bato-adv
کد خبر: ۴۶۹۶۹۹

نجات باورنکردنی پسری که قصد خودکشی داشت

نجات باورنکردنی پسری که قصد خودکشی داشت
جوانی قصد داشت با پریدن از روی پل به زندگی‌اش پایان بدهد، اما در آخرین لحظات مردی همچون فرشته نجات سررسید و مانع از مرگ حتمی وی شد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۸ - ۰۹ دی ۱۳۹۹

«دستم را دور کمرش قلاب کرده بودم و بیشتر از ۷دقیقه در هوا آویزان بود. انرژی‌ام داشت تمام می‌شد و چیزی نمانده بود سقوط کند که نیرو‌های آتش‌نشانی رسیدند و...»

همشهری ادامه نوشت: این مهم‌ترین لحظات از صحنه خودکشی یک پسر جوان در اتوبان امام‌علی تهران است. جوانی که قصد داشت با پریدن از روی پل به زندگی‌اش پایان بدهد، اما در آخرین لحظات مردی همچون فرشته نجات سررسید و او را روی هوا گرفت و مانع از مرگ حتمی وی شد.

اما این اتفاق چطور رخ داد و فرشته نجات ۳۹ساله چگونه در آخرین لحظات توانست زندگی پسری ۲۰ساله را نجات دهد؟ محمدعلی سعید، قهرمان این حادثه از جزئیات اتفاقی می‌گوید که نیمه‌شب شنبه در اتوبان امام‌علی رخ داد.

چطور متوجه شدید که جوان ۲۰ساله قصد خودکشی دارد؟

من کارمند شرکت مهندسی سیستم یاس ارغوانی هستم، اما شب‌ها برای تامین مخارج زندگی در اسنپ کار می‌کنم. حدود ساعت ۱۱شب بود و آخرین مسافرم را به مقصدش رسانده بودم و به سمت خانه‌مان در مجیدیه می‌رفتم که وقتی پیچیدم داخل رمپ خروجی بزرگراه امام علی، متوجه پسر جوانی شدم که فریاد می‌زد و به سمت پل جانبازان که از بالای اتوبان رد می‌شد می‌رفت. حالش خوب نبود و حدس زدم که می‌خواهد بلایی سر خودش بیاورد.

ماشین را پارک کردم و پیاده شدم. پسر جوان رفت لبه پل و از روی گاردریل رد شد. به سمتش دویدم و فریاد زدم که دست نگه دارد، اما او توجهی نکرد. لبه پل ایستاد و فریاد زنان چیز‌هایی گفت و پاهایش را از لبه پل جدا کرد که به داخل اتوبان بپرد که همان لحظه رسیدم و دستم را از لای نرده‌های گاردریل بردم و به کمرش قلاب کردم. دست و پایش روی هوا آویزان بود و من درحالی‌که به نرده‌های گاردریل چسبیده بودم و دستم را از لای آن‌ها بیرون برده و دور کمر او قلاب کرده بودم، تلاش می‌کردم که سقوط نکنم.

در آن لحظه تنها بودید؟ کسی نبود که کمک‌تان کند؟

اتفاقا ۳ یا ۴نفری از آن اطراف عبور می‌کردند. فریاد زدم که «کمک کنید»، اما عجیب بود که هیچ‌کس به کمکم نیامد.

پسر جوان در چه حالی بود؟

اصلا حالش خوب نبود. انگار به آخر خط رسیده بود. فریاد می‌زد که رهایش کنم و می‌گفت که می‌خواهد بمیرد. اما خودش هم انگار ترسیده بود. نه تقلا می‌کرد که سقوط کند و نه تلاش می‌کرد که خودش را نجات دهد.

نمی‌توانستی او را بالا بکشی؟

نه. برای اینکه نجاتش دهم باید او را بالا می‌آوردم و از گاردریل لبه پل به سمت خودم رد می‌کردم که شدنی نبود. بدون کمک نمی‌شد او را نجات داد.

چقدر او را در همان حالت نگه داشتی؟

خودم تصور می‌کردم سه یا چهار دقیقه. اما وقتی ماجرا تمام شد و گوشی‌ام را چک کردم دیدم که حدود ۷دقیقه او را در همان حالت نگه داشته بودم. انگار وقتی آدم در چنین شرایطی قرار می‌گیرد، زورش بیشتر می‌شود. هنوز هم باورم نمی‌شود که چطور با یک دست او را در هوا نگه داشته بودم که کمک برسد.

