انتشار کتابی نظری از هانا آرنت با تیراژهایی همچون سه هزار و پنج هزار نسخه، به سیاق اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ شمسی، مایه خوشحالی فعالان نشر و مخاطبان کتاب در ایران خواهد بود، اما همچنان این سؤال باقی میماند که آیا سرشکنکردن تیراژ به نفع چاپهای بیشتر و با هدف جذب مخاطب تکانی به تیراژهای چندصد نسخهای میدهد یا اینکه همان اندک مخاطبان مشتاق را نیز میرماند؟
اوضاع کتاب و نشر سالهاست که در ایران بحرانی است. این بحران به دلایلی ساختاری باز میگردد که شاید ذکر فهرستوار آنها از فرط تکرار و نبود هیچ چشماندازی برای رفع مشکل کسالتبار باشد. پایینبودن میزان سرانه مطالعه در جامعه ایران، سانسور و مسئله آزادی بیان، مشکلات اقتصادی، مسائل فرهنگی و دلایلی از این دست باعث سقوط تیراژ کتاب در یکی، دو دهه اخیر به میزان تأسفبار حتی ۳۰۰ نسخه در جامعهای ۸۰میلیوننفری شده است.
شرق در ادامه نوشت: البته هستند آثاری در حوزه روانشناسی و ادبیات عامهپسند که پرفروش باشند، اما وضع در مورد اغلب ناشران مستقل و حرفهای و آثار علوم انسانی خراب بوده و تیراژها در حد همان اعداد سهرقمی است. این مشکل بهویژه در وضعیت همهگیری بیماری کرونا حادتر شده و فروش کتابفروشیها به گفته فعالان این صنف گاهی از ۵۰ تا ۹۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
بسیاری از کتابفروشیها و مراکز پخش کتاب و ناشران هم بالکل تعطیل و در آستانه ورشکستگیاند. در این شرایط شاهد افزایش پدیدهای مذموم به نام «نوبتهای چاپ» هستیم که البته پیش از این و در مورد بسیاری از کتابهای پرفروش وجود داشت، ولی به نظر میرسد در شرایط بحران اقتصادی ناشی از کرونا در سایر حوزههای نشر کتاب در حال افزایش است.
آخرین نمونه در حوزه کتابهای علوم انسانی کتاب «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» است که بهتازگی توسط نشر «برج» منتشر شده و سه ترجمه دیگر از آن نیز توسط ناشران دیگر در دست انتشار است.
در تماسی که با دفتر نشر «برج» داشتیم این ناشر اعلام کرد هماکنون چاپ دوازدهم «آیشمن در اورشلیم» به اتمام رسیده و چاپ سیزدهم آن طی چند روز آینده به بازار میآید. به این ترتیب، با احتساب تیراژ ۱۰۰۰ نسخهای در هر چاپ در عرض حدودا دو ماه، باید ۱۲ هزار نسخه از این کتاب فروش رفته باشد. به دلیل اهمیت این کتاب و تأخیری حدودا ۶۰ ساله در ترجمه آن و بهویژه با درنظرگرفتن موضوع اثر و نیز آشنایی مخاطبان کتاب با مباحث آن فروش مناسب آن قابل پیشبینی بود، ولی این میزان از فروش و خبر تجدید چاپهای متعدد آن هم در مدت زمانی کوتاه باعث تعجب و بهوجودآمدن برخی شائبهها در مورد صحت تعدد نوبتهای چاپ این کتاب شد.
این شائبه وقتی قوت بیشتری گرفت که نسخههایی از این کتاب در بازار یافت شد که بر روی جلد کتاب نوبت چاپ چندم خورده بود و در شناسنامه همان نسخهها چاپ اول. همچنین با سرزدن به برخی کتابفروشیها میشد چاپ سوم و پنجم و هفتم این کتاب را در کنار هم دید.
همزمانی وجود چاپهای متعدد از یک کتاب در کتابفروشیها، آن هم در مدتزمانی کوتاه از چاپ اول کتاب، طبعا به این معناست که بهرغم تمامنشدن و فروشنرفتن چاپهای قبلی کتاب همزمان چاپهای جدیدی از آن به بازار آمده است. با یکی از کارشناسان حوزه نشر که این موضوع را از نزدیک دنبال و بررسی کرده گفتوگویی انجام دادیم تا ابعاد قضیه روشن شود، با این توضیح که او برای اجتناب از شخصیشدن بحث ترجیح داد نامش در این گزارش ذکر نشود.
