اگر دوست داری درباره ایدههایت، گفتگو کنی یا اگر بهدنبال بازخورد دقیق هستی یا میخواهی با همکارانت، یک کار مشترک انجام دهی، راهش این نیست که یک ایمیل بلند بالا برایشان بفرستی. دیدت را وسیع کن و ببین به جز ایمیل فرستادن، با چه روشهایی میتوانی ایدهات را مطرح کنی.
مشاور عزیز من آدمی منظم و اهل برنامهریزی هستم. وقتی میخواهم ایدههایم را با همکارانم در میان بگذارم، کلی ایمیل و اسناد جمعآوری میکنم که زمان زیادی میبرد، اما بیشتر اوقات، همکارانم اصلا جوابم را هم نمیدهند. گاهی یک جواب یک کلمهای میدهند که مجبورم حدس بزنم منظورشان چیست.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از Fortune، در ادامه این مطلب آمده است: بدترین حالت وقتی است که یک جواب کوتاه، در حد یک جمله میدهند که مجبور میشوم بخش زیادی از کار را دوباره انجام دهم. من خیلی سخت کار میکنم و حس میکنم هیچکس به وقتی که برای آمادهسازی مطالب میگذارم اهمیت نمیدهد. کجای کارم ایراد دارد؟ آیا همکارهایم از من متنفرند؟
پاسخ: دوست عزیز
بهنظر من، دلیل اینکه همکارها ایمیلهایت را جواب نمیدهند یا جواب کوتاه میدهند این نیست که از تو متنفرند. احتمالا رویکردشان نسبت به کار و ایمیل با تو متفاوت است. تو کلی اطلاعات برایشان میفرستی و انتظار داری جوابهای طولانی بگیری. انتظار داری کلی درباره ایمیلت فکر کرده باشند و بعد جواب دهند.
اگر دوست داری درباره ایدههایت، گفتگو کنی یا اگر بهدنبال بازخورد دقیق هستی یا میخواهی با همکارانت، یک کار مشترک انجام دهی، راهش این نیست که یک ایمیل بلند بالا برایشان بفرستی. دیدت را وسیع کن و ببین به جز ایمیل فرستادن، با چه روشهایی میتوانی ایدهات را مطرح کنی. به جای آن که روی گرفتن جواب از طریق ایمیل تمرکز کنی، زاویه دیدت را تغییر بده تا دریچههای جدید و موثرتری برای همکاری با آنها به رویت باز شود.
اولین و مهمترین توصیه من این است که ببینی تیپ شخصیت تو، چه تاثیری بر نحوه ارتباط برقرار کردنت دارد. به این فکر کن که همکارانت برای ارتباط برقرار کردن، چه روشهایی را ترجیح میدهند؛ و ببین چطور میتوانی در برابر ترجیحات آنها انعطاف بیشتری به خرج دهی. ما معمولا تصور میکنیم که همه مردم با مسائل، مثل ما برخورد میکنند.
اما در حقیقت، هر کدام از ما روش و رویکرد خاص خودمان را داریم. آدمهایی که دوست دارند ایدههایشان را مطرح کنند، معمولا اهل گفتگو هستند و دوست دارند از دیگران نظرخواهی کنند. اما کسانی که مستقل کار میکنند معمولا ترجیح میدهند ابتدا خودشان روی ایدهشان فکر کنند و آن را بسنجند.
اگر بخواهی راه ارتباط با دیگران را یاد بگیری و درک کنی، ابتدا باید بتوانی ویژگیهای مهم شخصیتی خودت را بشناسی. آدمهای زیادی را میشناسم که به روش ارزیابی «مایرز-بریگز» ایمان کامل دارند و میگویند مو لای درزش نمیرود. این روش، بیشتر برای تفکیک آدمها بر اساس درونگرایی و برونگرایی است. تست نقاط قوت «کلیفتون» نیز برای تشخیص این است که آدمها چه کاری را خیلی خوب بلدند و تیمها چطور میتوانند به بهترین نحو در کنار هم کار کنند.
من بهشخصه فکر میکنم تست «انیاگرام» از همه مفیدتر است. این تست فراتر از تیپهای شخصیتی ثابت است و بهطور دقیق به شما میگوید که آدمها وقتی کارشان را به خوبی و در آرامش انجام میدهند و وقتی استرس دارند، چه واکنشهایی نشان میدهند. مثلا من به عنوان تیپ شخصیتی شماره ۷ بسیار برون گرا هستم. وقتی در بهترین حالت خودم هستم، میتوانم برای یک پروژه کلی انرژی بگذارم، از گزینههای مختلف استقبال میکنم و هیجانزده میشوم، به سرعت با همه ارتباط میگیرم و پاسخگوی دیگران هستم. اما وقتی استرس دارم، به سختی میتوانم به ایدههای دیگران گوش کنم و تمرکز داشته باشم.
اگر یک ایده جواب ندهد، میتوانم درباره دهها ایده جدید، فکر و تبادلنظر کنم. در حالت عادی، عاشق این هستم که با آدمها تبادلنظر کنم، اما وقتی استرس دارم، اگر ایمیلی از همکارم درباره ایده مهمش دریافت کنم، احتمالا اصلا آن را نخواهم خواند، چون بیشتر تمرکزم روی کار خودم است.
هر روشی که استفاده کنی، انیاگرام، مایرز-بریگز یا کلیفتون، یک چارچوب کلی برای درک بهتر شخصیتت در دست خواهی داشت که به تو بینش میدهد چطور با آدمها کار کنی. به این نکات دقت کن: آیا دوست داری اطلاعات را شفاهی پردازش کنی یا کتبی؟ آیا ترجیح میدهی تنهایی مسائل را حل کنی یا گروهی؟ آیا قبل از تصمیمگیری، باید اطلاعات جمعآوری کنی یا بر اساس حس درونیات تصمیم میگیری؟ آگاهی از تیپ خودت و تاثیر آن بر کارت، مفید است، اما تشخیص سبک شخصیتی دیگران و تداخل آن با سبک تو، یک مرحله بالاتر و مفیدتر است.
اینکه تمام جنبههای شخصیت آدم، در یک تست یا تیپ خلاصه شود، گاهی خوشایند نیست، اما من به تجربه دیدهام که هرچه سبک خودم را بهتر میشناسم، راحتتر میتوانم با آدمها صحبت کنم که چطور با من کار کنند. هیچ تیپ شخصیتی یا سبکی وجود ندارد که صددرصد در مورد تو صدق کند. ولی اگر در برابر آنها گاردی نداشته باشی، قطعا نکاتی درباره خودت یا دیگران کشف خواهی کرد و این مفید است.
چالش عمیقتری که با آن مواجهی، این است که آیا سبک ارتباطی تو، با بقیه همخوانی دارد یا نه؛ و این موضوعی است که بیش از هر زمانی اهمیت یافته، بهخصوص حالا که به واسطه کرونا، خیلیها دورکاری میکنند. وقتی با یک نفر در یک جا هستی، حدس سبک و رویکردش به اندازه کافی سخت هست، چه برسد به وقتی که از هم دورید.
حالا که استفاده از ایمیل و سایر ابزارهای ارتباطی آنلاین بیشتر شده، بهترین فرصت است که از همکارها بپرسی بهترین راه تبادل اطلاعات با آنها چیست. چند سوال هست که با پرسیدن آنها میتوانی بفهمی دیگران چطور ارتباط برقرار میکنند. از همکارانت بپرس:
اگر کسی از شما سوالی داشته باشد، بهترین راه مطرح کردن آن با شما چیست؟ کدام روش ارتباطی را اصلا ترجیح نمیدهی و بهنظرت کارآمد نیست؟ برای هماهنگیهای پروژه، چه زمانهای کلیدیای را ترجیح میدهید، چطور میتوانم شما را در جریان روال کارها قرار دهم که کارآمد باشد؟ اگر جوابی از شما نگرفتم، ترجیح میدهید چطور پیگیری کنم؟
هر وقت خواستی روابط کاریات را از نو بسازی، سوالهایی از این قبیل به تو بینش خواهند داد.
آگاهی از سبک کاری و ارتباطی بهخصوص در این موقعیتها خیلی به نفعت است: ۱- طی جلسات ارزیابی سالانه یا گزارش روند پروژه، ۲- وقتی یک پروژه جدید را استارت میزنی و ۳- وقتی با یک تیم جدید شروع به همکاری میکنی. لازم نیست همه این سوالات را یکدفعه یا همزمان از همه همکارهایت بپرسی. کافی است سوالاتی را انتخاب کنی که بیشتر به تو و محیط کارت، مرتبطند. قبل از آن که نزد همکارانت بروی، زمان بگذار و خودت به سوالات جواب بده تا وقتی آنها را دیدی، برایشان توضیح دهی که چه روشهایی در مورد خودت جواب میدهد. هرچه بیشتر درباره سبک کاری خودت اطلاعات بدهی، دیگران بهتر میفهمند که چطور با تو کار کنند. اگر دقت کنی، میبینی که تمام این مدت انتظار داشتی دیگران، همان کاری را کنند که خودت انجام میدادی.