سیاستمداران ما باید بدانند که جنگ داخلی افغانستان پیش از آنکه ضدامریکایی باشد ماهیتی قومی، زبانی و مذهبی دارد و مبارزه طالبان علیه امریکا هرگز نمیتواند مجوزی برای نسل کشی و کوچ اجباری برادران همزبان و همتباران شرقی ما بدست مزودران پاکستان و عربستان باشد. امریکاییها به هر حال از افغانستان میروند و ایران بدون داشتن نفوذ و متحدان سنتی اش در داخل افغانستان، مجبور خواهد بود در حوزه دیپلماسی و میدان با دست خالی در برابر پاکستان و طالبان بازی کند.
فرارو- قاسم توکلی؛ تحولات پرشتاب و خونین افغانستان حکایت از آغاز فصلی جدید در مرزهای شرقی ایران دارد. پیشروی طالبان (تصرف قریب به ١٥٠ شهرستان طی یک ماه اخیر) چنان کوبنده و طوفانی است که نیروهای ارتش و پلیس افغانستان حتی قبل از رسیدن جنگجویان طالب خط مقدم جبهه را رها نموده و فرار میکنند. موج فتوحات تابستانی طالبان حتی کشورهای همسایه افغانستان را نیز نگران ساخته است چنانکه تاجیکستان روز گذشته با اعلام آماده باش کامل در مرزهای جنوبی خود، ٢٠ هزار سرباز جدید نیز برای حراست از نوار مرزی اش با افغانستان عازم سرحدات خویش نمود.
در ایران، اما به نظر میرسد دستگاه سیاست خارجی و نهادهای مسئول نگرانی چندانی نسبت به قدرت گیری طالبان نداشته و حتی برخی پروژه تطهیر و توجیه طالبان را در رسانهها و حتی صدا و سیما کلید زده اند. اما پرسش اصلی اینجاست که آنچه این روزها در افغانستان یکّه تازی میکند آیا صرفاً یک گروه بنیادگرای مذهبی است که بدنبال استقلال کشورش از سلطه بیگانگان با توسل به اقدامات تروریستی است؟! پاسخ قطعاً منفی است! حقیقت دردناکی که مسئولین کشور ما باید سخت نگران آن باشند فقط اقدامات تروریستی این گروه نیست بلکه «ماهیت وابسته» طالبان به کشور پاکستان است! طالبان گروهی است که تا مغز استخوانش به یکی از خطرناکترین دولتهای در جنوب آسیا وابسته است، کشوری که با بلعیدن افغانستان حالا علاوه بر شبه قاره هند، سودای نفوذ در آسیای میانه، جهان عرب و حتی خاورمیانه را دارد.
در سال ٢٠١١ که کوماندوهای امریکایی بن لادن (رهبر سازمان القاعده) را در جوار یک پایگاه نظامی پاکستان شکار کردند ناگهان چشم جهانیان بر واقعیت مخوف پنهان شده در درون پاکستان باز شد. قتل بن لادن دروغ بزرگی که پاکستانیها برای قریب به یک دهه به جهان گفته بودند را برملا ساخت و مشخص شد رهبر بزرگترین سازمان تروریستی جهان نه تنها پس از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ در پاکستان سکونت داشته بلکه بن لادن و خانواده اش کاملاً تحت حمایت استخبارات پاکستان (آی اس آی) قرار داشته و ده سال پایانی عمر وی زیر چتر امنیتی نیروهای اطلاعاتی اسلام آباد گذشته است.
نکته جالب توجه آنکه طبق اظهارات رسانههای امریکایی (فاکس نیوز) جانشین بن لادن یعنی ایمن الظواهری نیز همچنان در شمال پاکستان زندگی میکند و به لطف حمایتهای بی دریغ استخبارات این کشور، رهبر جدید القاعده طی سالهای گذشته بدون هیچ نگرانی امنیتی مشغول مدیریت عملیاتهای تروریستی القاعده در سراسر جهان بوده است (طبق برآوردهای سازمانهای اطلاعاتی، القاعده فقط در سال ٢٠١٩ در حدود ٣١٥ حمله تروریستی در سراسر جهان انجام داده است!).
کسب عنوان «قدرتمندترین و موفقترین سازمان اطلاعاتی جهان» توسط سازمان استخبارات پاکستان به این دلیل صورت گرفته که این کشور توانسته است علاوه بر تمویل و تجهیز دهها سازمان تروریستی نامدار جهانی، به روابط عادی سیاسی و اقتصادی خود در عرصه بین المللی نیز ادامه دهد و هیچ تحریم یا محکومیت صریح بین المللی نیز تاکنون متوجه این کشور نشده است!
این درحالی است که کشور ایران تنها به ظن حمایت از گروههای تروریستی متحمل سختترین و شدیدترین تحریمهای بین المللی طی سه دهه گذشته بوده است. از میان رهبران غربی تاکنون فقط دو تن صراحتاً به نقش پاکستان در تمویل تروریستهای بین المللی اشاره کرده اند؛ در سال ٢٠١١ سارکوزی نخست وزیر فرانسه و در سال ٢٠١٨ ترامپ رئیس جمهور امریکا و با تاسف تا این لحظه عموم جهانیان بر اقدامات پاکستان چشم فروبسته اند.
