bato-adv
کد خبر: ۴۸۷۷

منطق سفرهای استانی دولت نهم چیست؟

میکائیل جلالی

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ - ۱۲ آذر ۱۳۸۶

دور دوم سفرهای استانی رئیس‌جمهور با سفر به خراسان جنوبی و اردبیل زمانی آغاز شده‌است که مهم‌ترین وعده‌های انتخاباتی آقای احمدی‌نژاد در زمینه‌های اقتصادی و معشیتی محقق نشده و روش مدیریتی جدید ایشان برای پیگیری مشکلات مردم از نزدیک هم نتوانسته‌است تورم را مهار کند، چه رسد به یک رقمی کردن آن. افزایش تورم به‌عنوان شاخصی که عامه مردم به طور مستقیم بر اساس آن در مورد کارکرد اقتصادی دولت نظر می‌دهند، می‌تواند هر دولتی را در نیمه عمر خود به تجدیدنظر در شیوه‌های مدیریتی وادارد. 

با این حال حاصل نمایشی که آقای احمدی‌نژاد در طول دور اولیه سفرهای استانی خود به همراه تمامی هیئت دولت خود به روی صحنه آورد، چیزی جز افزایش نرخ تورم نصیب مردم نبوده‌است.
آقای احمدی‌نژاد با لحنی تحقیرآمیز درباره کسانی که از وی به‌خاطر این سفرها انتقاد می‌کنند، می‌گوید: «بعضی‌ها که در ویلاها و برج‌های خود در مرکز نشسته‌اند از ما انتقاد می‌کنند که چرا به سفر استانی می‌رویم» 

وی در ادامه ضمن اظهار تعجب خود از سخنان منتقدینش در توجیه سفرهای استانی می‌افزاید: «نظام اسلامی مال مردم است. مردم حاکم هستند و اگر رئیس دولت به گوشه‌های مختلف کشور سفر نکند، تحت تأثیر القائات دشمنان قرار خواهد گرفت و منافع ملت را می‌فروشد. هم‌چنین اگر به جای‌جای نقاط مختلف کشور سرکشی نکند، نمی‌تواند با چشمانی باز تصمیم‌گیری کند.» 

آیا منظور رئیس‌‌جمهور این است که رئیسان‌جمهور سابق تحت تأثیر القائات دشمنان تصمیم‌سازی کرده‌اند؟
ظاهرا منطق آقای احمدی‌نژاد برای سفرهای استانی، آشنایی از نزدیک با دردورنج‌های مردم سراسر کشور و دوری از مرکزنشینی (ویلانشینی) است که به اعتقاد وی نظام حجیم بروکراتیک آن را در پی داشته‌است. درواقع دولت نهم در طول تصدی قدرت سعی کرده‌است اعلام کند که همه راه‌ها به تهران ختم نمی‌شود.
نگاه ویژه به استان‌های محروم و در اولویت قرار دادن آن‌ها در برنامه سفرها حاکی از تلاش مجدانه دولت برای دوری از مرکزمحوری و تبدیل حاشیه به متن بوده‌است؛ حاشیه‌ای محروم مهم‌ترین و اصلی‌ترین پایگاه اجتماعی‌سیاسی دولت نهم بوده و این دولت روی کار آمدن خود را مرهون به صحنه آمدن چنین حاشیه‌ای و غلبه آن بر طبقه متوسط به بالای جامعه می‌داند.

تشریح پیش‌فرض‌های نظری این نگاه دولت را می‌توان چنین خلاصه کرد:
دستگاه بروکراسی در کشور ما به‌شدت ناکارآمد بوده و با این‌که شعار توسعه بیش از هر کس توسط همین دستگاه در بوق‌وکرنا می‌شود، لیکن بزرگ‌ترین مانع در راه در توسعه همین نظام هیولایی بروکراتیک کشور است. درواقع ما به نوعی با یک استبداد بروکراتیک سروکار داریم که از قِبل شعار توسعه فقط حجیم‌تر و ناکارآمدتر شده و چشمان نیمه‌باز مسئولان مرکزنشین را به جای کاملا باز کردن می‌بندد. 

