با «پولهای زیر تشک» ایرانیها میتوانیم ۴ شرکت مشابه «فولاد مبارکه اصفهان» بسازیم، شرکتی که با نماد «فولاد» در بورس تهران حاضر است و دومین شرکت بزرگ بورسی در ایران و یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فولاد در ایران و جهان است.
ایرانیان حدود ۵۰ میلیارد دلار ذخیره روز مبادا دارند. پولی که نه در بانک است و نه در بورس و نه در تولید. برای همین میگویند این ۵۰ میلیارد دلار پولی است که ایرانیان زیر تشک نگه میدارند. با این پول میتوان چهار شرکت مشابه فولاد مبارکه اصفهان ساخت یا هزینه ساخت سه میلیون مسکن را داد!
به گزارش تجارتنیوز، چند روز پیش، در گزارشی با عنوان «ایرانیها چقدر «پول زیر تشک» دارند؟»، به این موضوع پرداختیم که ایرانیها دارای انواعی از ذخایر مالی هستند که در بسیاری از کشورهای جهان مرسوم نیستند.
چنانچه در این گزارش هم آمده بود، میزانِ پساندازِ شهروندان در عمده اقتصادهای جهان، یا بسیار ناچیز است یا آنکه اساسا شکلهایی متفاوت با پسانداز در کشورهایی مانند ایران، هند یا ترکیه دارد. مثلا، در این سه کشور (و برخی دیگر کشورها)، زنان طلا میخرند و ذخیره میکنند و حجم این ذخایر در کشوری مانند هند، به حدود ۲۵ هزار تن (معادل حدود ۱٫۵ تریلیون دلار) میرسد.
برآوردها (که جزئیات آنها در گزارش مورد اشاره در بالا آمده بود)، اما نشان میدهند که ایرانیها هم در مجموع حدود ۵۰ میلیارد دلار (کمابیش معادل حدود ۱۲۵۰ «هزار میلیارد تومان» یا ۱۲۵۰ تریلیون تومان) ذخیره روز مبادا در خانههایشان دارند.
این سرمایهها، عمدتا در قالب طلا و دلار هستند و این در حالی است که در این محاسبات، سپردههای بانکی، سهام، ارزش روزِ داراییهای غیرمنقول (مانند زمین و ملک) و سایر اشکال سرمایه (مانند سرمایه انسانی و غیره) وارد نشده است. به عبارت ساده، این تنها کسری از سرمایه خانوارهای ایرانی است. اما با این «پولهای زیر تشک» چه کارهایی میتوان کرد؟
اما با ۵۰ میلیارد دلار (یا ۱۲۵۰ تریلیون تومان)، چه سرمایهگذاریهایی میتوان کرد؟ نخستین مقایسهای که به ذهن میرسد، مقایسه این مبلغ با درآمد ایران از محل صادرات نفت است. در سال ۱۳۹۹، درآمد نفتی ایران حدود ۵ میلیارد دلار بوده است. (عدد رسمی اعلام نشده، اما از میانِ چندین و چند اظهارنظر مقامات مسئول، این بالاترین رقم بوده است.)
به این ترتیب، این رقم معادل ۱۰ برابر درآمد نفتی ایران در سال گذشته است. البته ایران در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد، اوج درآمد نفتی ۱۲۰ میلیارد دلاری را هم تجربه کرده، اما بعید است چنین ارقامی دیگر تکرار شوند.
اما شاید بتوان مقایسههای منطقیتری هم انجام داد. رقمِ تخمینیِ ۵۰ میلیارد دلار متعلق به دولت نیست و در واقع، ذخیره روز مبادای میلیونها ایرانی است. به همین دلیل، شاید بررسیِ تاثیر ورود این میزان سرمایه به «بازار سرمایه» (یا همان بورس) منطقیتر باشد، یعنی جایی که سرمایههای خُرد افراد تجمیع میشود.
