علی مطهری گفت: مسئله بنزین روشن است و واقعا قابل دفاع نیست. بسیار بد عمل شد و به شخصیت مردم بیاحترامی شد. بدون اینکه با مردم صحبت کنند و آنها را در جریان قرار دهند اقدام کردند. ممکن است بعد از صحبت با مردم هم عدهای موافق نباشند و بگویند باید بنزین هزار تومان بماند، ولی وقتی با مردم صحبت میکنید در واقع به آنها شخصیت میدهید.
علی مطهری داوطلب انتخابات ریاست جمهوری گفت: حرفی که آقای روحانی گفت که اگر اینها بیایند دیوار میکشند، واقعا درست نبود، چون واقعا هیچ کدام از کاندیداها چنین نظری نداشت و مقداری استفاده ابزاری از این مطلب بود و یک کار غیراخلاقی بود.
بخشهایی از گفتوگوی فارس با علی مطهری نماینده مردم تهران در ادوار هشتم، نهم و دهم مجلس شورای اسلامی را در ادامه میخوانید:
اساسا تمایز شما با دولت روحانی چیست که به مردم بگویید مَنِ علی مطهری آمدهام و این نقطه ممیزه من است.
ما معتقدیم در جاهایی مثل ارز ۴۲۰۰ تومانی مدیریت دولت ضعیف بوده، چون باید طوری طراحی میکردند که تا نقطه آخر نظارت میکردند تا کالایی که با این ارز وارد میشود با قیمت متناسب با آن ارز به دست مردم برسد و نظارت آنقدر دقیق باشد که تا منزل آخر ادامه داشته باشد و یا اگر توان این کار را نداشتند ارز متفاوتی قرار نمیدادند.
البته اینها معتقدند که این، تصمیم شورای هماهنگی اقتصادی سران بوده و صرفا تصمیم دولت نبوده است. البته دولت به هرحال تصمیمگیر اصلی و مجری در حوزه اقتصاد است. یا تصمیمی که در مورد قیمت بنزین گرفتند، هم بیموقع بود و هم بد اجرا شد و هم بعدا با معترضان خیلی بد برخورد شد و برای کشور مشکلاتی ایجاد کرد. ضعف مدیریت وجود داشته، ولی هرکس دیگری هم که بیاید و بگوید در شرایط موجود کشور و با این تحریمهای سخت که در طول ۴۲ سال اخیر سابقه نداشته و در اوضاع همهگیری کرونا، من اقتصاد کشور را به حال عادی برمیگردانم و رفاه قابل قبولی خواهم آورد یا دچار توهم است یا دروغ میگوید.
یعنی پس طبق اظهارات شما مردم امیدوار نباشند؟
اگر بنا باشد در همین شرایط باقی بمانیم هر رئیس جمهور دیگری حداکثر میتواند با مدیریت بهتر ۲۰ درصد اقتصاد را بهتر کند، ولی اینکه بگوید غوغا میکنم و چنین و چنان میکنم واقعیت ندارد.
اساسا شما به خنثیسازی تحریم اعتقادی ندارید؟
آن در جای خودش. خنثیسازی تحریم امری مفروض و بدیهی است. نیاز به گفتن ندارد که باید تحریمها را خنثی کنیم.
پس مردم میتوانند امیدوار باشند که اگر تحریمها را خنثی کنیم اینقدر از تکانههای اقتصاد در اثر روی کارآمدن امثال ترامپ ضربه نمیخوریم.
ضربه کمتری میخوریم، نه این که ضربه نمیخوریم. اگر زیر بار این تحریمها باشید هرقدر هم که داخل را قوی کرده باشید اقتصاد به هم میریزد. ولی میزان آن مهم است. خنثی کردن هم یعنی تلاش کنیم تا به جایی برسانیم که دشمن حس کند تحریمها خیلی اثر ندارد، ولی اینطور نیست که به طور کلی اثر تحریمها را از بین ببرد.
