چند روز پیش محمود احمدینژاد در ادعایی جنجالی و جدید گفته بود که حسن خجسته، معاون اسبق صدا، ۱۲ سال پیش قصد سفر به تلآویو را داشته، اما پس از نشت این خبر، از سمتش عزل شد.
امیر دبیریمهر کارشناس رسانه و تحلیلگر سیاسی در یادداشتی نوشت: در اینکه ادعای اخیر محمود احمدی نژاد علیه دکتر حسن خجسته مدیر اسبق رادیو مبنی بر قصد ایشان برای سفر به اسراییل آنقدر سخیف و بی پایه است و ارزش پاسخ ندارد تردیدی ندارم . اما از این جهت بسیار خرسندم که با این ادعا، مجال خوب و مناسبی فراهم شده تا شکوه دل بازکنیم و بگوییم در دوره ریاست و صدارت سلطان محمود دوم چه بر سر اهالی قلم و اندیشه و رسانه آمد و چرا احمدی نژاد در پاسخ به توییت دکتر خجسته علیه او ، چنین واکنش بی ربط و سخیفی انجام داده است.
ماجرا این است زمانی که محمود احمدی نژاد معجزه هزاره سوم بر سریر قدرت نشست دو گروه اطراف او جمع شدند. نخست اقلیتی معدود و نیک اندیش که مانند اکثریت مردم مجذوب شعارهای عدالت خواهانه او شده بودند و دوم کثیری از مگسان دور شیرینی که با اهداف صرفا دنیا طلبانه و جاه طلبانه ژست انقلابی گری گرفتند و ظرف هشت سال دولت او تا فرق سر در چرب و شیرین دنیا غرق شدند و جالب اینجاست که وقتی سکه بخت محمود از رونق افتاد هم بلافاصله از او فاصله گرفتند تا شاه و سلطان و وزیر و صدر اعظم دیگری پیدا کنند و به حیات پست مبتنی برچاپلوسی و سودجویی خود ادامه دهند.
در این میان مردم مظلوم ومغبون واقعی مردمی بودند که دل به شعارهای انقلابی و عدالت خواهانه احمدی نژاد سپرده بودند اما نمی دانستند که حضرات دولتی (از نوع دوم ) چون به خلوت می روند ان کار دیگر می کنند در این شرایط در سازمان صداوسیما هم جمع کثیری از مدیران رسانه به دولت کوچ کردند تا معجزه هزاره سوم تنها نماند اما طبق معمول بدنه با سواد و کار بلد و با تجربه و فهیم رادیو و تلویزیون که همیشه خود را مدافع این عزیزان فرهیخته می دانم دور از سیاسی کاری ها و هیاهوهای توخالی فقط به حفظ سرمایه اصلی رسانه یعنی اعتماد مخاطب می اندیشیدند و نه تهمت های میلی اصلاح طلبان و نه نق زدن های شعارزده اصولگرایان در ایفای وظیفه ملی انها تاثیری نداشت.
در این میان دکتر حسن خجسته که بدون تردید و هیچ شکی از محبوب ترین اعضای خانواده صداوسیما در سالهای پس از انقلاب است در کنار بدنه سازمان ایستاد و به دامان دولت محمود نیفتاد و طعن و کنایه تندروها را به جان خرید . در ان دوره که معاونت سیاسی صداوسیما متاسفانه شبانه روز برای دولت احمدی نژاد نوشابه باز می کرد و درواقع به روابط عمومی ریاست جمهوری تقلیل پیدا کرده بود و تعداد زیادی از خبرنگاران واحد مرکزی خبر هم در ازای این خدمات فله ای به سمت مدیرکلی در نهادهای وابسته به دولت منصوب می شدند.
دکتر خجسته در رادیو فضای نقد دولت را همراه با بخش زیادی از جامعه منتقدین علیه سیاست های و تصمیم های نابخردانه ی دولت گشود و این صدای نقد به خوبی شنیده شد. نخستین اقدام ایشان تاسیس رادیو گفتگو در سال 1385 یعنی یکسال پس از روی کار امدن دولت نهم بود که قصه ان را همه می دانند و مجال شرح ان اینجا نیست. رادیویی که از زمان تاسیس تا اواخر سال 1387 که بافشار و خدعه دولت احمدی نژاد و اذناب او در رسانه به محاق رفت تجربه ای بی نظیر در طرح دیدگاههای مختلف و حتی مخالف، ترویج ازاد اندیشی و نقد عالمانه در فضای رسانه ای ایجاد کرد و توانست صدای بی صدایان در جامعه فرهنگی و رسانه ای باشد.