مفهوم «ارزش بازار» (Market Capitalization یا به طور خلاصه، Market Cap) میتواند به این مقایسه صورتِ سادهتری بدهد. منظور از «ارزش بازارِ» یک شرکت، به صورت ساده این است که اگر بخواهیم آن شرکت را همین امروز بخریم یا از نو بسازیم، چقدر باید هزینه کنیم.
مثلا، ارزش بازار هر یک از دو شرکت «اپل» و «مایکروسافت» اکنون حدود ۲ تریلیون دلار است، به این معنی که اگر کسی بخواهد این شرکتها را بخرد، یا چیزی شبیه به آنها ایجاد کند، امروز باید ۲ تریلیون دلار هزینه کند.
ارزش بازارِ «بورس تهران»، اکنون حدود ۱٫۲ تریلیون دلار تخمین زده میشود. این یعنی خرید همه شرکتهای حاضر در بورس و فرابورس، حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. به این ترتیب، با «پولهای زیر تشک» ایرانیها، میتوان تقریبا ۵ درصد از تمام سهام موجود در بازار سرمایه ایران را خرید.
یک مقایسه ملموستر؛ بر اساس دادههای «شرکت مدیریت فناوری بورس تهران»، «ارزش بازار» شرکت «پتروشیمی خلیج فارس» (که با نماد «فارس» در بورس تهران حضور دارد و بزرگترین شرکت بورسی ایران هم هست)، حدود ۳۶۰ هزار میلیارد تومان است. به این ترتیب، با ۵۰ میلیارد دلار (۱۲۵۰ «هزار میلیارد تومان») میتوان دستکم ۳ شرکت پتروشیمی مانند «پتروشیمی» خلیج فارس را از نو ساخت. (این شرکت، یکی از ۵ شرکت بزرگ ایران است.).
اما اگر بخواهیم با این پول، یک شرکت مشابه شرکت «فولاد مبارکه اصفهان» بسازیم، به حدود ۳۰۷ هزار میلیارد تومان سرمایه نیاز خواهیم داشت. بنابراین، با «پولهای زیر تشک» ایرانیها میتوانیم ۴ شرکت مشابه «فولاد مبارکه اصفهان» بسازیم، شرکتی که با نماد «فولاد» در بورس تهران حاضر است و دومین شرکت بزرگ بورسی در ایران و یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فولاد در ایران و جهان است.
وعده ابراهیم رئیسی، رییسجمهور، مبنی بر ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکونی در ایران که حالا به «قانون جهش تولید مسکن» هم تبدیل شده، نیازمند سرمایهای است که به نظر میرسد دولت ایران فاقد آن باشد.
اگر متوسط متراژ هر خانه را ۷۰ مترمربع فرض کنیم، بر اساس این قانون، هر سال باید ۷۰ میلیون مترمربع مسکن در کشور ساخته شود. برآوردها نشان میدهند که هزینه ساخت هر مترمربع مسکن (به طور متوسط در سراسر کشور) اکنون حدود ۶ میلیون تومان است.
دولت و مجلس در محاسبات خود برای اجرای این طرح، هزینه زمین را صفر یا نزدیک به صفر در نظر گرفتهاند، چرا که قرار است بخشی از زمینها را دولت تامین کند. بنابراین، صرفا هزینه ساخت (و نه هزینه زمین) برای ساخت هر یک میلیون واحد مسکونی، حدود ۴۲۰ هزار میلیارد تومان خواهد بود. به این ترتیب، با ۵۰ میلیارد دلار «پول زیر تشک»، میتوان ۳ میلیون واحد مسکونی در ایران ساخت.
در ایران بسیاری از خانوارهای طبقه متوسط و متوسط به بالا، در بحران ارزی چند سال اخیر طلا و دلار خریدهاند و برخی آمارها نشان میدهد که خرید املاک مسکونی به قصد حفظ ارزش پول نیز الگویی است که دستکم در شش دهه اخیر در ایران رواج داشته است.