او قضیه را اینگونه توضیح میدهد: «روز اول پخش کتاب «آیشمن در اورشلیم» نسخهای از آن را برای من آوردند. فردای آن روز کسی نسخه دیگری آورد و گفت ببین چقدر زود این کتاب به چاپ دوم رسیده. من کتاب را باز کردم و دیدم در شناسنامه چاپ اول خورده و روی جلد چاپ دوم. برای خوانندگانی که احتمالا اطلاع کافی ندارند باید توضیح دهم که در هر چاپ جدید یک کتاب شناسنامه آن باید عوض شود تا بتواند از ارشاد اعلام وصول بگیرد و این موضوع باید مشخص و روشن باشد.
ولی این اتفاق در مورد این کتاب نیفتاده یعنی روی جلد کتاب چاپ دوم است و در شناسنامه کتاب چاپ اول. این اتفاق در روز دوم افتاده بود. شش روز بعد، یعنی به فاصله یک هفته از چاپ اولی که من دیده بودم، چاپ هفتم این کتاب را برای من آوردند. در مورد چاپ هفتم هم همان اتفاق در شناسنامه افتاده بود؛ یعنی روی جلد، چاپ هفتم خورده بود و در شناسنامه چاپ اول. سپس این خطا اصلاح شد و همه این نوبتهای چاپ با هم موجود شد. خب این اتفاق عجیبی بود؛ چون پرفروشترین کتاب بازار هم منطقا چنین شیب فروشی ندارد.
فرضا کتاب «ملت عشق» را در نظر بگیرید که کتاب بسیار پرفروشی بود و به چاپهای بالاتر از صدم رسید. در آن مورد هم محال است که با چنین شیبی از چاپ اول به فروش رفته باشد، چه رسد به «آیشمن در اورشلیم» که در مجموع میتوان آن را کتابی نخبهگرایانه تلقی کرد و لزوما مخاطب عام ندارد. در این مورد میتوان گفت تقریبا پهلو به غیرممکن میزند و برای ما که در حوزه نشر فعالیم چنین چیزی محال به نظر میآید».
این کارشناس نشر آثار و عواقب این روند را برای حرفه نشر اینگونه تشریح میکند: «چنین کاری با این هدف صورت میگیرد که مخاطب احتمالی تحریک شود و باور کند که مثلا این کتاب فروش زیادی دارد و کتاب خوبی است و دیگران هم به خرید آن ترغیب شوند. به نظر من این موضوعی خطرناک است و به اعتماد مخاطب آسیب میزند. مخاطبی را فرض کنید که در روز سوم رفته کتابی را بخرد که دو روز قبل منتشر شده و یکدفعه با چاپ هفتم مواجه میشود.
وقتی کتاب را باز میکند با چاپ اول در شناسنامه مواجه میشود. اعتماد این مخاطب به این ناشر خاص و در مرحله بعد به صنف ناشران مخدوش میشود. این سؤال برای مخاطب پیش میآید که آیا این اطلاعات واقعی است یا غیرواقعی؟ این مسئله مهمی است که به نظرم در کل به فرایند کتابخوانی در ایران ضربه میزند. این اتفاق وقتی تکرار شود و افراد بیشتری مرتکب آن شوند طبعا فضایی به وجود میآورد که دیگر ناشران هر قدر هم بخواهند مطابق با اصول اخلاقی و حرفهای فعالیت کنند، مدام کارشان سختتر میشود.
در اینجا با مسئلهای کلیتر طرفیم به نام نوبت چاپ؛ اینکه چرا در چند سال اخیر تمرکز از کیفیت متن و دقت ترجمه و اهمیت کتاب برداشته شده و به سمت نوبت چاپ رفته است. در بسیاری از کشورهای اروپایی یا در آمریکا و کانادا ممکن است با تیراژهای بسیار بالا مواجه باشیم و یک کتاب مثلا صد هزار نسخه یا حتی یک میلیون نسخه فروش برود، ولی بحثی از نوبت چاپ در میان نیست.
این مسئله به گمان من محل توجه را عوض میکند و بستر یکسری آمار خلاف واقع و صحنهآرایی برای مخاطب میشود و در نهایت اعتماد مخاطب را به ناشرها، مترجمها و حتی به رسانههایی که این اخبار را پوشش میدهند مخدوش میکند. اعتمادی که ۷۰، ۸۰ سال زمان برده تا ساخته شود با چنین فرایندی به مرور مخدوش میشود و تا حدی هم مخدوش شده است. این موضوع در بلندمدت، چه بهلحاظ اقتصادی و چه بهلحاظ اخلاقی به سود ناشران، نویسندگان و مترجمان نیست».
