جاوید قرباناوغلی؛ پس از گذشت دو ماه و اندی از رویکارآمدن دولت سیزدهم و توقف طولانی در ایستگاه ششم مذاکرات وین، ظاهرا قرار است بروکسل میزبانی نشستی بین ایران و ۱+۴ را عهدهدار شود. این تحول پس از آن صورت میگیرد که انریکه مورا اواخر هفته گذشته در سفر به تهران با علی باقریکنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه که جایگزین عباس عراقچی شده، ملاقات و گفتگو کرد.
سفر انریکه مورا معاون سرویس اقدام اتحادیه اروپا به ایران با وجود خوشبینیهای ناشی از توافق بر ادامه این مذاکره در بروکسل، حاوی پیام ناخوشایندی است که حتی ناخرسندی اولیانف، نماینده روسیه متحد ایران را نیز در پی داشت. تأخیر نسبتا طولانی در مذاکرات وین و انتشار خبر ازسرگیری آن در بروکسل در شکل جدید که از آن تحت عنوان «رایزنی ایران با کشورهای اروپایی» نام برده میشود، شائبه عدم آمادگی ایران برای بازگشت به مذاکرات هستهای و درپیشگرفتن استراتژی «خرید زمان»، سرعتبخشیدن به غنیسازی و افزایش زمان گریز هستهای را تقویت کرده است.
این استنباط از آنجا نشئت میگیرد که از زمان رویکارآمدن دولت رئیسی ایران از سرگیری مذاکرات را به «اما و اگر»هایی پیوند زده که مسیر مذاکرات را اگرنه ناممکن، بلکه بسیار سنگلاخ و دشوار میکند.
اظهارات منسوب به امیرعبداللهیان در جلسه غیرعلنی روز یکشنبه مجلس از زبان یکی از نمایندگان، در صورت صحت، بر ابهامات آینده مذاکرات هستهای خواهد افزود. این نماینده سه محور ۱- اقدام جدی آمریکا قبل از مذاکرات، ۲- شروع مذاکرات از زمان خروج ترامپ از برجام و ۳- اقدام در برابر اقدام را از اهم مطالب وزیر خارجه برشمرده است. پایبندی دولت (و تیم مذاکرهکننده) بر قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» و تصمیم دولت سیزدهم در پرهیز از «شرطیکردن اقتصاد» و جداکردن مسیر اقتصاد کشور از مذاکرات هستهای از دیگر موارد مطرحشده وزیر خارجه در نشست غیرعلنی مجلس بوده است. در حاشیه این تحولات ذکر چند نکته ضروری است:
۱۱- موارد مطرحشده در سخنان وزیر خارجه در مجلس، نکات بسیار خوبی است که در صورت تحقق گامی به جلو در جهت منافع ایران در مذاکرات سرنوشتساز هستهای است. بااینحال باید توجه داشت آمال سیاستمداران و واقعیتهای حاکم بر تحولات دو عنصر جدا از هم هستند که هریک از قاعدهای متفاوت از دیگری تبعیت میکند و تحقق آرزوها در قالب واقعیتها همواره دستیافتنی نیست. هنر سیاستورزی پلزدن بر این دو در تأمین حداکثری منافع ملی است.
قاعدهای که مذاکرات بیستودوماهه منتهی به توافق هستهای را رقم زد. برجام توافقی براساس «مصالحه» بود. اصل حاکم بر مصالحه نیز «بده و بستان» است. اینکه آقای امیرعبداللهیان شرطی بگذارد که محقق نشود و شعری بگوید که در قافیهاش درماند، مشکلی از کشور را حل نخواهد کرد.
جداکردن مسیر اقتصاد کشور از مذاکرات نیز در شرایطی که چه بخواهیم و چه نخواهیم اقتصاد ما بهصورت کامل تقریبا به مسائل بینالمللی و به ویژه برجام گره خورده و در واقع گروگان آن است، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد که در حد همان آرزوهای ایشان باقی خواهد ماند.
۲- مطالبه «اقدام جدی از طرف آمریکا» احتمالا معطوف به آزادسازی ۱۰ میلیارد دلار از پولهای ایران است که امیرعبداللهیان قبلا نیز آن را بیان کرده و گفته بود که آمریکاییها برای نشاندادن حسن نیت خود باید ۱۰ میلیارد دلار از پولهای ما را آزاد کنند. این مطالبه علاوه بر اینکه از وضعیت اقتصادی کشور به بیگانگان گرا میدهد، در زمانی مطرح میشود که طرف مقابل حتی در صورت موافقت، بهدلیل بیان علنی و شائبه فشار و باجخواهی از انجام آن سر باز خواهد زد.
