نقاهت به سر می‌برند. می‌گوید همه آن ساعت‌های شاد و خوشی که داشتیم با این بیماری از بین رفت و به نظرم دو روز خوش بودن به سه هفته نفس‌تنگی و سرفه و بدن‌درد یا خدای ناکرده بدتر از این‌ها نمی‌ارزد: «ما هر سال این موقع برای چیدن انگور و انار به باغ پدری در روستا می‌رویم و معمولاً خواهر و برادرهایم همه همراه با خانواده‌هایشان می‌آیند.

چند روز می‌مانیم و حسابی هم خوش می‌گذرد. امسال هم تصمیم گرفتیم برویم، اما به خاطر شرایط کرونا بچه‌ها را با خودمان نبردیم. تصور می‌کردیم در روستا خبری از کرونا نیست و خانه هم بزرگ است و ان‌شاءالله کسی مبتلا نمی‌شود. سه روز ماندیم. عصر‌ها دور هم از گذشته حرف می‌زدیم و خاطره تعریف می‌کردیم. چند روز بعد از برگشت به خانه علائم کرونا در من و همسرم ظاهر شد. از آنجایی که بعد از برگشت از خانه بیرون نمی‌رفتیم تصور کردیم سرماخوردگی است، اما با نفس‌تنگی و سرفه شدید به بیمارستان رفتیم.

پزشک اورژانس بعد از معاینه گفت هر دو مبتلا شده‌ایم و باید در خانه قرنطینه شویم. از شنیدن کلمه کرونا همه بدنم می‌لرزید. دختر و پسرم هم مبتلا شدند و همه در خانه قرنطینه شدیم. برادرم و همسرش هم مبتلا شدند. یکی از ما ناقل بود و بقیه را هم مبتلا کرده بود. ویروس کرونا از چیزی که فکرش را می‌کنیم به ما نزدیک‌تر است و با اولین بی‌احتیاطی می‌تواند زندگی را از ما بگیرد.»

در تعطیلات عید، جدی‌گرفتن پروتکل‌های بهداشتی از سوی مردم باعث شد روند شیوع کرونا کند شود و آمار فوتی‌ها نیز به کمتر از ۴۰ نفر برسد. آن روز‌ها خیلی‌ها مسافرت نرفتند و به جای گشت وگذار و دورهمی در خانه ماندند. اما بعد از گذشت چند هفته خیلی‌ها خسته شدند و به این ترتیب شیوع این ویروس دوباره شدت گرفت و آمار کشته‌ها بیشتر شد. به نظر می‌رسد این روز‌ها دورهمی‌ها بیشتر به صرف کرونا و به میزبانی ویروس کووید۱۹ است.

bato-adv
مجله خواندنی ها