این کارشناس با توجه به شواهدی که درباره این کتاب وجود دارد، روند ماجرا را اینگونه بررسی میکند و از نقش تبلیغات و نیز مسئولیت مترجمان میگوید: «چیزی که درباره این کتاب به نظر میآید، انتشار حجم کمی از این کتاب است و چسباندن جلد به شماره چاپهای مختلف. من تصویری از این کتاب دیدم که چاپ سوم و پنجم و هفتم همزمان کنار هم قرار داشتند. این یعنی اینکه به احتمال قوی ناشر حجم مشخصی کتاب به همراه چندین جلد چاپ کرده است؛ یعنی اگر قبلا برای هزار نسخه یک جلد چاپ میشد، حالا برای ۵۰ نسخه، ۱۰۰ نسخه، ۲۰۰ نسخه، یا در بهترین حالت برای ۵۰۰ نسخه جلد چاپ میشود. البته گاهی این موضوع به خاطر صرفهجویی در هزینهها انجام میشود. مثلا ناشر حساب میکند که اگر سه هزار نسخه از یک کتاب چاپ کند هزینه تولید کمتر درمیآید.
سه هزار نسخه چاپ میکند و این تعداد را در سه نوبت چاپ میکند، ولی به شرطی که وقتی چاپ اول به بازار آمد و تمام شد، چاپ دوم و وقتی آن هم تمام شد چاپ سوم را منتشر کند. ولی در مورد کتاب «آیشمن در اورشلیم» با حضور همزمان هفت چاپ در بازار در طول یک هفته روبهرو بودیم. هر طور که محاسبه کنیم، مثلا در مورد کتابهای پرفروشی مثل «انسان خردمند» هم این شیب فروش وجود نداشت.
این موضوع نوعی شانتاژ و جدال ژورنالیستی و تبلیغاتی ایجاد میکند که فضا را مسموم میکند. شما اگر هم بخواهید در این فضا به فعالیت سالم ادامه دهید مشکلات زیادی پیشرویتان قرار میگیرد. به گمان من، مسئله نه شخصی است نه حتی بینناشری، بلکه صنفی است. البته بسیاری از مترجمان نیز به این قضیه اعتراض دارند».
این کارشناس علت اصلی رواج این پدیده را پایینآمدن تیراژ کتابها و اقتصاد نشر میداند: «کتاب «زمین سوخته» احمد محمود را در نظر بگیرید که در سال ۱۳۶۱ منتشر شد. در چاپ اول که در عرض یک هفته در آن زمان تمام میشد تیراژ ده هزار نسخه بود. در دهههای گذشته کتابهای مشابهی بودند که با این تیراژ منتشر میشدند. ما در سالهای اخیر با یک سقوط تیراژی مواجه شدیم که دلایل مختلفی دارد و طرح آن مجال دیگری میطلبد. سقوط تیراژ کتاب باعث شد ناشر برای اینکه بتواند مخاطب را ترغیب به خواندن یا خریدن محصول کند به چنین کارهایی رو بیاورد.
این را نه همه ناشران و نه حتی بخش قابل توجهی از ناشران که طیفی از ناشران انجام میدهند که با شانتاژ تبلیغاتی میانه بهتری دارند. این موضوع به گمان من صدمات بلندمدتی به حرفه و صنف ناشران و مطبوعات وارد میکند؛ بنابراین امیدوارم خبرنگاران پیگیر، این سؤال را در ذهن مخاطب به وجود بیاورند که آیا نوبت چاپ مهم است یا نام نویسنده و نام مترجم و ناشر و محتوای کتاب؟ به نظرم اگر این پرسش را عمده کنیم از حقیقتی که همپای کتاب بوده دفاع کردهایم؛ اینکه کتاب لباس نیست، کتاب ماست و شیر وکاکائو نیست».
او صحبتهای خود را اینگونه پایان میدهد: «جنبه زشت و سراسر بازاریمآبانه ماجرا همین هیستری «نوبت چاپ» است که چند سالی است چند ناشر به مخاطبان هم سرایت دادهاند. البته هنوز بخشی از کتابخوانان جدی و هوشیار بازی نخوردهاند. گاهی «نوبت چاپ» را از نام نویسنده و مترجم و کتاب و دیگر عوامل مهمتر جا میزنند تا «بفروشد». ناشری دو هزار نسخه چاپ میکند و «چاپ بیستم» جا میزند تا بیشتر بفروشد.
