سید حسن خمینی گفت: انقلاب اسلامی اول در مقابل سدّ تحجر ایستاد و بعد به سینه استبداد زد هرچند استبداد و تحجر هر زمانی میتوانند همدیگر را پیدا کنند، ولی انقلاب این دوگانه را شکاند و گفت، برای مبارزه با استبداد اصلا لازم نیست متحجر باشید.
حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی در اختتامیه اولین جشنواره فرهنگی هنری «دختران امروز» که در حرم امام برگزار شد، گفت: در رابطه با زنان و مسأله حقوق زنان اگر به تاریخ صدسال اخیر در دنیا توجه کنیم، بیشترین توجه به این حوزه از ناحیه گروههای چپ شروع شده که آنها هم به نوعی ادامه جریانهای نیهلیستی در غرب هستند و توجهشان به برخی از گروههای اجتماعی که مورد ظلم قرار گرفته اند خیلی زیاد بوده است. البته گروههای چپ ماتریالیستی به نوعی این مسیر را به بی راهه بردند، ولی بن مایه حرکت یاد شده یک جریان عدالت خواهی بود که در مقابل نظام سرمایه داری افسار گسیختهای که به خصوص در آغاز قرن بیستم در جهان حاکم بود، به صورت پررنگ شکل گرفت.
اهم اظهارات او را به نقل از ایسنا در ادامه میخوانید:
طرح مسأله حقوق زنان، تساوی زن و مرد و در بعضی جاها جریانات فمینیستی که از مردگرایی به مردستیزی روی کرده اند، امری سابقه دار بوده و مربوط به آسیا و انقلاب ما نیست. قبل از انقلاب هم بعضا به خاطر اینکه جریانات حکومتی میخواستند از نوع نگاه چپ گرایان عقب نمانند خدماتی به زنها شده بود و وزیر و سفیر زن را بر سر کار گذاشته بودند؛ لذا اینکه انقلاب را نقطه عطف توجه به حقوق زنان بدانیم درست است.
در نقطه مقابل این جریانات ما با جریانات سنتی مواجه بودیم که با یک نگاه دینی سنتی و بسته، به روزگار خودشان وارد نمیشدند و با هر تحولی در روزگار جدید مقابله میکردند. البته بخش زیادی از آن واقعا ناشی از درد و دغدغه دین و بی اعتمادی به کسانی بود که سخن از مدرنیسم میگفتند؛ تا جایی که حتی «بلندگو» در روزگاری تحریم بود و «دوش حمام» به خاطر جایگزین شدن با خزینه، فریادها بلند کرد!
میراث امام برای جامعه ما نگاه دیندارانه به حقوق زن است؛ اینکه برای جلو رفتن با مقتضیات زمان و اعطای عادلانه حقوق زنان و سایر اقشار جامع، لازم نیست دین ستیزی کنیم؛ بلکه باید از زبان دین به دنبال اعطای حقی باشیم که خداوند برای همه مقرر کرده است. وقتی امام بحث حق رأی و حضور زنان در مجلس و حتی تظاهرات را طرح کردند، بسیاری از متدینین نسبت به این مسأله حساسیت داشتند. از همین رو، اینکه زن مسلمان مجبور نباشد در دوگانهای قرار گیرد که یا مدرن شود و یا مسلمان بماند، دستاورد بسیار بزرگی است.
اگر دینداران این اجتهاد را نکنند، همواره پیش روی گروههای مختلف جامعه به ناحق یک دوگانه قرار میدهند؛ مثلا اینکه یا به دنبال هنر بروید و یا مسلمان بمانید؛ در چنین دوگانه ای، بخشی که میروند دینشان را از دست میدهند و بخشی که باقی میمانند از یک خواسته درونی خودشان تهی میشوند و البته در نتیجهی این پدیده، به جامعه هم لطمه وارد میشود. همچنین، این که زنان یا باید به دنبال تحصیل و حضور در جامعه بروند یا دین دار بمانند، دوگانه غلطی بود که امام آن را از بین برد و گفت راه سومی وجود دارد؛ دیندار بمانید و در افق دین و با توجه به ارزشهای شریعت و حفظ چیزی که شما را به خدا پیوند میدهد به حقوقتان هم برسید.
انقلاب اسلامی اول در مقابل سدّ تحجر ایستاد و بعد به سینه استبداد زد. البته استبداد و تحجر هر زمانی میتوانند همدیگر را پیدا کنند، اما مهم این است که انقلاب این دوگانه را شکاند و گفت، برای مبارزه با استبداد اصلا لازم نیست متحجر باشید و برای اینکه دیندار بمانید لازم نیست سنتی محض باشید! دین، فرهنگی فراتر از سنت و مدرنیزم و شرق و غرب و بالاتر از همه دورهها است.
شما دیندار بمانید و به موسیقی بپردازید، دیندار بمانید و برای حقوق زنان پاسبان باشید، دیندار بمانید و به هنر رو کنید. این یک خطر بزرگ است که ما بخواهیم پشت سنگر دین از ارزشهای غیر دینی دفاع کنیم. اگر بخواهیم بگوییم انقلاب برای حقوق دوره جدید چه کرد، این رویکرد یک نکته راهگشا و مهم است.
این توهم است که کرونا وقتی به من میرسد مهم میشود. وقتی کرونا فقیر و غنی نمیشناسد مهم است و دنیا تعطیل میشود و همه جوامع محدود میشوند. اگر این بیماری دارو و درمان داشت، ولو بسیار گران، هیچ اتفاقی نمیافتاد؛ به خاطر اینکه اغنیاء میتوانستند زندگی کنند. چون به عدالت همه را یکسان قلع و قمع میکند، جامعه را محدود کرد.
اگر نتوانید خودتان را جای دیگران بگذارید نمیتوانید دردی که به جان او میرسد را درک کنید. وقتی نتوانستید درد او را درک کنید نمیتوانید به جای او این درد را به جان تحمل کنید و نمیتوانید به سمت درمان او بروید.
ما برای اینکه بستر جامعه را فراهم کنیم تا مجتهدین اجتهاد کنند و مردها دست از مرد سالاری و زنها دست از فمینیسم کور بردارند، محتاج «هنر» هستیم تا بتوانیم جای هم قرار بگیریم. باید درد همدیگر را حس کنیم و این با زبان هنرمندانه بسیار ممکن است.
رمز بقای انقلاب در گرو حفظ مسیر اجتهاد، شکاندن دوگانههای دروغین پیش رو، ایجاد راههای سوم و بن بست شکنی از جایی است که سنتهای دینی در مقابل ارزشهای نوین قرار میگیرد. باید مسیر اجتهاد سومی به صحنه بیاید و با حفظ ارزشها راه را باز کند. رمز توفیق و بسترساز آن نیز زبان هنر و بهترین جای آن آموزش و پرورش است.