سیاست‌های دولت‌های قبلی در راستای توسعه اقتصادی و سپس توسعه سیاسی چیزی جز حجیم‌سازی این سازوکار به‌شدت مرکزگرای بروکراتیک را به ارمغان نیاورده‌است و دولت نهم از طریق این سفرهای استانی با دور زدن این هیولا و حضور در قلمروهای محلی آن‌ها، علاوه بر نظارت بلاواسطه و از نزدیک به شکلی مؤثر در میان انبوه مردم ظاهر شده و با مشکلات آنان آشنا می‌شود و خود رأسا به حل مشکلات مردمی که فریاد آن‌ها در این هزارتوی ناکارآمد بروکراسی گم می‌شود، اقدام می‌نماید. این هیولا چنان قدرت گرفته‌است که می‌تواند مسئولان مرکزنشین را تحت‌تأثیر القائات دشمنانه خویش قرار دهد. 

حضور شخص رئیس‌جمهور و هیئت دولت، مسئولان محلی را که تا پیش از دولت نهم خود را پادشاه بی‌چون‌وچرای حوزه‌‌های محلی می‌دانستند و مطمئن بودند مردم این حوزه‌ها به واسطه محرومیت فرهنگی‌سیاسی و ناآشنایی به حقوق اساسی خود از یک‌سو، و بی‌اطلاعی از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های دستگاه‌های اجرایی منطقه خود از سوی دیگر، هیچ‌وقت چنان اعتراضی نخواهند کرد که پایه‌های پادشاهی آنان را به‌هم ریزد، اکنون از ترس برخورد مستقیم مردم با مسئولان رده‌بالای دولتی از سر ظاهرسازی هم که شده مجبور به پیگیری بعضی از امور هستند تا مبادا جزو مسئولان نالایق مستحق تنبیه و بر باد رفتن زحمات چندین‌ساله‌شان باشند.

در انتظار نتیجه
البته راه‌کار «حداقل دو سفر» به هر استان در طول دوره ریاست‌جمهوری، تأثیرات خود را در تسهیل بعضی از امور جاری خواهد داشت اما آیا می‌توان آن را به‌عنوان یک روش مدیریتی نهادینه‌شده موفق ارزیابی کرد؟ در پاسخ به این سؤال باید به نتایج کار نگریست اما سؤالی که این‌جا به‌جا مانده است، این است که اگر نظام اداری ما باید دچار تحول شود تا چشم باز دولت باشد و در صورت رخنه افرادی که قصد القائات دشمنانه دارند به‌‌طور خودبه‌خود و سیستماتیک چنین کسانی را تنبیه یا تحریم کند، برای چنین تحولی چه تمهیدی از سوی دولت در نظر گرفته شده‌است؟ در جست‌وجو برای پاسخ به این پرسش به پرسش‌های دیگری می‌رسیم:
آیا دولت برای اصلاح نظام بروکراتیک کشور که دست اجرایی و درواقع پیشانی دولت در برخورد با مردم و در کلامی نمادین، خط تیره مفهوم «دولت-ملت» است، می‌خواهد به همین منطق سر زدن رئیس‌جمور هر دو سال یک‌بار بسنده کند و درواقع این هیولا را صرفا دور بزند؟ آیا برای تبدیل آن به رابط سالم دولت-ملت راه‌کاری بلندمدت درانداخته‌است؟ 

به عبارت دیگر کابینه برای اصلاح قوانین و ساختار، آموزش و رفاه پرسنل نظام اداری و تحول در آن چه راه‌کاری اندیشیده که به سرعت به فکر نظارت از نزدیک و دور زدن این هیولا افتاده‌است؟ 

این سؤالات کلی را می‌توان جزئی‌تر پرسید:
آیا جز این است که این بدنه بیمار نظام بروکراتیک خود عمدتا جزو همان طبقه محرومی است که چشم به وعده‌های آقای احمدی‌نژاد دوخته‌است؛ بدنه‌ای که در طول این سفرها بیش‌تر از یک یا دو نظر نتوانسته‌اند، رئیس‌جمهور را ببینند؟ 

