ما هنوز یاد نگرفته ایم که از مدلهای توسعهی کشورهای توسعه یافته به اقتضای شرایط بومی و فرهنگی خودمان الگوبرداری کنیم و از تجارب آنها درس بگیریم تا بعدا به مدلهای توسعهی مستقل خود دست یابیم.
دکتر امیر محمدیان خراسانی*؛ عمران و آبادانی فعالیتها و فرایندهایی چندبعدی و میان رشتهای است. رشتهی مهندسی عمران ترجمهی کلمات civil engineering میباشد که به معنای طراحی، ساخت و مرمت جاده ها، پلها و ساختمانهای بزرگ میباشد.
یعنی در انگلیسی تنها مربوط به بعد فنی-مهندسی فرایندهای چندبعدی و پیچیدهی عمران میباشد و بنابراین معادل فارسی آن مناسب نیست. همان معادل سابق تحت عنوان " مهندسی راه و ساختمان" بسیار مناسبتر بود.
بنیانگذار علم عمران را ابن خلدون مینامند که در ردهی متفکران جامعه شناس و اولین جامعهشناس مسلمان قلمداد میشود؛ بنابراین عمران، مربوط به سیاستگذاری و جامعهشناسی و در واقع بیشتر در ارتباط با علوم اجتماعی میباشد که علوم زیست محیطی را نیز در بر میگیرد. در نهایت امر میتوان گفت که عمران به هیچ عنوان محدود به آن چه در ایران به آن مهندسی عمران گفته میشود نیست و بسیار فراتر و پیچیدهتر از آن است.
نکتهی بعدی این است که عمران، شامل فعالیتها و فرایندهایی توسعه محور و توسعه مدار میشود. یعنی اساس فعالیتهای عمرانی، توسعه است. توسعه نیز مفهومی چندبعدی و پیچیده و بسیار مورد مناقشه و به صورتی بنیادین میان رشتهای و مرتبط با علوم اجتماعی و به صورت ویژهای در ارتباط با جامعه شناسی میباشد؛ بنابراین فعالیتهای فنی-مهندسی عمرانی تنها یک حلقه در زنجیرهی فعالیتهای عمرانیِ توسعه محور میباشد و باید در جایگاه درست خود قرار گیرد تا کاربردیتر شود و آسیب هایش به حداقل برسد.
بنابراین به هنگام طراحی و اجرا و آسیب شناسی پروژههای عمرانی سپردن آن به شرکتهای مهندسی کاری ست اشتباه که تاوان سختی را باید به خاطر آن پرداخت کرد و کشور ما متاسفانه با اثرات جبران ناپذیر آن روبرو شده است (البته این تنها دلیل مشکلات پروژههای عمرانی نیست، مافیای قدرت و ثروت و سایر عوامل نیز در این امر دخیلند که بررسی آنها در این مقال نمیگنجد)؛ بنابراین متخصصان توسعه و سیاستگذاری باید در راس پروژههای عمرانی باشند و نه تنها از برون سپاری آن به شرکتهای فنی-مهندسی اجتناب کنند بلکه مهندسان و طراحان فنی را به عنوان حلقهای در این فرآیند، آن هم جزء حلقههای آخرین در مرحله اجرا محسوب نموده و از توان آنها استفاده نمایند تا از دیدگاه فنی-مهندسی صرف که بسیار اشتباه و آسیب زاست حذر شود.
ممکن است این سوال پیش آید که چه باید کرد و مشکلات فعلی چیست؟ با ذکر یک مثال عینی به این امر میپردازم. متاسفانه برخی از پروژههایی که در کشور ما تحت عنوان پروژههای عمرانی اجرا میشود و هدف خود را آبادانی و توسعه میدانند نه تنها توسعه محور و عمرانی نیستند که دقیقا در تضاد با آن دو و ضدتوسعه و ضدعمرانی میباشند. از پروژههای مختلفی که اجرا شده است مثلا در حوزه آب و سدسازی و اثرات جبران ناپذیر و بدخیم آنها بسیار میتوان گفت و مشاهده کرد.
بسیاری از این پروژهها انسانمحور نبوده و توسعهی پایدار را ملاک قرار نداده اند و محیط زیست و منابع طبیعی را نیز از بین برده اند و در جستجوی مسکّن، عوارضی طولانی مدت و حتی ابدی را به کشور تحمیل کرده اند. ما هنوز یاد نگرفته ایم که از مدلهای توسعهی کشورهای توسعه یافته به اقتضای شرایط بومی و فرهنگی خودمان الگوبرداری کنیم و از تجارب آنها درس بگیریم تا بعدا به مدلهای توسعهی مستقل خود دست یابیم.
ما همچنان بر مدار تکرار اشتباهات تکراری میگردیم و حتی اشتباهات جدید مرتکب نمیشویم و از همین رو راهی دراز تا اصلاح امور توسعهای و عمرانی و حکمرانی در پیش داریم.