شما هر مقدار تولید کشور را بالا ببرید بالاخره میخواهید تجارت کنید و تولید خود را به دنیا عرضه کنید، ولی نمیتوانید مبادله کنید مگر با هزینههای اضافی که پول بیجایی از جیب مردم میرود. بنابر این باید خنثیسازی تحریم و تکیه بر توان داخلی به موازات تلاش برای رفع تحریمها انجام شود و هرکس بگوید من فقط با یکی جلو میروم خطا کرده است.
اگر بگوید تحریم رفع شود کشور گلستان میشود چنین چیزی نیست، چون رفع هم بشود مشکلات ساختاری داریم. یا کسی بگوید من فقط با توجه به داخل میخواهم اقتصاد را درست کنم و کاری به تحریمها ندارم، شدنی نیست و اشتباه است.
در دنیای امروز هیچ کشوری نمیتواند دور خود دیوار بکشد و به تنهایی مشکلات خود را حل کند. اصلا نظام بانکی دنیا واحد است و اگر جدای از این نظام باشیم با مشکلات بزرگی برخورد میکنیم. ما نباید سختیهای غیر ضروری به مردم تحمیل کنیم. یک چیزهایی روال دنیاست. اینکه کاری کنیم که امکان سوئیف بر ما بسته باشد یا در لیست سیاه FATF باشیم و این را جزو ضروریات انقلاب بدانیم، صحیح نیست.
یک سختیهای غیر ضروری بر مردم تحمیل میکنیم که مردم هم فلسفه آن را نمیدانند. یک وقت است که دشمن به ما حمله کرده و قسمتی از خاک مارا گرفته است. مردم میگویند اینجا تکلیف معلوم است و باید برویم خاکمان را آزاد کنیم، اگر شده ۱۰ هزار شهید هم بدهیم باید این کار را بکنیم و میفهمد برای چه. ولی یک وقت است که دور هم مینشینیم و میگوییم تحریم چیز خوبی است و باید باشد و فقط باید به داخل توجه کنیم. اگر اینگونه شود فشاری بر مردم میآید در حالی که نمیدانند برای چه این فشار را باید تحمل کنیم. اگر اینها برای مردم روشن نباشد ممکن است تا جایی مقاومت کنند. جنگ تحمیلی چگونه بود؟ این اواخر مردم به جبهه نمیرفتند، چون کمکم برایشان روشن نبود و نمیدانستند که چه میکنیم، چون نه میتوانیم جلو برویم و نه عقب. دائم تهران موشک باران میشد و واقعیت این است که اواخر مردم چندان به جبهه نمیرفتند.
چون به یک اتفاق تاریخی اشاره کردید بعد از عملیات مرصاد...
آن بعد از پذیرش آتشبس بود، چون پذیرفتیم مردم دوباره رفتند.
از صحبتهای شما این را برداشت کردم که مردم از برخی عملکردها دلسرد هستند. از سویی دیگر مثلا شاهدیم که سه تن از اعضای دولت شامل رئیس جمهور، معاون اول و وزیر اقتصاد مردم را به بورس دعوت میکنند و به یکباره بورس قرمز میشود و مردمی که خانه و ماشینشان را فروختهاند به یکباره سرمایهشان را بر باد رفته میبینند. به این پیوست کنیم ماجرای گران شدن بنزین را که مردم نمیدانستند و بعد رئیس جمهور گفت که خود من صبح جمعه فهمیدم. این مدل و روحیه حکمرانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مسئله بنزین روشن است و واقعا قابل دفاع نیست. بسیار بد عمل شد و به شخصیت مردم بیاحترامی شد. بدون اینکه با مردم صحبت کنند و آنها را در جریان قرار دهند اقدام کردند. ممکن است بعد از صحبت با مردم هم عدهای موافق نباشند و بگویند باید بنزین هزار تومان بماند، ولی وقتی با مردم صحبت میکنید در واقع به آنها شخصیت میدهید و توضیح میدهید که به دلیل افزایش قاچاق بنزین و مصرف بالای بنزین و نیاز به واردات آن و مقدور نبودن آن به دلیل تحریمها این کار باید انجام شود، بخش بزرگی از مشکل حل میشود.
باید یک ماه با مردم حرف میزدند و خود رئیس جمهور هم با مردم حرف میزند. اگر این کارها میشد و ضرورت کار برای مردم روشن میشد اعتراضات به ۱۰ درصد میرسید. روشن است کار بسیار غلطی کردند. در دولت احمدینژاد شبیه این کار شد، ولی خود ایشان دوسه بار با مردم صحبت کرد و قبلش گفت یارانه را به حساب مردم میریزیم، هرچند آن موقع هم مقداری اعتراضات شد. ولی اینگونه بیگدار به آب زدن کار اشتباهی بود.
ضمنا دولت از سالها قبل از طرف مجلس این اجازه را داشت که افزایش تدریجی قیمت بنزین را شروع کند. گاهی نگاههای سیاسی هست. مجلس هم میتوانست حالا که دولت انجام نمیدهد خودش وارد شود، ولی چون ملاحظات سیاسی و انتخاباتی داشت انجام نداد. هردو تعلل کردند که بعد شورای هماهنگی سران این کار را انجام داد، ولی دیر شده بود و بد عمل شد و به این مشکلات خوردیم.
در مسئله بورس هم، دولت اول باید اطمینان حاصل میکرد که مردمی که پولشان را میآورند ضرر اساسی نکنند. البته بورس محل ریسک است، هم میتواند سودآور و هم میتواند زیانآور باشد. هرکس که وارد بورس میشود باید منتظر سود و زیان باشد. ولی چون اقتصاد ما در حالت طبیعی نیست و شرکتها سودآوری ندارند، ارزش سهام هم به ندرت افزایش مییابد و این باعث میشود که سهامداران دچار ضرر شوند. باید حساب شدهتر این کار را میکردند.
از طرفی شرکتهایی هستند نیمه خصوصی و نیمه دولتی که رانتهای اطلاعاتی دارند و میدانند که سهام کجا کی بالا میرود، همان موقع سهامشان را میفروشند و جایی که سهامش پایین میآید فوراً میخرند و سرمایه عظیمی در اختیار دارند و میتوانند ارزش سهام را جابجا کنند.
یعنی فرد عادی که سرمایهای در بورس گذاشته با یک شرکت نیمه دولتی که اطلاعات و سرمایه کافی دارد متفاوت است. آنها ارزش سهام را جابجا میکنند و اینها باید تابع باشند. به هرحال بخشی از مشکل بورس به شرایط اقتصادی کشور برمیگردد که در آن بسیاری از شرکتهای خصوصی و نیمه دولتی چندان سودآور نیستند و به همین دلیل ارزش سهامشان بالا نمیرود.
برخی از شرکتها هم شفافیت ندارند و اطلاعاتشان به صورت شفاف در اختیار مردم نیست و این هم تصمیمگیری برای سهامداران را مشکل میکند.
شما در انتخابات مجلس دهم با لیست امید وارد مجلس شدید، برای ریاست جمهوری از طرف نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان با شما گفتوگویی انجام نشده است؟
نه، گفتوگویی نشده است. البته در مجلس دهم هم من خودم درخواستی نداشتم بلکه خودشان اسم من را در لیست امید آوردند. افراد دیگری بودند که اینها با لابی و فشار اسمشان را در لیست قرار دادند، ولی اینها اسم من را خودشان در لیست قرار دادند که البته من هم تشکر کردم و مخالف نبودم. ولی این که من درخواست داده باشم که اسم من را قرار بدهند، این طور نبود. بعد هم که وارد مجلس شدیم، با این که خیلی از افراد و برخی نمایندهها بودند که از من میخواستند از فراکسیون امید بیرون بیایم و به فراکسیون مستقلین بروم و حتی میگفتند شما رئیس فراکسیون بشوید، من دیدم که اخلاقا کار خوبی نیست که ما که در لیست امید بودیم حالا که وارد مجلس شدهایم از فراکسیون امید بیرون بیاییم.
من این را نمیپسندیدم و با این که من اصلاحطلب اصطلاحی نبودم، ولی گفتم که ما باید بمانیم و خروجمان از فراکسیون اخلاقا خوب نیست. تا آخر هم در فراکسیون امید ماندم. به هرحال امروز اسم من از طرف نهاد اجماعساز اصلاحطلبان مطرح نیست، ولی این که بعدا چه تصمیمی بگیرند نمیدانم.
ظاهرا گفتید که اصولگرای اصلاحطلب هستید. در مسائل فرهنگی اصولگرا محسوب میشوید و در مسائل سیاسی عمدتاً نظراتتان نزدیک به اصلاح طلبان است. این رویکرد مقداری عدم تشکیلاتی بودن را نشان نمیدهد؟ بالاخره عقبه تشکیلاتی یک امتیاز برای فعال سیاسی است.
این درست است که در واقع یک پشتوانه تشکیلاتی ندارم، البته در سالهای اخیر چند بار خیز برداشتیم تا این که حزب صدای ملت را تاسیس کنیم و تا جایی هم پیش رفتیم، ولی رها کردیم.
چه باعث شد که رها بکنید؟
مقداری مشغلهها زیاد بود و مقداری هم دچار تردید شدیم که آیا میشود کاری کرد یا خیر. دیگر جدی پیگیری نکردم.
با فرد خاصی میخواستید این کار را شروع کنید؟
نه، خودمان بودیم و هیأت موسسی تشکیل دادیم و حتی مرامنامهای تنظیم کردیم و به وزارت کشور فرستادیم. تا جاهایی پیش رفتیم، ولی تا آخر دنبال نکردیم. ولی من شخصا فکر میکنم که بین هر دو گروه حامیانی دارم. هم بین اصولگرایان و هم بین اصلاح طلبان حامیانی دارم و امید من به مردم است.
اخیراً اظهارنظرهایی داشتید که احساس میشود مقداری از آن نظراتتان در حوزه فرهنگی و مخصوصا در حوزه حجاب عقبنشینی کردهاید و یا رقیقتر کردهاید؟ این مواضع انتخاباتی نیست؟
نه، از اول هم من خیلی قائل به سختگیری نبودم. طوری منعکس شد که گویی من قائل به سختگیری هستم. از ابتدا هم حرف من همیشه این بوده که باید در امور فرهنگی یک نظارتی باشد. دولت اسلامی با یک دولت سکولار فرق میکند. دولت سکولار میگوید من هیچ تعهدی نسبت به اخلاق و عقاید و رفتار مردم ندارم و به من ربطی ندارد و من فقط عهدهدار معیشت و خورد و خوراک و مسکن مردم هستم. ولی دولت اسلامی نمیتواند نسبت به این امور بیتفاوت باشد و بگوید به من ربطی ندارد. البته این بدان معنا نیست که بخواهد مردم را با زور به رفتار خاصی وادار کند یا عقیده خاصی را به زور به مردم تحمیل کند. بلکه منظور این است که زمینه اخلاق و رفتار درست را فراهم کند و بیتفاوت نباشد. لااقل بیاخلاقی و عقاید نادرست را اشاعه ندهد.
فرق ما با رژیم گذشته حداقل باید این باشد که ما دیگر اشاعه فحشا نکنیم و اشاعه رفتار و عقاید نادرست نکنیم، ضمن این که باید نظارتی برای این امور داشته باشیم و نمیتوانیم بگوییم که اینها همین گونه رها باشد. وقتی که اینها را میگوییم میگویند فلانی قائل به سختگیری است در حالی که منظور من سختگیری نیست و باید بالاخره یک نظارتی باشد و نمیشود که این چیزها همین گونه رها باشد.
حال ممکن است یک تغییر جزئی هم در این رویکرد صورت گرفته باشد، مثلاً در عمل دیده باشیم که گاهی بعضی رفتارهایی که به عنوان نظارت انجام شده اثر خوبی نداشته است و میتوانسته بهتر از این باشد، بنابراین باید نوع نظارت تغییر کند. باید فکر کرد و دید که بهترین راه چیست و چه باید کرد تا مردم را به لجاجت و عکس العمل نکشانیم و شخصیت و احترام مردم حفظ شود. همچنین به مردم بیاحترامی نشود. اینها مهم است. امور فرهنگی باید با اراده و اختیار خود مردم انجام شود و غیر از این امکانپذیر نیست. در مورد همین مسأله حجاب واقعا اگر اکثریت خانمها نخواهند، نمیتوانیم هیچ کاری بکنیم و این یک واقعیت است. این که میبینیم الان در حد قابل قبولی رعایت میشود به خاطر این است که واقعا اکثریت قاطع خانمها میخواهند و قبول دارند که این، پوشش خوب و درستی هست و به آن معتقدند.