آیا با ترساندن مسئولان از نظارت مستقیم دولت می‌شود جای خالی شایسته‌سالاری، دولت کوچک اما چابک و هم‌چنین یک جامعه مدنی قوی و مطبوعات توانمند و احزاب رقیب برخوردار از امکانات کافی ـ که در بخش نظارت بر مسئولان منطقه‌ای، محلی و ملی بی‌وقفه و بی‌مهابا عمل کرده و بتوانند در صورت لزوم به طور مستقل دولت مرکزی و قوه قضاییه را در جریان امور بگذارند ـ را پر کرد؟ 

آیا رئیس‌جمهور و کابینه وی به جز بازدیدهای رسمی و شاید تک‌وتوک بازدیدهای سرزده از بعضی و نه تمام مناطق استان‌ها (که امکان عملی آن وجود ندارد) کاری جز این داشتند که اکثر وقت خود را یا به سخنرانی‌هایی که نمونه آن را در مرکز انجام می‌دهند بگذرانند و یا غیر از حضور در جلساتی با مسئولان استانی به همان شکلی که در تهران پشت میز بیضوی جلسات کابینه می‌نشینند کار و حرکت وِیژه دیگری انجام داده‌اند؟ 

آیا جز این است که خیل عظیم طبقه کارمندانی که ساعت کار مفیدشان در مقایسه با ساعت قانونی کارشان، بسیار ناچیز است خود بیش‌تر از هر کسی از پیچیدگی قوانین و مدیریت نالایق و غیرتخصصی درگیر هستند و حتی اگر هم بخواهند کاری بیش‌تر از حد انتظار انجام دهند با موانع بسیاری روبه‌رو می‌شوند؟ 

در یک کلام باید پرسید آیا منظور رئیس‌جمهور این است که نظام بروکراتیک ایران چنان نامعقول طراحی شده و آن‌چنان غیرعقلانی کار می‌کند که به خواسته‌های معقول ملت که خود بخشی از آن است وقعی نمی‌نهد؟ اگر چنین است دور زدن این هیولای نامعقول به جای اصلاح و بازسازی آن چیزی جز درمانی مقطعی و زودگذر است؟

پیچیده‌تر شدن مافیا و چند "ای کاش"
در کشوری که سطح آموزش قبل و حین خدمت کارمندان دولت، غیرقابل‌مقایسه با کشورهای صنعتی باشد و هم‌چنین امکانات رفاهی در نظر گرفته‌شده برای کارمندان دولت به گونه‌ای باشد که آن‌ها در پی شغل دوم و احتمالا استفاده از رانت دولتی برای ورود به عرصه بازار خصوصی باشند، صحبت از نظارت شدیدتر و ترساندن این مجموعه جز پیچیده‌تر شدن شبکه‌های نیمه‌مافیایی بروکراتیک و شکل‌گیری یک مافیای تمام‌عیار پیامد دیگری نخواهد داشت. 

ای کاش دولت هزینه‌ای معادل سفرهای استانی خود را برای آموزش روش‌های مدیریتی از جمله روش‌های پیشرفته حل مسئله، روش‌های تعامل در گروه، قانون‌شناسی و هر بحثی که متخصصین علوم مدیریت جهت تحول ادرای لازم می‌دانند، برای تمام سطوح کارمندان صرف می‌کرد و رسیدگی بیش‌تر به وضعیت اسف‌بار مالی کارمندان را در اولویت قرار می‌داد تا هیچ بهانه‌ای برای برخوردهای نظارتی و تنبیهی باقی نماند و در مرحله بعدی در بحث نظارت با تقویت احزاب مخالف و نهادهای مدنی دیگر، آن‌ها را به تقویت نظارت در شهرستان‌ها ترغیب می‌نمود. 

هم‌چنین ای کاش بسترسازی برای دولت الکترونیک با شتاب و انرژی بیش‌تری پی‌گیری می‌شد و این بحث به جای این‌که در وهله اول در مورد مناقشه‌برانگیزی چون انتخابات مطرح می‌شد، در زمینه آموزش، ارتباطات مردمی با دستگاه‌های اجرایی و هم‌چنین اطلاع‌رسانی شفاف با حداکثر ظرفیت خود به کار گرفته می‌شد تا ذیل حساسیت البته به¬‌حق شورای نگهبان فعلا سوخت نشود و در عین حال نظام کند بروکراتیک ما با مجهز شدن به فناوری اطلاعاتی و بهره‌گیری از آن، بهانه‌های خود برای کاغذبازی را از دست بدهد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین