بهزاد وحیدنیا، معتقد است: «فشارهای روانی به ویژه سوگ گسترده ناشی از بحران کووید۱۹ و پیامدهای آن از یک سو و تغییرات اقتصادی و اجتماعی و افزایش گرانی و بیکاری از سوی دیگر، بستر تغییر و تعمیق الگوی آسیبهای اجتماعی را فراهم کرده است. این عوامل کارکرد افراد و احساس امنیت، کفایت و رضایت آنها را تحت تاثیر قرار داده و موجب افزایش اختلالات روانی به ویژه اختلالات اضطرابی به عنوان زیربنای طیف وسیعی از سایر اختلالات شده است.»
فرارو- سایه سیاهی افتاده بر جانمان، هر چند نقشه میگوید صورتش سرخ است. این سرخی اما از سیلی آبروداری نیست. آدمها یکی یکی تبدیل به عدد میشوند و عددها خانهها را یکی پس از دیگری سیاه میکنند؛ آن هم وقتی نمیتوان عزاداری کرد دورِ هم، بلکه درد کمی تسکین یابد، دستهجمعی اما درد میکشیم و به عزا مینشینیم و در سایه از ترس به خود میلرزیم که نکند شتر بعدی در خانه ما سنگین و پرابهت بنشیند و تا کام نگیرد، نرود.
به گزارش فرارو، ترس از ابتلا یک سو و سوی دیگر عظمت مصیبتها، نمودار استرس و افسردگی را ظرف یک سال، بار دیگر در کشور بالا برده است و نمایشگر عدد ۱۶ درصد را نشان میدهد.
اوایل اردیبهشت ماه جاری، بهزاد وحیدنیا، مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور اعلام کرد: «بررسیهای سامانه خودارزیابی روانشناختی نشان میدهد که در طول ۶ ماه اول شیوع کرونا، ۹ تا ۱۱درصد استرس، اضطراب و افسردگی شدید و متوسط گزارش شد. این عدد اکنون به ۱۶درصد افزایش یافته است.»
ماسک، الکل و کووید۱۹ بخشی از زندگیمان شده همراه با خستگی از ویروسی که نمیرود و مدام جهش صعودی دارد. بیمارانی که با پای خود به بیمارستان میروند و یا حتی تا آنجا هم نفسشان نمیکشد و جایشان سیاهی بر در و دیوار مینشیند و ترسی که از آینده نامعلوم به دل خانوادههایشان مینشیند و یا استرس نفر بعدی بودن را.
در مصائب طبیعی که تاثیرات گستردهای دارد همچون سیل و یا زلزله در یک منطقه، یکی از اصلیترین موضوعاتی که بر آن تاکید میشود، ارائه خدمات مشاوره به منظور کاستن از بار روانی فاجعه است. خدماتی که باید علاوه بر فوری بودن و تناسب با فاجعه، رایگان و عمومی نیز باشد. در پاندمی کووید۱۹ نیز وضع بر همین منوال بود. خیابانها خالی شدند، جمعها برچیده شدند، کافه و رستورانها تعطیل شدند، هر چند ابتدای ماجرا با رقص پرستارها و دکترها در بیمارستانها و نانپزی خانوادگی و دید و بازدیدهای آنلاین جذاب بود و تازه، اما طولانی شدند این قرنطینه و تعطیلی و محرومیت از دیدارها و مشارکت جمعی، آدمها را غیر از خسته و عصبی، مضطرب هم کرده است.
امید ۴۰ سال دارد و همان روزهای اول مبتلا شده، اما خودش را ایمن نمیداند و به همین دلیل کمتر در جمع حاضر میشود. در این یک سال قرنطینه، با هر تعطیلی عمومی، موسسهای که در آن تدریس میکرده، تعطیل شده و حقوقش نیز قطع: «میانه سال، همراه بود با متارکه و طلاق که بر ترس و استرسهای قبلی اضافه کرد. تنهاییام چندبرابر شد به اندازه دردهایم، اما برای تقلیل این درد حتی نمیتوانستم دوست و رفیقی را در آغوش بگیرم. در بدترین موقع جدا شدیم. دردش چند برابر بود.» او از جمله کسانی بوده که به مشاور و روان درمانگر پناه برده است. هر جلسه ۱۸۰ هزار تومان. جلساتی که در ابتدا دوبار در هفته نیز بوده و حالا هفتگی یا دو هفته یک بار است.