از این رو بهترین و توانا ترین رسانه نگاران کشور در این رادیو دور هم جمع شدندو به اگاهی بخشی پرداختند که این حقیر بی مجامله و تعارف کمترین انها بودم و نزد بزرگان رسانه از جمله دکتر خجسته تلمذ کردم. اما دولت سلطان محمود دوم تاب تحمل این دریچه نقد کارشناسی را نداشت و به انواع حیل برای تعطیلی یا استحاله این رادیو متوسل شد. اما آن چیزی که مانع از به ثمر نشستن این خدعه ها می شد حمایت های قاطع دکتر خجسته بود و بس.
خاطرات فراوانی در این خصوص دارم که بماند برای کتاب خاطرات فعالیتهای رسانه ای بنده در آینده نزدیک. فقط برای نمونه عرض می کنم احمد زید آبادی که آن زمان پرونده ای گشوده در دادسرا داشت از آنجا که رساله دکتری اش را درباره اسراییل نوشته بود در گفتگوهای مربوط به رژیم صهیونیستی حضور می یافت و گاه در برابر سرداران سپاه در این باره مباحثه می کردند و چنین فضایی در رسانه بی سابقه بود و تصور کنید به اینجانب بعنوان میزبان کارشناسان دگر اندیش و دکتر خجسته بعنوان مدیررادیو چه فشارهایی وارد می شد اما دکتر خجسته مثل کوه در برابر این فشارها ایستادگی می کرد.
البته این فشارها محدود به رادیو گفتگو نبود فشارها به رادیو جوان هم که در آن سالها دوران اوج خود را سپری می کرد سرایت کرده بود تا جایی با پرونده سازی و سعایت علیه مدیر جوان وموفق رادیو جوان نزد بزرگان دینی و سیاسی او را معزول کردند. سرانجام دولت نهم و شخص رییس جمهور به این فشارها و پرونده سازی ها علیه برنامه سازان و خبرنگاران و مدیران موفق رادیو؛ اکتفا نکرده و خواستار برکناری دکتر خجسته شدند و جرم دکتر خجسته چیزی نبود جز دفاع از حقوق مردم در رسانه، آزاد اندیشی و آزادی بیان؛ مصالح ومنافع ملی و البته محبوبیت بالا نزد کارکنان سازمان.
فراموش نمی کنم در بعد از ظهر روزی که در اواخر سال 1387 دکتر خجسته از رادیو به معاونت برنامه ریزی و نظارت صدا وسیما منتقل شد به اتفاق جمعی از نویسندگان و اصحاب رسانه در مجمع تشخیص مصلحت نظام با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی دیداری خصوصی داشتیم. ایشان از من پرسید شنیدم احمدی نژاد آخر کاری که می خواست را با اقای خجسته کرد؟ عرض کردم بله با فشارهای بی امان او آقای خجسته از رادیو رفت. مرحوم آقای هاشمی گفت البته کامل موفق نشد وگرنه قصد اخراج او را از صداوسیما داشت !!!!الان فقط جابجا شد.
اما جالب اینجاست که کینه احمدی نژاد نسبت به آقای خجسته هنوز بعد از 15 سال هنوز پابرجاست. اما خوب است ایشان و طرفدران محترم ایشان بدانند این سیاسی کاری و جناح بازی ها که بیشترین لطمه را بع مردم مظلوم ایران زده؛ مثل کف روی آب است و حقایق پس از مدتی آشکار می شود و سیه روی می شود هر که در او غش باشد.
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
جمله آخر اینکه دکتر خجسته علی رغم نسبت سببی با مقام رهبری نه تنها از این رابطه برای تثبت جایگاه خود استفاده نکرده بلکه صدای اعتراض بسیاری از دوستان خود را هم در آورده که چرا از این امکان؛ حسن استفاده را نمی کند. بنابراین حسن خجسته عزیز و دوست داشتنی است بخاطر انسانیت و صفا و دانش خود نه چیز دیگر ....
این تهمت کمی نیست کسی نسبت سببی با رهبری داشته باشد و متهم به ارتباط با اسرائیل داشته باشد . این گوی و این . اما نظر شخصی من شهروند این است که شما دروغ می گویید و احمدی نژاد حق می گوید