ساده دلانه است اگر تصور کنیم لایههایی از مردم ایران به دنبال منجی در میان سیاست مداران نیستند و همین حالا هم چه بسا احمدی نژاد پایگاه رأی داشته باشد. خاصه این که به جای سه میلیون رأی ثابت ایدیولوژیک و سه میلیون رأی سازمان یافته روی طبقات متوسط و نابرخوردار حساب میکند و با گردن کشیها و نافرمانیها نزد براندازان و منتقدان کلیت ساختار، نیز به چهرهای مقبول بدل شده است.
عصر ایران یاددشتی نوشت: محمود احمدینژاد رییس جمهوری پیشین ایران در مصاحبه با «فاکس نیوز» گفته در تدارک نامهای به «جو بایدن» رییس جمهوری جدید آمریکاست.
هر چند این گونه برداشت شده که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ قصد دارد حضوری فعال – چه به صورت مستقیم و چه در قالب حمایت از نامزدی دیگر (مثلا عزتالله ضرغامی) - داشته باشد و میخواهد در رسانهها مطرح شود، اما به بهانۀ اعلام این موضوع میتوان به نکات دیگری هم اشاره کرد.
گفتارها و رفتارهای اطرافیان او البته نشان میداد که دوست دارند دونالد ترامپ برنده شود و بماند. هم به خاطرآن که برجام و گزینههای اعتدالگرا منتفی میشد و هم روحانی دولت را با وضعیت دشوارتر و دلار گرانتر تحویل میداد و زبان آنان بازتر بود.
با این حال او گفته که نامهای برای جو بایدن خواهد فرستاد. پیشاپیش روشن است که رییس جمهوری جدید آمریکا به رییس جمهوری سابق ایران پاسخ نخواهد داد خاصه اگر خالی از پیشنهاد و راهکار و در مقام پند و اندرز باشد.
او البته رکورد جالبی از نامه نگاری به رؤسای جمهوری ایالات متحده در اختیار دارد و همه هم بی پاسخ مانده اند.
مهمترین موارد البته نامههایی است که در مقام رییس جمهوری ایران به جرج بوش و باراک اوباما نوشت. جنس نامه به بوش البته با آنچه برای اوباما نوشت متفاوت بود. چرا که در اولی میخواست در مقام نصیحت، نکاتی را بگوید و در دومی تبریک گفته بود. هر چند که هر دو بی پاسخ ماند و آقای احمدینژاد در قالب «دیپلماسی عمومی» تفسیر میکند و این که به پاسخ نیاز ندارد.
۱. نامه به جرج بوش را ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵ نوشت و سرمست از به دست گرفتن قدرت و افزایش قیمت نفت. در این نامه احمدی نژاد همان احمدی نژاد ۸۴ است. یک اصول گرای ایدیولوژیک و مانند دیگر چهرههای ایدیولوژیک از موضع ارشاد و تبلیغ و نشان دادن راه درست.
گفته میشود این نامه را سعید جلیلی نوشته که در آن زمان معاون وزیر خارجه بود و دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات هستهای شد.
آیتالله احمد جنتی در نماز جمعه تهران گفت این نامه از الهامات خدا بود و خواستار آن شد که در کتابهای درسی چاپ شود.
چند ماه بعد و در آذر ۸۵ کاخ سفید به این نامه واکنش نشان داد و آن را «تلاشی ضعیف» توصیف کرد.
نامهای در سرزنش دموکراسی لیبرال که در آن آمده بود: «لیبرالیسم و دموکراسی به سبک غربی قادر نبوده است که به تشخیص آرمانهای انسانی کمک کند. امروز این مفاهیم شکست خورده است. افراد با بصیرت اکنون صدای فروپاشی و سقوط این ایدوئولوژی و اندیشههای نظام لیبرال دموکراسی را میشنوند. ما به طور فزایندهای مردم جهان را میبینیم که به یک نقطۀ کانونی اصلی - که قادر مطلق است - در حال گرد آمدن هستند. بدون شک، مردم از طریق ایمان به خدا و آموزههای پیامبران میتوانند بر مشکلات شان فائق آیند. سوال من از شما این است: آیا شما میخواهید به آنها ملحق شوید؟ آقای رییس جمهور، چه ما خوش مان بیاید یا نه، دنیا در حال حرکت به سوی ایمان به قادر متعال و عدالت است و خواست خداوند بر همه چیز غلبه پیدا خواهد کرد.»
او میخواست ادبیات امام خمینی در نامه به گورباچوف آخرین رهبر اتحاد شوروی را تکرار کند.