در اقتصادهای غربی چنین روندهایی مرسوم نیست. در این کشورها، حتی پسانداز پول در بانک هم طرفداران زیادی ندارد، چرا که هم مشمول مالیات میشود و هم سود چندانی به پساندازِ بانکی تعلق نمیگیرد. علاوه بر این، بانک ممکن است برای نگهداری پولتان از شما کارمزد هم بگیرد!
در واقع، در اقتصادهایی که در مرحله پساصنعتی قرار دارند (جایی مانند بریتانیا یا سوئد)، شهروندان بهتر است تا جایی که میتوانند «خرج کنند» و چیزی «پسانداز نکنند»، چرا که انگیزههای پساندازِ چندانی وجود ندارند.
دلیل موضوع هم روشن است: نگهداریِ پول برای پس از مرگ، مشمول مالیاتی میشود که گاه تا ۸۰ درصدِ میزان دارایی فرد هم میرسد و میزان بازدهیِ سرمایهگذاری در تمامیِ بخشهای اقتصاد به اندازهای بالا رفته و رقابتی شده که بازاری با بازدهی ۴۰۰ درصدی (مانند بورس تهران) پیدا نمیشود. شهروند یک کشور اروپایی است، حتی اگر سرمایهگذاری کند، احتمالا انتظار بازدهی بالاتر از ۵ تا ۱۰ درصد در طول یک سال را نخواهد داشت و بخشی از همین بازدهی هم ممکن است مشمول پرداخت مالیات شود.
حالا تقریبا همه میدانند که ایرانیها در حال خارج کردنِ داراییهای خود از اقتصاد ایران و انتقال آن به «حوزههای غیر رسمی اقتصادی» هستند. چندی پیش، در خبرها به نقل «فریال مستوفی»، رئیس مرکز خدمات سرمایهگذاری اتاق بازرگانی تهران آمده بود که طی یک دهه گذشته حدود ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه از ایران خارج شده است.
همزمان، تخمین زده میشود که شهروندان ایرانی معادل حدود ۴۰ میلیارد دلار اسکناس در خانه داشته باشند، ذخایری که به «دلار خانگی» معروف شده است.
از آن سو، «محمد کشتیآرای»، عضو هئیت مدیره اتحادیه طلا و جواهر تهران، حدود ۳ سال پیش گفته بود «بر اساس برآوردهای این اتحادیه» مردم ایران حدود ۲۰۰ تن ذخایر خانگی طلا دارند. به قیمت روز، این حجم از طلا حدود ۹٫۴ میلیارد دلار (معادل حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان) ارزش دارد. این در حالی است که نشریه «بیزینس اینسایدر» هم چند سال پیش مدعی شده بود ایرانیها یکی از ۱۰ ملت در جهان هستند که بیشترین میزان ذخایرِ خانگیِ طلا را دارند.
بر این اساس، مجموع داراییِ «زیر تشکِ» شهروندان ایرانی (تنها در قالب طلا و دلار)، سر به حدود ۵۰ میلیارد دلار میزند که با دلار ۲۷ هزار تومانی، چیزی در حدود «هزار و ۲۵۰ هزار میلیارد تومان» یا حدود «هزار و ۲۵۰ تریلیون» تومان ارزش دارد.
منظور از «حوزههای غیر رسمی اقتصادی» که چند پاراگراف بالاتر آمده هم همین است: بخشهای ناپیدایِ اقتصاد، که سرمایهگذاری در آنها نه تنها «مولد» نیست، که موجب افزایش نرخ تورم در کشور هم میشود.
سرمایهگذاری در حوزههایی مانند طلا و ارز از این دسته هستند، چرا که فشار عرضه را به پول ملی ایران وارد میکنند و موجب میشوند که ارزش ریال افت پیدا کند. افت ارزش ریال هم یعنی افت قدرت خرید مردمی که به ریال درآمد دارند. دولت ایران هم برای رفع مشکل، سادهترین راه را انتخاب میکند (چاپ پول) و همین دور باطل، یکی از دلایل اصلی بروز نرخهای تورم دو رقمی در نیم قرن اخیر در ایران بوده است.