یعنی برای اصل حجاب پذیرش در جامعه وجود دارد؟
بله و من معتقد هستم که اصلاً مردم ما چه مرد و چه زن هر دو که پوشش اسلامی را انتخاب کرده اند و اکثریت قاطعشان هم رعایت میکنند. یک تعداد که شاید ۲۰ درصد باشند، به طور کامل رعایت نمیکنند بلکه به طور نسبی رعایت میکنند که حکومت هم با آنها کاری ندارد. هر روز در خیابانها میبینید که خانمها و آقایانی هستند که پوشش اسلامی را چندان رعایت نمیکنند و کسی هم با آنها کاری ندارد. ممکن است دو یا سه درصدی هم بگویند که ما باید مثل اروپا باشیم. بدیهی است که حکومت اسلامی هیچ وقت چنین اجازهای نمیدهد.
در انتخابات ۹۶ این پدیده دستمایه دوقطبی انتخاباتی در جامعه شد و برای مثال بحث دیوار کشیدن را آقای روحانی مطرح کردند. نظر شما در این مورد چیست؟
بله، این کار خوبی نیست و حتی همان حرفی که آقای روحانی گفت که اگر اینها بیایند دیوار میکشند، واقعا درست نبود. واقعا هیچ کدام از کاندیداها چنین نظری نداشت و مقداری استفاده ابزاری از این مطلب بود و یک کار غیراخلاقی بود.
همانطور که من خودم اخیراً صحبتی در کلابهاوس داشتم و یک خانم به یکباره سؤال عجیب و غریبی مطرح کرد که در اروپا همه مردان و زنان در کنار دریا عریان هستند و ببینید مردان آنها چقدر تهذیب نفس دارند و تربیت شدهاند که اصلاً برایشان مهم نیست و نگاه نمیکنند. من هم یک جوابی دادم که منطقی بود و هر کس این سوال و جواب را گوش داده بود میگفت شما خیلی خوب و منطقی جواب دادید. ولی یک بلبشویی در فضای مجازی درست کردند، چون آن خانم کلمه «تحریک» را به کار برد من هم باید مطابق آن جواب میدادم.
این کلمه را گرفتند و به حرفهای ما چسباندند و یک بساطی درست کردند. یک حرف ساده را در فضای سیاسی و انتخاباتی نمیشود گفت. استفادههای ابزاری به نظرم اصلاً خوب نیست. باید ببینیم که طرف چه گفته و آنچه را که او گفته منعکس کنیم نه آنچه خودمان دوست داریم.
اگر آنجا میگفتید که سؤال این بوده و جواب هم این، هر که میخواند میگفت درست است، ولی وقتی یک جمله را از آن وسط درمیآورید و تیتر میکنید، ابهام پیش میآید. این خیلی مهم است که خبرنگاران متعهد باشند که حرف فرد را درست منتقل کنند و اگر جایی را هم متوجه نشدند نیاز به انتقال نیست.
گاهی من میبینم که خبرنگار اصلاً متوجه حرف من نمیشود، ولی چیز عجیب و غریب دیگری را منتشر میکند. مثلاً من آنجا گفتهام که انسان استعدادهایی مختص به خود دارد و یک استعدادهای مشترک با حیوان نیز دارد. این کلمه حیوان را که من گفتم به سمت اسب و الاغ بردند، در حالی که من حیوان فلسفی را گفتم که به معنای موجود حی و زنده است. به یکباره این را مطرح کردند که یعنی آقا ما حیوان هستیم؟
تحلیل شما از حضور آقای لاریجانی در عرصه انتخابات چیست، چون اخبار و تحلیلهای متعدد و متناقضی در خصوص کاندیداتوری ایشان مطرح است و این که آیا ایشان اصلاً ورود میکنند و یا گزینه اصلاح طلبان میشوند یا خیر؟
من خبر ندارم.