مگر از چه‌کسی کمک خواسته بودی؟

وقتی دیدم که به عابران در آن لحظه امیدی نیست، تصمیم گرفتم پلیس و آتش‌نشانی را خبر کنم. دست چپم را حائل کرده بودم دور بدن او و از کمربندش گرفته بودم که سقوط نکند. با دست دیگرم گوشی‌ام را درآوردم و ابتدا ۱۱۰ را گرفتم و اپراتور که از پشت گوشی فریاد آن پسر جوان را شنید، مطمئن شد که ماجرا جدی است. اما لحظاتی که گذشت به این فکر افتادم که به آتش‌نشانی هم خبر بدهم و در همان حالت شماره۱۲۵ را گرفتم.

کدام‌شان زودتر رسیدند؟

باورم نمی‌شد که آتش‌نشانان با آن سرعت سر برسند. راستش انرژی‌ام داشت تمام می‌شد. نیرویی برایم باقی نمانده بود. بعد از تماس با آتش‌نشانان دست دیگرم را هم از لای نرده‌ها رد کردم و کاپشنش را گرفتم که پاره شد. خدا خدا می‌کردم که نیرو‌های کمکی زودتر برسند.

همان موقع بود که چشمم به ماشین‌های آتش‌نشانی افتاد. ۲تیم، یکی از اتوبان و یکی از خیابان جانبازان رسیدند. ۳نفر از آتش‌نشانان با دیدن آن شرایط، با استفاده از تجهیزات خودشان را به این طرف گاردریل رساندند و پسر جوان را گرفتند و بالا آوردند. شاید اگر ۱۰ثانیه دیرتر رسیده بودند دیگر نمی‌توانستم او را نگه دارم و به پایین پرت شده بود و جانش را از دست داده بود.

خودت در این حادثه آسیب دیدی؟

آسیب جدی ندیدم، اما همه بدنم درد می‌کرد. خواست خدا بود که به من انرژی داد که حدود ۷دقیقه او را در هوا نگه دارم. وقتی آتش‌نشانان او را بالا کشیدند، روی صندلی‌های ایستگاه اتوبوسی در همان اطراف بردند و روانشناسی که از آتش‌نشانی آمده بود شروع کرد به حرف زدن با او و توانست آرامش کند.

در آن لحظه نیرو‌های آتش‌نشانی از من تشکر کردند و تعجب کرده بودند که چطور توانسته بودم او را نجات دهم. حتی فرمانده آتش‌نشانان هم که از این ماجرا باخبر شده بود با من تماس گرفت و تشکر کرد. بعد هم از کلانتری تماس گرفتند و ماجرا را برایشان شرح دادم. پس از آن به خانه و نزد همسرم و فرزندانم رفتم و حالا هم وقتی به آن شب فکر می‌کنم، خدا را شکر می‌کنم که توانایی نگه داشتن پسر جوان را در آن شرایط سخت به من داد.

جثه او نسبت به‌خودت بزرگ‌تر بود یا کوچک‌تر؟

از من لاغرتر و کم‌سن و سال‌تر بود و آخرش هم نفهمیدم که چرا قصد خودکشی داشت.

قبلا هم چنین اتفاقاتی برایت رخ داده بود؟

جوان‌تر که بودم ورزش‌های رزمی کار می‌کردم. عاشق عملیات نجات بودم و از ۱۶سالگی، هر وقت آتش‌نشانی یا هلال‌احمر دوره‌های آموزشی می‌گذاشتند، شرکت می‌کردم. دوره‌های امداد و نجات را دیده بودم و همین باعث شد که در ۲حادثه، موفق به نجات عده‌ای از هموطنانم شوم.

یکی از آن‌ها چند سال پیش در اتوبان بهشت‌زهرا رخ داد. آن موقع روی ماشین حمل دلستر و آب‌معدنی یکی از شرکت‌ها کار می‌کردم. آن روز در نزدیکی بهشت‌زهرا اتوبوسی با دختربچه‌ای تصادف کرد و دختربچه چند متر آنطرف‌تر پرت شد. مردی با دیدن این صحنه عرض اتوبان را دوید که خودش را به دختربچه برساند و همین باعث شد که ماشین‌های عبوری ترمز کنند و چند ماشین به هم کوبیدند. در این تصادف زنجیره‌ای عده‌ای مجروح شده بودند.

با دیدن این صحنه کامیونت شرکت را کنار اتوبان پارک کردم، باکس‌های آب‌معدنی را برداشتم و به کمک مجروحان رفتم. می‌دانستم که خون و لخته خون ممکن است راه تنفسی عده‌ای از آن‌ها را بسته باشد. فوری به آن‌ها آب رساندم و وقتی اورژانس آمد، بابت این کار و نجات عده‌ای از مجروحان از من تشکر کردند.

حادثه دوم در خیابان ستارخان اتفاق افتاد. یک ماشین با سرعت زیاد به دیواره خیابان کوبیده بود و راننده فوت شده بود و سرنشین دیگر ماشین نمی‌توانست نفس بکشد. من سوار موتور بودم که این صحنه را دیدم و فوری شلنگ بنزین موتور را کندم و آن‌ها را داخل گلوی سرنشین ماشین کردم که بتواند نفس بکشد. وقتی اورژانس رسید، پزشک اورژانس به من گفت که اگر این کار را نکرده بودم، آن فرد حتما جانش را از دست داده بود.

شما که اینقدر کمک به مردم و نجات جان آن‌ها برایت مهم است، خودتان هم دچار حادثه شده‌اید؟

بله. سال۹۰ با موتور از بالای پل پارک‌وی رد می‌شدم که ماشین به من زد و از بالای پل به پایین پرت شدم. اما کلاه ایمنی باعث شد که به طرز معجزه‌آسایی زنده بمانم. در این حادثه آسیب جدی دیدم و دچار شکستگی استخوان در چند نقطه از بدنم شدم، اما یادم است که در آن زمان صدا و سیما این حادثه را چندبار در تلویزیون پخش کرد با این عنوان که اگر من نکات ایمنی را رعایت نکرده بودم و کلاه ایمنی نداشتم، از این حادثه جان سالم به‌در نمی‌بردم.

برچسب ها: خودکشی نجات جان
bato-adv
نام
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۰
جذابیت تهران برای همین چیزها است دیگه. خودکشی از بالای پل یا روی ریل قطار و تصادفات مولتی پلکس و اعتیاد و کفتر بازی و دور دور و بالای شهر و پایین شهر و نه سوپر من و نه ورشکستگی توی بورس و تظاهرات جلوی مجلس . خدایش نمیدونم شما تا حالا گذرت به گالیکش افتاده ؟؟ خدایش در گالیکش هیچ اتفاقی نمیافتد دقیقا هیچی. نه پلی نه ریلی و نه بالای شهری نه پایین شهری نه دور دور و نه پیتزا مخصوص نه اسنپ و نه دودی و آلودگی هوا نه اون هم شرکتی که در تهران است و همه توی شرکت کار میکنند. حالا شما حاضری توی گالیکش زندگی کنی. توی گالیکش اینقدر هوا پاک است که من از اونجا که رد شدم از پاکی هوا داشتم خفه میشدم و به سرفه کردن افتادم.
نام
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۰
خدا رو شکر اینچنین هموطنانی دارم دوستانی که نظر منو می خونید به اطرافیانتون آموزش شرافت مردانگی درستکاری بدهید
نام
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۱۴ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۰
" تفاقا ۳ یا ۴نفری از آن اطراف عبور می‌کردند. فریاد زدم که «کمک کنید»، اما عجیب بود که هیچ‌کس به کمکم نیامد . "

ایران و ایرانی واقعی
نام
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۰۰ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۰
شغل آتش نشانی برازنده ی شماست
سجاد
United Arab Emirates
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
دلم می‌خواد بغلت کنم ماچت کنم (البته بعد از ریشه کنی کرونا).
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۳
نام
Netherlands (Kingdom of the)
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
سلامت باشی هموطن ، درود به شرفت.
نام
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
در آن لحظه تنها بودید؟ کسی نبود که کمک‌تان کند؟

اتفاقا ۳ یا ۴نفری از آن اطراف عبور می‌کردند. فریاد زدم که «کمک کنید»، اما عجیب بود که هیچ‌کس به کمکم نیامد .
نتونستم بقیه اش رو بخونم
کاش اینجاش رو سانسور میکردین یعنی اینقد پست شدیم
اف به ما
محسن
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۹ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
هموطن عزیز و با شرافت من سلام.سانسور شدش شده این!!! آنجا که آن سه چهار نفر،به منجی ماجرا گفته‌اند:ولش کن عمو،شارژ باطریمون تموم شد ولش کن سقوط کنه تا ما اولین نفر باشیم که فیلم خودکشی را نشر میدیم!!!! و بغل دستیش میگه عه عه عه آهایی یارو،ولش کن داشتیم حال میکردیما!!! چه ادمای فضولی پیدا میشه بخشکی شانس!!!! انسانم آرزوست.
نام
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
درود به شرف و غیرت و انسان دوستی شما.
نام
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
چه زندگی عجیبی داشته!
نام
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
شیر مادرت حلالت
نام
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۱۱ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
باید نشان شجاعت بدهند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۱
مدال را به رضایی می دهند که جوانان ما را در عملیات 4 به باد فنا داد. بسکه ما فقط خوبیم
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv