تعداد محدودي از كتاب ـ فيلمنامهي «وقتي همه خوابيم» با حضور بهرام بيضايي و عدهاي از علاقهمندان آثار وي، عصر ديروز(9 ارديبهشت ماه) در دفتر انتشارات روشنگران رونمايي شد.
شهلا لاهيجي يكي از دلايل انتشار با تاخير اين فيلمنامه را ماندگاري طولاني اين كتاب در ارشاد دانست و افزود: البته مقداري هم مربوط به مشكلات ما بود كه مجبور شديم چاپخانه را عوض كنيم و اين برنامه نشستها هم، ابتدا قرار بود در ده روز نمايشگاه برگزار شود، اما براي اينكه هيچ تعبير ديگري از اين برنامه نشود، تصميم گرفتيم در اين روزها برگزار شود.
در ادامه شهلا لاهيجي از بهرام بيضايي خواست درمورد كارهايي كه در دست دارد، توضيح دهد و به خصوص درباره كتاب «هزار افسان كجاست؟»
بهرام بيضايي گفت: حدود پنج سال پيش نسخه اول كتاب «هزار افسان كجاست؟» آماده شده و قرار بود اين كتاب در نمايشگاه كتاب همان سال منشر شود كه هشت ماهي طول كشيد تا به آن مجوز بدهند و اين اتفاق نيفتاد و به من هم برخورد. در آن زمان من وارد كار ديگري شده بودم، اما به اين نتيجه رسيدم كه پانويسهايي كه براي اين كتاب نوشته بودم، خيلي تخصصي هستند. به تدريج تصميم گرفتم اين پانويسها را گسترش دهم. بعد اتفاقهاي ديگري افتاد و وارد پروسه فيلمي شدم كه بعداز يك سال و نيم، بيهيچ نتيجهاي از آن درآمدم، پايم شكست و تئاتر كار كردم و .... در اين فاصله، پانويسها هم گسترش يافت.
اين كارگردان تئاتر و سينما در ادامه گفت: نسخه اول كتاب «هزار افسان كجاست؟» در 140 صفحه تمام شده بود و فكر ميكنم اين نسخه را نوشتم تا فقط از شر مفاهيمي كه در ذهنم بود؛ خلاص شوم كمااينكه در ابتدا من جايي درباره هزار افسان سخنراني كردم. بعد قول دادم كه براي مجلهاي در اين زمينه بنويسم. نتيجه آن نوشتن، 30 صفحه شد بعد كه خودم خواندم، ديدم اين متن براي خوانندگان مجلهاي غيرتخصصي مشكل است. به تدريج آن مقاله به 140 صفحه رسيد. بعد به اين نتيجه رسيدم كه آن هم خيلي فشرده است تا اينكه به چهارصد و خردهاي صفحه رسيد. اميدوارم به زودي غلطگيريهاي نهايي هم انجام شود.
بيضايي درباره دوجلد بعدي ديوان نمايش و جنگ فيلمنامهها گفت: دو جلد ديوان نمايش، نمايشنامههايي كه تا سال 49 نوشته شده را دربرميگيرند. اما من از سال 49 تا 56 هيچ نمايشنامهاي ننوشتهام و «نه به» نخستين نمايشنامه است كه من در سال 56 نوشتم. معمولا زماني نمايشنامهها را به ديوان تبديل ميكنند كه به صورت تكي منتشر شده باشند. اما بسياري از نمايشنامههاي دوره دوم، به صورت تكي منتشر نشدهاند.
از آن جمله «طربنامه» است. «طربنامه» يك روحوضي كامل است به اين معنا كه همان شكلي است كه بايد باشد. روحوضي هم شخصيتهايي دارد كه عبارتنداز: حاجي، زن حاجي و سياه، خوب به همين خاطر، به آن مجوز نميدهند. يك زماني كه ميگفتند سياه هم نباشد اما چون فضا خيلي بستهتر شده است، من تصميم گرفتم اصلا اين كتاب را به جايي ندهم تا مهري هم روي آن نخورد. چون برخي از اين مهرها به سادگي پاك نميشود.
اما انتظار دارم غلطهاي ديوان اول و دوم برطرف شود. چون من اين غلطها را گرفته بودم. مسئله بعدي درباره ديوان دوره دوم نمايشنامههايم اين است كه مبادا اگر «طربنامه» را داخل يك جمعي از نمايشنامهها بگذاريم، بقيه را هم به خطر بيندازند.
شهلا لاهيجي(مدير انتشارات روشنگران) در ادامه گفت: تا قبل از سال 1384 هيچ كتابي از بيضايي نبود كه مجوز نگيرد. سال 84، براي نخستين بار ما براي مجوز فيلمنامه «ماهي» بيضايي دچار مشكل شديم. كمي هم شكبرانگيز بود.