تحلیلتان را بفرمایید.
تحلیلم این است که ایشان شرایط را ارزیابی میکند تا ببیند که آیا مثلاً امکان رأی آوری وجود دارد یا خیر.
به نظر شما فضا برای ورود ایشان فراهم است.
هنوز خیلی روشن نیست و فعلا اقبال جدی از اصولگرایان و اصلاحطلبان به ایشان ندیدهایم.
ممکن است اصلاح طلبان از ایشان حمایت کنند؟ یا به بیان بهتر ایشان این ظرفیت را دارد که گزینه اصلاح طلبان باشد.
آنها یک سازوکاری دارند که نمیتوانند از آن تخطی کنند. یعنی الان ۱۴ نفر را اعلام کردهاند و اینها کسانی بودند که از طرف حداقل ۱۰ حزب پیشنهاد شدهاند و اسم آقای لاریجانی بین آنها نیست. حالا مثل این که قرار است با اینها صحبت کنند و اولویتهایشان را مشخص کنند و به ترتیب به جلو بروند و برای مثال ۵ نفر را مطرح کنند که اگر نفر اول نشد، به سمت نفر دوم و اگر نشد به سمت نفرات بعدی بروند. اگر متعهد به این سازوکارشان باشند قاعدتا نوبت به آقای لاریجانی نمیرسد.
ممکن است ایشان در عرصه انتخابات باشند و اصلاحطلبان بگویند گزینههای ما تأیید صلاحیت نشدند و از آن طرف هم گزینه رأی آور نداریم و مجبوریم مثل سال ۹۲ از آقای لاریجانی حمایت کنیم.
ممکن است، ولی امکان دارد دچار اعتراضات داخلی شوند و مشکل پیدا کنند. مگر این که از بالا به گونهای مدیریت شود که بتوانند این مشکلات را حل کنند، البته همه اینها احتمالات است.
مثلاً آقای خاتمی یک بار دیگر برای آقای لاریجانی تکرار بکنند.
بله، ممکن است ایشان یک حق وتویی داشته باشد. البته احتمال دارد که از طرف اصولگراها هم کاندیدا شوند و بعید نیست، چون من دیدم که در صحبتهای اعضای شورای وحدت نیم نگاهی به ایشان هست. ممکن است یک موقعی از طرف آنها کاندیدا شود که آنجا هم قطعا اعتراضاتی خواهد بود.
چه وضعیتی برای ایشان پیش آمده که نه اصلاحطلبان و نه اصولگرایان مایل نیستند که ایشان را گزینه خود کنند؟
چون ایشان یک راه میانهای رفته و بالاخره راه خودش را رفته و هر جا هر گونه تشخیص داده عمل کرده است و در قالب این گروه و آن گروه نبوده است. من هم تقریبا به این شکل هستم و کسی به ما توجه ندارد و شاید تنه آقای لاریجانی به ما خورده که این گونه شده است وگرنه قبلا این گونه نبود. (خنده)
تنه شما به تنه ایشان خورده یا تنه ایشان به تنه شما؟
نه، تنه ایشان به ما خورده، وگرنه قبلا جزو کاندیداهای مسلم اصولگرایان بود، ولی کم کم در یک موقعیت اعتدال قرار گرفت و الان یک اصولگرای معتدل است.
ایشان اگر روی کار بیاید و دولت تشکیل بدهد، دولت ایشان اعتدالی خواهد بود و یا اصولگرا خواهد بود؟
فکر میکنم ایشان قاعدتا از هر دو گروه استفاده میکند. تیپش این گونه است که خیلی تعصب گروهی ندارد. البته اینها را باید از خودشان بپرسید.
اگر ایشان به انتخابات ورود نکند و رئیس جمهور هم نشود، برخی میگویند آینده سیاسی ایشان تقریبا تمام شده است. نظر شما در این خصوص چیست و آیا در صورت عدم پیروزی تأثیرگذاری ایشان در سپهر سیاسی ایران موضوعیت خواهد داشت؟
فکر میکنم ایشان مؤثر خواهد بود، چون آدم توانایی است و به نظرم حتماً از ایشان استفاده خواهد شد.