این سکوت دولتها و سازمانهای بین المللی در برابر اسلام آباد به رهبران پاکستان چنان اعتماد به نفسی بخشیده است که عمران خان نخست وزیر این کشور سال گذشته در سخنرانی پارلمانی خویش رسماً از بن لادن به عنوان «شهید» یاد کرد و اقدام یکجانبه امریکاییها در زمینه کشتن وی را شدیداً نکوهش کرد.
گروه طالبان نیز از زمان پیدایش اش در در دامان آی اس آی (دهه ١٩٩٠) تا به امروز به عنوان یک ابزار مؤثر سیاست خارجی پاکستان علیه افغانستان مورد استفاده قرار گرفته است. در همین لحظه که مخاطبین مشغول خواندن این سطور هستند صدها افسر و ژنرال پاکستانی مدیریت جنگ داخلی افغانستان را بویژه در شمال این کشور در دست دارند.
دهها هزار تن از جنگجویان طالبان در مدارس دینی شمال پاکستان تعلیم دیده اند، سال ٢٠١٦ وزارت خارجه افغانستان لیست ٣٢ گروه تروریستی و ٨٥ تن از رهبران این گروهها را تسلیم دولت پاکستان کرد، اما رهبران اسلام آباد نه تنها مانع فعالیت این گروهها در خاک خود نشدند بلکه با تداوم حمایتهای خویش از این گروهها، آتش ترور و وحشت را به سراسر افغانستان و همزمان به شبه قاره هند و حتی مرزهای شرقی ایران نیز سرایت دادند.
رهبر فعلی طالبان (ملا هیبت الله آخوندزاده) برگزیده «شورای رهبری طالبان» در شهر کویته پاکستان است. رهبر پیشین این گروه (ملا اختر منصور) به دلیل گرایشهایی که نسبت به ایران داشت توسط آی اس آی به امریکاییها فروخته شد و آنها بلافاصله وی را در مناطق مرزی غرب پاکستان در سال ٢٠١٦ هدف قرار داده و به قتل رساندند تا به این ترتیب زمینه برای رهبری یک شخصیت کاملاً مطیع اسلام آباد فراهم آید.
برای آی اس آی مخصوصاً نظر متحد استراتژیک شان در جهان عرب یعنی عربستان سعودی بسیار مهم است و بدیهی است که در محور ضدایرانی پاکستان-عربستان به هیچ نحو تمایلات رهبران بلندپایه گروه طالبان نسبت به ایران برتابیده نمیشود و آینده تعاملات این گروه با ایران در افغانستانِ پساامریکا شدیداً در هالهای از ابهام قرار دارد.
پاکستان صرفاً میزبان سازمانهای تروریستی علیه افغانستان نیست بلکه این کشور از گذشته تاکنون میزبان گروههای متعدد تروریستی مثل جندالله و جیش العدل در مرزهای غربی خود بوده است که مستقیماً اقدام به انجام عملیاتهای تروریستی در داخل خاک ایران میکنند و بسیاری از هموطنان بی گناه ما را به شهادت رسانده اند. پاکستان همچنین سالهاست که از گروههایی مثل جیش محمد، لشکر طیبه و القاعده نیز در منطقه کشمیر برای ناامن سازی هندوستان استفاده مینماید.
آنچه کاملاً محرز به نظر میرسد این است که افغانستان با خروج نیروهای ناتو، عملاً به حیات خلوت استراتژیک پاکستان بدل خواهد شد و بدیهی است که طالبان در مسایل امنیتی و سیاست خارجی خود نیز متأثر از منافع پاکستان و عربستان خواهند بود و این مسئله مهمی است که تصمیم گیرندگان سیاسی و نظامی ایران در منطقه نباید از نظر دور داشته باشند.
حتی اگر بپذیریم که به قول کیهان یا صدا و سیما رویه گروه طالبان نسبت به ٢٠ سال قبل تغییر کرده باشد (که نکرده است) آنچه نمیتوان نادیده گرفت وابستگی طالبان به محور اسلام آباد-ریاض است که بالقوه توانایی گشودن یک خط آتش و ناامنی به طول ٩٣٦ کیلومتر را در مرزهای شرقی ما خواهد داشت.
از همین روی متولیان سیاست خارجی و نظامی کشور نباید اهرمهای فشار و برگهای برنده خویش را در صفحه شطرنج افغانستان از دست بدهند، حمایت از «جبهه مقاومت ضدطالبانی» در شمال افغانستان یکی از راههای دفاع از منافع ملی ایران است، مقاومتی که این روزها در برابر طالبان سخت تنها و نیازمند حمایت متحدین بین المللی خویش است.
ایران نمیتواند پایگاه بزرگ فرهنگی و مذهبی خویش را در افغانستان فراموش کند، مسئولین امر باید بدانند جنگ افغانستان پیش از آنکه ضدامریکایی باشد ماهیتی قومی، زبانی و مذهبی دارد و مبارزه طالبان علیه امریکا هرگز نمیتواند مجوزی برای نسل کشی و کوچ اجباری برادران همزبان و همتباران شرقی ما بدست طالبان باشد. امریکاییها به هر حال از افغانستان میروند و ایران بدون داشتن نفوذ و متحدان سنتی اش در داخل افغانستان، مجبور خواهد بود در حوزه دیپلماسی و میدان با دست خالی در برابر پاکستان و طالبان بازی کند.