حال آن که رهبر فقید انقلاب ایران رهبر یکی از انقلابات کلاسیک تاریخ معاصر و واجد بالاترین مقام مذهبی در تشیع (مرجعیت) و رهبر سیاسی کشور بود و با این حال در نامه به گورباچوف از ملاصدرا و ابن عربی گفت که با فلسفه و عرفان شناخته میشوند و اشتهار صرفا مذهبی ندارند و مهمتر این که گورباچوف به ماورا باور نداشت و دیدگاههای او براساس ماتریالیسم و کمونیسم شکل گرفته بود. دعوت او به خدا از موضع عرفان و از زبان یک رهبر مذهبی و سیاسی در سن بالای ۸۵ چه کار دارد به دعوت یک رییس جمهور از رییس جمهور دیگر که منکر خدا نیست و مدعی پیروی از یکی از ادیان سه گانۀ ابراهیمی است؟
۲. چند ماه بعد هم به باراک اوباما رییس جمهوری بعدی آمریکا نامه نوشت. اهمیت این نامه هر چند بیپاسخ ماند به سبب آن بود که برای اولین بار یک رییس جمهوری ایران برای رییس جمهوری آمریکا پیام تبریک میفرستاد.
این در حالی بود که تنها چند ماه قبل از آن پیش بینی کرده بود «اجازه نمیدهند یک رنگین پوست به کاخ سفید راه پیدا کند». این پیش بینی، اما همراه پیش بینی دیگر که «قیمت نفت هیچ گاه به زیر ۱۰۰ دلار برنمی گردد» نادرست درآمد.
هر چند پاسخی دریافت نکرد، اما همین که در مقام رییس جمهوری به رییس جمهوری آمریکا و تنها چند روز پس از انتخاب نامه نوشت مهم ارزیابی شد.
۳. احمدینژاد ۸ سال بعد و در ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ و اواخر ریاست جمهوری اوباما هم به او نامه نوشت، ولی در حالی که دیگر رییس جمهوری نبود و نگاهها به حسن روحانی بود که با توافق هستهای در یک سال قبل گشایشی ایجاد کرده بود.
در نامه به اوباما خواستار آزاد سازی داراییهای ایران شد تا با موج انتقاد رادیکالها از برجام و این که آمریکا همراهی نمیکند همداستانی کند و احتمالا از این نمد کلاهی برای انتخابات ۹۶ بدوزد. این نامه هم مورد توجه قرار نگرفت. چرا که احمدینژاد دیگر رییس جمهوری نبود و در داخل سیاستهای خود او و بی توجهیهای حقوقی عامل بلوکه شدن پولهای ایران دانسته میشد.
۴. او که به اوباما تبریک گفته بود ۸ سال بعد، از روی کار آمدن ترامپ استقبال کرد و به منزلۀ تبریک تلقی شد. در این نامه از او خواسته بود «نظام انتخاباتی و سیاسی آمریکا را اصلاح کند، با احترام به زنان نقش آنان را در مشارکت و رهبری در نظر بگیرد و مانع "دستاندازی" آمریکا به منافع کشورهای دیگر شود» و جالب این که نخواست از برجام خارج نشود!
احمدینژاد دیگر رییس جمهوری نبود، اما با توجه به این که در مهر همان سال رهبری او را علنا از بازگشت به صحنۀ انتخابات ریاست جمهوری برحذر داشته بودند این نامه به این معنی دانسته شد که قصد ندارد آن توصیه را اجرا کند و سودای بازگشت دارد.
جایی هم گفته بود شرایط تغییر کرده است و منظور او روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و شاید درگذشت هاشمی رفسنجانی در ایران بود. یعنی هم مشارکت بالا به سود نظام است و هم با توجه به فوت هاشمی دغدغۀ تقابل و دو قطبی شدن منتفی شده است. بعدتر یک دلیل دیگر هم ذکر کرد و گفت منع او به خاطر از پرهیز از دوقطبی شدن بوده حال آن که با ورود ابراهیم رییسی و رقابت با رییس جمهوری مستقر فضا دوقطبی شده و اتفاقا او میتواند از دو قطبی خارج کند.
در این نامه چنان که گفته شد از انتخاب ترامپ استقبال کرده و آن را «خارج از اراده هیات حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه آمریکا» توصیف کرد.
۱۰ توصیه هم کرد و یادآور شد نامه را نه به معنای «رایج سیاسی» بلکه به عنوان نامه «یک انسان به انسان دیگر» و از سر «علاقهمندی و دلسوزی به مردم آمریکا» نوشته و از «آقای ترامپ انتظار دارد که با همین دید آن را مطالعه کند».
او خطاب به ترامپ نوشت: «من و شما نیز مانند دیگر انسانها بنده و مخلوق خداوند یگانه هستیم و برای زندگی جاوید خلق شدهایم. خداوند ما را برای دشمنی، برتریجویی و تجاوزطلبی خلق نکرده است.»
در این نامه انتقادهای ترامپ از نظام اقتصادی و سیاسی آمریکا را که طی مناظرهها مطرح شد تایید کرد و نوشت: «جنابعالی اعلام کردهاید خزانهداری کل آمریکا طی چند سال حدود ۲۳ هزار میلیارد دلار دارایی کاغذی خلق کرده است. معنای این سخن آن است که با سوءاستفاده از جهانروایی دلار و بدون کار و تلاش یا ارائه کالا و خدمات، این رقم از جیب ملتهای جهان برداشته شده است. متاسفانه این سرقت بزرگ و مدرن به نام مردم آمریکا، ولی در واقع به نفع عدهای خاص انجام شده است. این بدان معناست که دولت و هیات حاکمه آمریکا به همین مقدار به دیگر ملتها بدهکارند. گمان ندارم که مردم آمریکا به این بزرگترین دستبرد تاریخ راضی باشند.»
ترامپ هم به نامۀ او پاسخ نداد. احمدینژاد، اما در ۵ تیر ۹۸ نیز باز برای او نامه نوشت و اینجا دیگر نه آن احمدینژاد باب میل آیت الله مصباح و جنتی بود که حالا از «تمدن پرشیا» و «کورش کبیر» سخن میگفت و انگار روح اسفندیار رحیم مشایی در او حلول کرده بود!
در این نامه با یادآوری پیام تبریک سه سال قبل نوشت:
«اگر شکوه تمدنی پرشیا که ریشه در عمق اندیشههای الهی- انسانی ایرانیان و تکیه بر دستاوردهای بزرگ تاریخی پیشین ایرانی و بهرهوری از تعاملات سازنده با اقوام و ملل مختلف آن دوران داشته است (در نتیجه ضعف و ترس برخی مدیریتها و حاکمان و نیز کجاندیشی، جهالت، قدرت طلبی و روحیه استکباری و دیکتاتوری زنگیان مست) به افول دچار نمیشد و بقا و دوام مییافت، آنگاه در پرتو صلح و دوستی پایدار جهانی و با تبادل اندیشهها و تجربیات و مآلاً رشد سریع علم و فنآوری و آنگاه توسعه فهم و درک و تجربه عملی آموزهها و مفاهیم روشنی بخش و حیات آفرین که اساس تعالیم انبیاء الهی و هدف اساسی مردان و زنان آزادی خواه و فداکار تاریخ بوده است، شخصیت جهانی بشر بسیار پیشتر از این شکل میگرفت.»
سپس نهیب زد: «به خود آیید و بیندیشید که شما در مقایسه با حاکمیت جهانی ایرانیان و مدیریت مقتدرانه و در عین حال انسانی، عادلانه و بشردوستانه کورش کبیر، علی رغم برخورداری از جنگ افزارها و قوای نظامی هزاران بار قویتر و مخربتر، منطقاً و عملاً از چه جایگاهی برخوردارید و آگاه باشید که ملت فهیم و شریف ایران و نیز افکار عمومی جهانی درباره منطق فکری و منش عملی شما چگونه قضاوت خواهند کرد.»
میتوان حدس زد که نامه به جو بایدن نیز از چه جنسی خواهد بود. نه از موضع یک فعال سیاسی یا رییس جمهوری سابق. از فردی که تصور میکند میتواند در مقام «منجی» ظاهر شود. آن هم نه منجی ایران و خاورمیانه که کل جهان.
پیشتر نوشته بودم که ۲۶ دی ۱۳۵۷ و لحظاتی قبل از ان که محمد رضا شاه پهلوی سوار هواپیمای شاهین شود تا به مقصد مصر سفر و برای همیشه ایران را ترک کند سید جلال تهرانی رییس شورای سلطنت به او گفت: نگران نباشید و استراحت کنید. هم او و هم شاه میدانستند کار تمام شده، اما میخواست دل گرمی دهد. شاه، اما گفت: سید! رسالت من چه میشود؟
تهرانی در پاسخ گفت: دیگر رسالتی در کار نیست. آخرین رسول جد من بود که ۱۴۰۰ سال پیش رسالت خود را انجام داد.
احمدی نژاد و امثال او البته از واژۀ «رسالت» استفاده نمیکنند، اما برای خود نقش منجی قایل اند.
ساده دلانه است اگر تصور کنیم لایههایی از مردم ایران به دنبال منجی در میان سیاست مداران نیستند و همین حالا هم چه بسا پایگاه رأی داشته باشد. خاصه این که به جای سه میلیون رأی ثابت ایدیولوژیک و سه میلیون رأی سازمان یافته روی طبقات متوسط و نابرخوردار حساب میکند و با گردن کشیها و نافرمانیها نزد براندازان و منتقدان کلیت ساختار، نیز به چهرهای مقبول بدل شده است.
بحث ما بر سر این نیست. بر سر این است که خود را در جایگاه سیاست مدار نمیبیند و جوان کم سن وسالی که در دیدار دانشجویان اعضای انجمنهای اسلامی با امام در قم خجولانه به دیوار تکیه زده بود و به چشم نمیآمد در این نامهها خود را در جایگاه امام خمینی مینشاند و طرف مکاتبه را، چون گورباچوف میپندارد و حتی بالاتر در مقام کسی که میخواهد غریقی را نجات دهد.
۵. نامه به جو بایدن، اما محک مناسبی برای ارزیابی میزان صداقت او خواهد بود. چرا که اگر به برجام اشاره نکند و ضرورت بازگشت را یادآور نشود تکرار مفاهیم گذشته جذابیتی نخواهد داشت. هر چند بعید نیست بنویسد یا نوشته باشد: جو! عجله نکن، صبر کن تا خودم برگردم!
رسانه نامحترم با اعتماد مخاطب بازی نکن.