۳- سنجاقکردن پایبندی به قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها با مذاکرات که با هدف بستن دست دولت قبلی در مذاکرات با اغراض سیاسی و عجله تصویب شد، اگرچه در ظاهر ابزاری موجه و با تمسک به قانون برای چانهزنی است، ولی مشروطکردن توافق به «لغو همه تحریمها اعم از هستهای، موشکی، تروریسم و حقوق بشر» که در بند هفتم این قانون ذکر شده، چشمانداز روشنی برای موفقیت مذاکرات ترسیم نمیکند. موضوعی که قبلا با گلایه امیر عبداللهیان روبهرو شده بود و مشخص نیست چرا با عقبنشینی از موضع قبلی مجددا به تبعیت دولت از این قانون در مذاکرات تأکید کرده است.
۴- دولت جدید در پیگیری مذاکرات هستهای با دو مانع جدی روبهروست: اول اینکه فاقد راهبردی معطوف به نتیجه است.
این نقیصه باعث تناقضات در اظهارات تیم سیاست خارجی دولت شده و ظاهرا فعلا جایگاهی که مواضع را با هم هماهنگ کند وجود ندارد. دوم اینکه پس از گذشت دو ماه و اندی از استقرار دولت، هنوز ترکیب تیمی که باید هدایت مذاکرات احتمالی را در دست داشته باشد، مشخص نشده است.
سخنگوی وزارت خارجه از «ترکیب قبلی» در هدایت مذاکرات سخن میگوید درحالیکه عباس عراقچی رکن اصلی شش دور مذاکرات وین از وزارت خارجه جدا شده و بعید است آماده نشستن دور میزی باشد که سکان هدایت آن در دستان خلف او علی باقریکنی باشد.
از سوی دیگر برداشت طرفهای اصلی مذاکرات از معاون سیاسی جدید وزارت خارجه، به دلیل سابقه در مذاکرات هستهای در دوران ششساله جلیلی، مخالفت سرسختانه با برجام (البته قبل از ورود به دولت) و همسویی با جریانی در داخل کشور که اساسا برجام را «سم مهلک و جسد متعفن» تلقی میکند، مانعی بزرگ در سر راه دستیابی به توافق است. در خوشبینانهترین حالت، «زمانی طولانی» در مذاکرات را شاهد خواهیم بود.
هرچند نشستن در جایگاه مسئولیت سیاستمداران میتواند تغییرات محسوس در دیدگاه سیاستمداران را رقم زند. از یاد نبردهایم شعار «درّ غلتان و آبنبات» پس از عهدهدارشدن مسئولیت مذاکرات بهسرعت تبدیل به واقعگرایی و توافق با خاویر سولانا شد. امیدواری درباره تغییر مواضع تیم جدید با در نظر داشتن شرایط خطیر کشور امری چندان دور از انتظار نیست به ویژه اینکه محل تصمیمگیری در جای دیگری است.
۵- با توجه به موارد فوق، ازسرگیری مذاکرات ولو در شکل جدید و در محلی جدید، پس از چند ماه خبر خوشایندی است که باید آن را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد؛ اما راهبرد کنارگذاشتن عمدی کشوری که مسبب اصلی «تحریمهایی» است که از دیدگاه ایران لغو آن هدف اصلی در مذاکرات هستهای است یادآور شش سال مذاکره بیحاصل در دولتهای نهم و دهم است.
مذاکرات بیحاصلی که نهایتا و پس از خساراتی جبرانناپذیر کنار گذاشته شد و مذاکرات مستقیم «عمان» بین ایران و آمریکا و متعاقب آن ۱+۵ دستاورد بزرگ برجام را رقم زد. اکنون نیز نادیدهگرفتن عنصر اصلی که باید با او توافق کرد، حاصلی جز اتلاف وقت، تکانههای شدیدتر به کشتی اقتصاد و فرصتدادن به رقبای منطقهای در تکمیل محاصره کشور توسط اسرائیل، در پی نخواهد داشت.
۶- اشتباه محاسباتی سیاستمداران در سرنوشت ملتها، بسیار بیشتر و تأثیرگذارتر از خطای اقتصاددانان است. اگر اشتباه گروه دوم در محاسبات نادرست در اعداد و ارقام است، اشتباه سیاستمداران، اما در انتخاب مسیر نادرست است که ممکن است به فاجعهای جبرانناپذیر تبدیل شود. خطای محاسباتی احمدینژاد در چالش هستهای و بهکارگیری تعابیری که ذکر مجدد آن ملالآور و بازگویی خاطرات تلخ دوران اول ریاست وی بر قوه مجریه است، کشور را در چنبره قطعنامههای ششگانه، اعمال سنگینترین تحریمها و انزوای بینالمللی گرفتار کرد و در چاهی افکنده است که هنوز گرفتار تبعات آن هستیم.