این تازه بخشی از ابتذال جاری است. باید جلوی این ارزشسازی کاذب ایستاد. این بازی منجر شده به دروغگویی و فریبکاری دائمیای که اعتماد خوانندگان را به همه ناشران و اطلاعات کتابها و کتابفروشان مخدوش کرده است. حق هم دارند. کم نیستند ناشرانی که عددسازی میکنند. هیچ هم برایشان مهم نیست که اعتماد خواننده چه میشود. اعتبار کتابفروش و مؤلف و مترجم چه میشود؛ هیچ».
نشر برج در پاسخ به پرسشها و شبهات طرحشده در این گزارش عددسازی و غیرواقعیبودن تعدد چاپهای این کتاب را تکذیب کرد؛ اما پدیده «نوبتهای چاپ» محدود به کتاب «آیشمن در اورشلیم» نمیشود و سابقهای طولانیتر دارد. با علیرضا رئیسدانایی، مدیر مؤسسه انتشارات نگاه، سابقه این پدیده را بیشتر بررسی کردیم: «معضل «نوبتهای چاپ» که هماکنون همهگیر شده متأسفانه از ناشران بزرگتر شروع شد. من با چشم خودم دیدم که در چاپخانهای که کتابهای دیجیتالی چاپ میکرد، جلد ده چاپ مختلف از یک کتاب را پنجاه تا پنجاه تا روی هم گذاشته بودند و تیراژ هرکدام را هم هزار نسخه نوشته بودند. دوستی از من سؤال کرد داستان از چه قرار است؟ گفتم همهاش سیاهبازی است.
متأسفانه الان وقتی روی یک کتاب میخورد چاپ سیام یا چهلم مردم هم تحریک میشوند بخرند و بخوانند. این قضیه الان جا افتاده و واقعا با این ترفند کتاب فروش میرود. این موضوع کلا باعث سوءتفاهم میشود؛ برای مثال یک نویسنده برجسته میآید میگوید فلانی که چهار روز است آمده و هنوز به جایی نرسیده کتابش به چاپ دهم رسیده. چرا کتاب من فروش نمیرود؟ این نوع سوءتفاهمها نتیجه همین پدیده نوبتهای چندم چاپ است. ما یک زمانی کتابی چاپ کردیم به نام «منم ملاله» (خاطرات ملاله یوسفزی).
ناشر دیگری نیز همان کتاب را چاپ کرد. یک دفعه دیدیم کتاب او شش، هفت بار تجدید چاپ شده و کتاب ما چاپ اولش هنوز تمام نشده است. تازه آن ناشر در مقایسه با ما در حالت معمول یکدهم هم نمیتواند کتاب بفروشد و اصلا جزء پخشیها نیست. مترجم پرسید چرا اینطور شده است؟ گفتم نمیدانم، ولی به احتمال بسیار زیاد با همین تکنیک نوبتهای چاپ فروش کتاب را بالا میبرند».
رئیسدانایی آغازگر پدیده بازاری نوبتهای چاپ را برخی از ناشران شناختهشدهتر میداند: «این قضیه از سوی ناشران بزرگتر و بهویژه از سوی یک ناشر بزرگ و مشهور آغاز شد که بهصورت تخصصی به ادبیات داستانی میپردازد. ترجیح میدهم اسم نبرم. البته یک بار همان اوایل آبرویشان رفت، ولی کماکان به این روند ادامه دادند و سایر ناشران فرعیتر را هم به این سمت کشاندند. پنجشنبه کتابی را رونمایی کردند، شنبه نوشتند چاپ سوم! مثلا الان کتاب «شدن» میشل اوباما به چاپ نودم رسیده. یک نمونه دیگر به یک شاعر شناختهشده برمیگردد که کتابش را در یک انتشارات در هزارو ۵۰۰ نسخه چاپ کرده بود.
ناشر دیگری همان کتاب را در نمایشگاه سال ۱۳۹۷ در ۱۰ روز نمایشگاه ۱۰ بار تجدید چاپ کرد که تیراژ هرکدام هزار نسخه بود. چنین چیزی محال است. ما خودمان کتابهای نویسندگان و شاعران معروفی را در نمایشگاه میفروختیم که برای خرید آن صف میکشیدند. امکان ندارد در یک روز نمایشگاه بتوانید بیشتر از ۲۰۰، ۳۰۰ نسخه از کتابی که قرار است امضا شود بفروشید. بههرحال برخی از ناشران خاص مبدع این پدیده بودند. الان کتابهای زرد فرضا با عناوینی مثل «صورتت را بشور، دخترجان!» و «تختخوابت را مرتب کن!»