اسما، تند تند حرف میزند. زنی ۳۶ ساله با سه فرزند که همیشه وقت کم میآورد. او خرجهایی که پیشتر برای کلاس ورزش و موسیقی میکرده را حالا به مشاور میدهد تا به قول خودش بر روی زخمهای عمیقش چسب زخمی بزند تا چند روزی ترسهایش از خیال و تجسم ابتلا و مرگ پدر و مادر و خواهر و برادر و فرزندان و همسرش را عقب بیاندازد. تا خشمی که نمیداند از کجا آمده را پس بزند. هر ۴۵ دقیقه برایش ۳۸۰ هزار تومان آب میخورد. عددی که خانم نائینی که همسر ۳۲ سالهاش را از دست داده، از پس پرداخت آن بر نمیآید.
مرگ آقای نائینی در کمتر از سه روز از تشخیص کرونا رخ داد. همسر و دو فرزندش در خانه اجارهای دعا میخواندند و چشم انتظار سلامتی بودند که از بد روزگار جنازه تحویل گرفتند. خانم نائینی میگوید: «حتی فرصت عزاداری پیدا نکردم، چشم برهم بزنی، موعد پرداخت اجاره است. بچهها مدرسه میروند و خواستههای کوچک و بزرگ دارند. من از آینده نمیترسم، ترس من از یک ساعت دیگر است و این کابوس که تمام شدنی نیست و خواب و زندگی را با شوهرم به خاک سپرده است.»
به گزارش فرارو، بهزاد وحیدنیا، معتقد است: «فشارهای روانی به ویژه سوگ گسترده ناشی از بحران کووید۱۹ و پیامدهای آن از یک سو و تغییرات اقتصادی و اجتماعی و افزایش گرانی و بیکاری از سوی دیگر، بستر تغییر و تعمیق الگوی آسیبهای اجتماعی را فراهم کرده است. این عوامل کارکرد افراد و احساس امنیت، کفایت و رضایت آنها را تحت تاثیر قرار داده و موجب افزایش اختلالات روانی به ویژه اختلالات اضطرابی به عنوان زیربنای طیف وسیعی از سایر اختلالات شده است.»
علی معتقد است در شرایط فعلی همه نیاز به تراپی داریم. حتی خواندن خبرهای تعداد مرگ و میر نیز تاثیر خیلی بد و منفی میگذارد و در این میان اگر صاحب عزای اصلی نباشیم، به صورت روزانه یکی از دوستان یا آشنایانمان را از دست میدهیم و یا آنها در عزا مینشینند. موضوعی که به شدت غمانگیز است و تاثیر منفی دارد.
مینا، در همین دوران تنها شده و از همسرش جدا شده است. کووید۱۹ ضربه سختی به او زده است، گذشته از آن که معاشرتهایش را از دست داده، حالا زخم جدایی و وسواس از ابتلا هم دامنگیرش شده. او هر هفته برای مشاوره مراجعه می کند. در اصل حقوق ماهش را تقسیم بر ۵ می کند و چهار سهم آن نصیب مشاور میشود و سهمی هم صاحبخانه بر میدارد. آخر توضیحاتش میگوید: «واقعا این زندگی است؟ کار میکنم که پول مشاور بدهم که ترس و افسردگیام بهبود پیدا کند تا بتوان کار کنم. این چرخه کمی معیوب نیست؟»
مصطفی میگوید که اعتقادی به مشاور ندارد، هر چند به شدت نگران است. به خصوص آن که چندین بار مجبور شده تن به تعطیلی بدهد و خسارت زیادی را متحمل شده و حالا مدام نگران تکرار روزهایی است که باز هم دخل و خرج با هم نخواند.
سعید میگوید ترسهایش خودش و خانوادهاش را عاصی کرده، اما حاضر نیست دست به وسواساش بزند. خانه برایش جای امنی است و ارتباطات آنلاین به اندازه کافی پاسخگوی نیازش است. فقط آسایش و راحتی او، باقی اعضای خانواده را کلافه کرده و هر روز یک دعوا و مشاجره به راه میاندازد.
سحر، میگوید آنقدر صنم دارد که یاسمن را آن میان پیدا نمیکند و تامین خرج خوراک و اجاره، فرصتی برای فکر کردن به درمان ترس و اضطرابش را نمیدهد. او خود درمانگر است و قرصهای آرامبخش را از داروخانهای آشنا میخرد تا شبها راحتتر بخوابد و صبح ترسهایش را با نشستن پشت چرخ خیاطی سری دوزی پس میزند.
نگار هر روز لیست اولویتهای واکسن و رده سنی آنها را بالا و پایین میکند و انواع مختلف را بررسی میکند. کابوس تازه او، واکسن است. تا چند وقت پیش چشم انتطار تولید واکسن بود، از وقتی تولید شده، مضطرب است که آیا واکسنی نصیب او و خانوادهاش میشود یا خیر.
واکسن، اگر برای همه دنیا، نور امید بوده، حال و روز ما را خاکستری کرده. در حصاری گیر کردهایم که راه پس و پیش نداریم و تنها در صف انتظار ایستادهایم.
این روزها بالاخره تمام میشود، هر چند قربانیانی که تا کنون برجای گذاشته است کم نیست.
به گزارش فرارو، سارا شهبازی، مشاور ارشد مشاوره و راهنمایی، نگاه بدبینانهای به کاهلی در تراپی عمومی انجام شده ندارد و معتقد است بهتر است همین امروز این کار آغاز شود. در غیر این صورت، بعد از پاندمی، وضعیت روان مان نارنجی میشود.
پیشنهاد اول او بیتوجهی به اخبار است، به خصوص خبرهایی که توسط فیک نیوزها و تنها با حدف کسب درآمد به صورت مداوم تولید و منتشر میشود و از قضا سرعت انتشار آن هم بالاست. او می گوید: «بخشی از شدت گرفتن افسردگی و اضطراب، به شایعات باز میگردد. افراد نباید خود را در معرض شایعات و اخبار دروغ قرار دهند و هر خبر را از منبع اصلی آن که میتواند سازمان بهداشت جهانی و یا وزارت بهداشت باشد و همچنین پزشکان مورد وثوق پیگیری کنند. هر خبر دروغ و اطلاعات غلط پایهگذار کوهی از نگرانی و اضطراب است که ارتعاشات آن دامنگیر باقی نزدیکان نیز میشود.»
به گفته او، توجه به سلامت روان دو بعد منفی دارد. در یک سوی، افراد نسبت به این که خود را به دست روانشناس و یا مشاور بسپارند، گارد بستهای دارند و در سوی دیگر، آن را رفتاری لاکچری و پر هزینه میدانند. اما به این نکته توجه نمیکنند که کم توجهی به سلامت روان هزینههای بسیاری را چه از نظر سلامتی جسمی و چه از نظر سلامت روابط فردی و اجتماعی بر آنها تحمیل میکند و کل ساختار زندگی آنها را بر هم خواهد ریخت.
سارا شهبازی میگوید: «افرادی که به طور مستقیم از پاندمی متاثر شدهاند، باید اولین اقدامشان توجه به سلامت روان باشد.»
در میان ۵۰ شهروند تهرانی که مورد سوال قرار گرفتند، همه نگرانیها و استرسهایی از بابت وضعیت موجود که شرایط اقتصادی نیز آن را تشدید کرده، داشتند و یا دوستان و آشنایانی را به واسطه کرونا از دست داده بودند، اما جمعیتی که تن به مشاوره و درمان داده است، در اقلیت قرار داشتند. مردان کمتر از زنان به موضوع دریافت مشاوره فکر می کنند و زنانی که خود را نیازمند مشاوره میدانند و یا حداقل به آن فکر کردهاند، به دلیل هزینههای سنگین، از مراجعه سرباز میزنند و آن را به زمانی دیگر موکول کردهاند و یا امید دارند در گذر ایام، بهبود یابد.