از یاد نبریم دو کلمهی عمران و توسعه به معنای گفته شده در این یادداشت با هم قرین و در ارتباطی تنگاتنگ هستند. با این اوصاف نمیتوان ایران را در وضعیت کنونی جزو کشورهای در حال توسعه قلمداد کرد. زیرا سنجش و ارزیابی فعالیتهای سطوح کلان و حتی خرد آن، اثرات ضدتوسعهی بسیار زیادی در حوزههای مختلف را مشهود میسازد.
اهمیت علوم انسانی را در توسعه و عمران نباید از نظر غافل داشت. اصلا بنیاد توسعه ببشتر بر علوم انسانی ست. زیرا علوم انسانی گفتمان و میدان برای فرایندهای توسعهای و عمرانی فراهم کرده و ابزار سنجش و پایش را نیز تامین میکند.
وضعیت فعلی سیاستهای ما در حوزهی آب و سایر حوزههای مشابه علاوه بر مافیای قدرت و ثروت، ماحصل اشتباهات در اجرا و تعریف و سنجش و ارزیابی خود پروژهها نیز میباشد. برای نمونه پروژهی مگامال مشهد در محدودهی چهارراه خیام در کنار هتل همای شمارهی دو را در نظر بگیرید. این پروژه چند سال است که آغاز شده است و هنوز تمام نشده است. همان طور که از اسم آن پیداست قرار است که پاساژهایی بزرگ را احداث کند و مصرف گرایی را ترغیب نماید.
جدا از قطع درختانی که انجام شد و استفاده از سیمان و بتن که بایستی روزبروز استفاده از آنها محدودتر شود و مصالح و فناوریهای جایگزین به کار رود (به کتاب اقتصاد آبی مراجعه کنید)، که بحثی فنی و زیست محیطی ست باید به چند مساله در اینجا پرداخت:
توسعه و عمران با برج سازی و یا بلندمرتبه سازی و تامین منافع اقلیت قدرتمند و ثروتمند تفاوت دارد. توسعه باید فرایندی متوازن و هارمونیک باشد و گرنه منجر به ظهور مثلا انسانی با پاهای بزرگ و سر خیلی کوچک میشود که هزینههای اقتصادی و غیراقتصادی زیادی به دنبال دارد.
توسعه و عمران فرآیندی تدریجی است و در طول زمان با گامهای گاهی پرشتاب و گاهی آرام صورت میگیرد تا از مدار انسان محور بودن خارج نشود، زیرا در نهایت هدف توسعه، انسان است و ارتقای کیفیت زندگی او، مخصوصا همه انسان ها، یعنی فرایندی برابرخواهانه و عدالت طلبانه در بهترین شکل ممکن است که باید نابرابری را کاهش دهد؛ بنابراین تحلیل هزینه-فایده، فقط اقتصادی نیست و علاوه بر وجه اقتصادی انواع تحلیلهای هزینه-فایدهی اجتماعی باید صورت گیرد تا بدین سوال در ابتدای امر جواب داد که آیا انجام این پروژه از انجام ندادنش بهتر است یا نه؟
و همچنین آیا اجرای این پروژه نسبت به اجرای سایر پروژهها بهتر است یا نه؟، که در این مورد هزینهی فرصت باید ارزیابی شود که آن هم تنها اقتصادی نیست، زیرا اصلا توسعه صرفا اقتصادی نیست و رشد اقتصادی تنها یک بعد از توسعه میباشد که آن هم خیلی اوقات محقق نمیشود.
اگر به موارد بالا توجه نشود چیزی در نهایت مانند تهرانِ بدقواره از کار در خواهد آمد که معیارهای یک زندگی مناسب و حداقلی و ایمن را ندارد. فرآیند عمرانی در انتها باید علاوه بر امنیت و آرامش خاطری که فراهم میکند کیفیت زندگی ساکنان یک محله یا منطقه را افزایش دهد. لازمهی آن مشارکت و نادان نشمردن شهروندان، تحمیق و استثمار نکردن آنها و توانمند سازی آنها از طریق آموزش میباشد.
بنابراین در مورد هر پروژهی عمرانی بایستی به این مسائل پرداخت که در قسمت بعد جدا از روند استاندارد برنامه ریزی اجتماعی و یا منطقهای مهمترین نکات مورد نیاز را به اختصار و زبانی ساده و قابل فهم بیان میکنم.
پروژههای عمرانی را نباید به گروههای پیمانکار غیرمتخصص و بدون سواد و تجربه و دیدگاه اجتماعی-فرهنگی-اقتصادی سپرد. هر چقدر هم این گروهها و شرکتها ثروتمند و قدرتمند باشند نباید تسلیم آنها شد (اگر چه محدودیتهای ساختاری اعمال میشود و از آنها گریزی نیست)، زیرا گاهی ثروت آنها و اعمال نفوذشان باعث اجرای پروژههای ضدعمرانی و ضدتوسعه و به نفع اقلیت و یا در جهت توسعهی نظامی گری و بقای یک حکومت و نه یک ملت و شهروندانش، میشود.