چون اين كتاب نكته خاصي نداشت. به هر حال 27 سال است كه ما كار ميكنيم و با قوانين شوراي كتاب آشنا هستيم. علاوه بر اين تاكنون نزديك به 40 عنوان كتاب از بيضايي منتشر كردهايم. شايد ايشان پراثرترين نويسنده روشنگران باشند و اصولا پركارترين نويسنده حوزه ادبيات نمايشي. اما باوجود اينكه اصلا نميتوانيم موقعيت را بسنجيم، فكر نميكنم «طربنامه» باقي كارها را به خطر بيندازد.
سپس بيضايي با اشاره به اين نكته كه نميتوانيم كارهاي يك دوره را چاپ كنيم و دو يا سه كار را از آن ميان بيرون بكشيم، درمورد جنگ فيلمنامهها گفت: تعدادي از فيلمنامهها؛ فيلم شدهاند و تعداديشان هم نه! اما من فكر ميكنم انتشار فيلمنامههاي فيلم شده، نياز به عكس دارد، در اين فيلمها هم نه تنها مردها، بلكه زنها هم بازي كردهاند.
من اخيرا در صد فيلمنامه برتر سينماي ايران، ديدم تصوير هيچ زني وجود ندارد و گاهي حتي پرسوناژي را در عكسها حذف كردهاند. نكته ديگر اينكه سانسور در مطبوعات، كتاب و سينما با هم متفاوت است. يعني آن شخصيت در ابعاد بزرگتر بر پرده سينما ديده شده، آن وقت در عكس كوچكي در يك كتاب حذف ميشود.
لاهيجي پيروي صحبتهاي بيضايي گفت: اصلا به همين خاطر از انتشار عكسها در كتاب «وقتي همه خوابيم» صرفنظر كرديم.
در ادامه بيضايي در پاسخ به سئوال شهلا لاهيجي درباره انتشار سيدي نمايش «شب هزار و يكم» همراه با يكي از چاپهاي نمايشنامه گفت: تدوين خرج دارد. بايد مطمئن باشيم كه يك تهيهكننده و پشتگرمي مالي وجود دارد.
چون سينما اين شكلي است. من از لحظهاي كه كاري تمام ميشود، ديگر بلد نيستم بازاريابي كنم. دائم در جلسات شركت كنم و .... نميتوانم. به همين خاطر است كه سالها منتظر ميشي و ميبيني نميتواني با تهيهكنندگان موجود كار كني. بيضايي در پاسخ به اين گفته لاهيجي كه «اگر اسپانسر پيدا شود...»، گفت: بله تا الان خيليها آمدهاند، با شور و علاقه حرف زدهاند و بعدهم تبخير شدهاند.
اين كارگردان مولف افزود: يك حماقت! پارسال كردم كه تصميم گرفتم دو نمايشنامه بنويسم. يكي از آنها زبان غريبهاي داشت كه متعلق به شش قرن پيش است و بايد به آن احاطه پيدا ميكردم، تا بتوانم آن را بنويسم. البته اينها به خاطر حساسيتهاي بيخود و بيجهت ماست كه همه چيز را تبديل به مسئله ميكنيم. اگر نه چاپلين در يكي از كارهاش زبان هجو به كار ميبرد و زباني آميخته از آلماني ـ انگليسي را ابداع ميكند تا فقط مفهوم را برساند و كلمات هم مزاحم نباشند. اما در اينجا همه چيز مسئله است و فوري عدهاي فكر ميكنند كه من قصد اهانت دارم.
وي افزود: من سالها پيش ميخواستم يك فيلم تاريخي را با سه پرسوناژ بنويسم كه در ويرانههاي يك شهر اتفاق ميافتد. تهيهكنندهاي براي اين فيلمنامه نبود و چون موضوعش براي من خيلي جذاب بود، تصميم گرفتم نمايشنامهاش كنم. پيش از اين سه نسخه از فيلمنامه را نوشته بودم و حالا ميخواستم از اينها يك نمايشنامه بسازم، اين كار خيلي سختتر از زماني است كه بخواهي از ابتدا يك نمايشنامه را بنويسي.
مولف كتاب «نمايش در ايران» كه سالها به عنوان تنها كتاب دانشگاهي تاريخ نمايش در ايران مورد استفاده قرار گرفته است، درباره قولي كه سالها پيش براي چاپ دوباره اين كتاب با بخشهاي افزوده و عكسهاي رنگي داده بود، گفت: من يك نفرم، دستيار و گروه تحقيق ندارم. بايد هم زندگيام را اداره كنم و هم كار تئاتر و فيلم و پژوهش. اين درحالي است كه پژوهش، خودش يك كار كامل است، بنابراين من نويسندهام. هرچند كه ديگر منتظر گروه هم نيستم. اگر كتاب «هزار افسان كجاست؟»منتشر شود، بار بزرگي از روي دوش من برداشته ميشود. البته قصد داشتم كتاب سومي هم راجع به اساطير در ايران بنويسم كه فكر نميكنم بتوانم قولش را به كسي بدهم.