یکمرتبه به چاپ پنجاهم و شصتم میرسند. وقتی این اتفاق میافتد، سایر افراد هم سراغش میروند و کتاب را میخرند. مثال دیگری بزنم: «شازده کوچولو» ترجمه احمد شاملو. این کتاب را ما قیمت گذاشتهایم ۱۸ هزار تومان. ناشر دیگری عینا از آن نسخه رونویسی کرده و قیمت گذاشته ۴۰ هزار تومان و در فیدیبو و دیجیکالا نصف قیمت میفروشد. مردم هم میروند کتاب او را میخرند. مثلا از کتاب ما در یک ماه ۵۰ نسخه و از کتاب او سه هزار نسخه خریده بودند. مشتری با خود میگوید کتاب او نصف قیمت است و میرود از او میخرد. کنار خیابان انقلاب را نگاه کنید.
همه کتابهایی که آنجا ریخته شده هم نصف قیمت میدهند. یک ناشر حسابی در بین آنها نمیبینید. همه رونویسی شده است. من خودم عضو گروه صیانت از اتحادیه ناشران بودم. سه سال پیش همراه آقای جعفریه به آنجا رفتیم، ۱۰ نسخه متفاوت از کتاب «عقاید یک دلقک» را میفروختند. همه آنها فقط در چهار صفحه اول و اسامی ناشر و مترجم فرق میکرد و بقیهاش عینا نسخه اصلی بود. این خیلی قضیه مضحکی بود».
رئیسدانایی نیز نتیجه پدیده نوبتهای چاپ چندم را ازبینرفتن اعتماد خواننده به ناشر میداند: «این موضوع توقع ناشر را بالا میبرد و مهمتر از همه اینکه اعتماد مردم از بین میرود. یک زمان در سال ۱۳۷۵ کتاب «در آستانه» احمد شاملو را ۵۰ هزار نسخه چاپ میکردیم. «روز و شب یوسف» محمود دولتآبادی را ۵۰ هزار نسخه چاپ میکردیم. انتشارات خوارزمی کتاب «سووشون» سیمین دانشور را در ۵۵ هزار نسخه چاپ میکرد. الان دیگر تیراژ اکثر کتابها ۵۰۰ نسخه و هزار نسخه است. به قول احمد شاملو روزگار غریبی است نازنین».
در تماس با چند کتابفروشی پرفروش آمار کلی فروش کتاب «آیشمن در اورشلیم» را در مدتی که از ورود آن به بازار میگذرد گرفتیم. کتابفروشی آنلاین ۳۰ بوک این تعداد را حدودا ۱۲۳۰ نسخه اعلام کرد. به عقیده هومن حمدان دبیر تحریریه سایت ۳۰بوک این آمار نشانه واقعیبودن چاپهای چندم این کتاب است.
کتابفروشی نشر ثالث آمار کلی فروش این کتاب را در مدت اخیر ۲۵۰ تا ۳۰۰ نسخه، کتابفروشی اینترنتی و فروشگاه نشر آگه ۱۵۰ نسخه، کتابفروشی نشر چشمه کریمخان ۲۵۰ نسخه، کتابفروشی نشر چشمه کورش ۳۰ نسخه، کتابفروشی نشر چشمه خیابان کارگر ۵۰ نسخه، کتابفروشی نشر بیدگل در خیابان انقلاب ۶۰ نسخه و کتابفروشی انتشارات مولی ۱۱۰ نسخه اعلام کردند. مجموع فروش این کتابفروشیها ۲۲۰۰ نسخه است.
با توجه به این میزان که آمار کتابفروشیهای بزرگ تهران است، میتوان تعداد واقعی فروش این کتاب را تخمین زد. صرفنظر از مورد خاص کتاب «آیشمن در اورشلیم»، به نظر میرسد پدیده کلیتری به نام تعدد چاپهای یک کتاب و اهمیتیافتن بیش از حد آن میتواند به جای حل رکود فعلی نشر و تیراژهای سه رقمی بر مشکلات آن بیفزاید.
انتشار کتابی نظری از هانا آرنت با تیراژهایی همچون سه هزار و پنج هزار نسخه، به سیاق اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ شمسی، مایه خوشحالی فعالان نشر و مخاطبان کتاب در ایران خواهد بود، اما همچنان این سؤال باقی میماند که آیا سرشکنکردن تیراژ به نفع چاپهای بیشتر و با هدف جذب مخاطب تکانی به تیراژهای چندصد نسخهای میدهد یا اینکه همان اندک مخاطبان مشتاق را نیز میرماند؟