گاهی اوقات بایستی قطعهای زمین را تبدیل به فضای سبز، مزرعهی سبزیجات ارگانیک، درختزار، منطقهی حفاظت شدهی پرندگان و یا حیوانات و سایر موارد نمود. مد نظر قرار دادن محیط زیست بسیار مهم است. کاری که در حال حاضر در کشورهای پیشرفتهی صنعتی مد نظر است بازگشت به طبیعت و ایجاد محیطهای سبز شهری میباشد. شهر را برای انسانها باید طراحی کرد و ساخت و نه برای ساختمانها و خودروها و نه به نفع اقلیتهای ثروتمند و قدرتمند.
باید از روشهای آبیاری قطرهای و دیگر فناوریهای نوین آبیاری و کشاورزی بهره برد تا از هدرشدن منابع آبی جلوگیری کرد، خاک را فرسوده نکرده، آن را حاصلخیر نگهداشت، حیات جانوران و گیاهان را در نظر گرفت، آرامش روحی-روانی انسانها را در مرکز توجه قرار داد و مواد غذایی سالم را برای جمعیت انبوه شهری تامین کرد (اگر چه همیشه موارد غیرقابل پیش بینی و شرایط گرمایش جهانی و اقلیمی وجود دارد و تاثیرات ناخواستهای گذاشته است، اما باید با توافقهای ملی و بین المللی آسیبهای آن را به حداقل رساند).
با ساخت و سازهای غیراصولی و سیستمهای ساختمانی که بر تنفس ما فشار میروند و باعث استخراج بی رویه از معادن میشود باید مقابله کرد. البته تنها معیار ما زیست محیطی نیست. برخی از بافتهای سنتی را باید احیا کرد و به نام نوسازی و مدرن شدن نباید تیشه به ریشهی پیشینهی خود و داشتههای محیطی و فرهنگی و تاریخی و باستانیمان به نام تحول و تجدد بزنیم و حافظی جمعی و گذشته و هویت خود را محو کنیم. در این راستا موارد زیر توجهی خاص میطلبد:
۱. باید پرسید آیا اصلا انجام هر گونه پروژهای در یک قطعه زمین و یا موقعیت فضایی و یا جغرافیایی در طول زمان مشخص به بهتر شدن وضعیت آن منطقه منجر میشود؟ شاید حفظ وضع فعلی باز هم از انجام هر گونه پروژهای بهتر باشد. مانند غدهای در بدن که شاید مورد عمل و جراحی نباید قرار گیرد تا بدتر نشود و یا برخی انقلابها که به بدتر شدن وضع نسبت به قبل از انقلاب میانجامد (البته اثرات پدیدهای مانند انقلاب بسیار غیرقابل پیش بینیتر از پدیدهای مانند اجرای یک پروژهی عمرانی در یک منطقه است).
۲. باید بهترین پروژهی ممکن با توجه به مقتضیات فضایی-فرهنگی، اجتماعی-زیست محیطی و فنی-مهندسی تعریف شود. یعنی مثلا قطعه زمین جنب هتل همای دو در مشهد پاساژ شود یا شهربازی، بیمارستان شود یا پارک و یا هر چیز دیگری؟ در این راه به آمایش سرزمینی، نیازسنجی، امکان سنجی و مکان سنجی نیاز داریم. انجام اتا- ارزیابی تاثیر اجتماعی- و اتم- ارزیابی تاثیر محیط زیستی- ضروری ست، حتی قبل از انجام پروژه تا بتوانیم برآوردهای هزینه- فایدهی اقتصادی و غیراقتصادی را انجام دهیم، تا میزان کارآفرینی و بیکارشدن و اثرات آلودگی و رد محیط زیستی و سایر موارد را ارزیابی کنیم. نیازمند تیمی متخصص از سیاستگذاران اجتماعی، جامعه شناسان، برنامه ریزان و تخصصهای مشابه هستیم. یعنی دیدگاهی کل نگر و جامع و پرهیز از تقلیل گراییِ فنی-مهندسیِ آسیب زا جهت هدایت پروژه به بهترین شکل ممکن.
۳. بعد از تعریف پروژه، باید آن را اجرایی کرد. از ابتدا تا پایان آن باید سنجش و پایش یا همان اتا را با بررسیهای اجتماعی-فرهنگی ادامه داد. حتی شاید لازم باشد پروژه تعدیل، اصلاح و یا متوقف شود. از آن نباید هراسید. مهندسان و تکنسینها در مرحلهی اجرای فنی بیش از همه نیازمندند و در مرحلهی تعریف و برنامه ریزی از همه کمتر به آنها نیاز است. اما متاسفانه تمام مراحل گاهی به آنها سپرده شده است. راه توسعه، صرفا مهندسی و تکنیکال نیست. البته هر کسی به شرط تخصص و داشتن دیدگاهی جامع و اجتماعی-فرهنگی میتواند یاری رسان امر پیچیدهی توسعه باشد. علوم انسانی اصیل، سنگ بنای توسعه است و در این راه جامعه شناسی بسیار به کار میآید.
*جامعه شناس و پژوهشگر