شگفتزده میشوم که چطور شیلات و مؤسسه تحقیقات شیلات ایران بهعنوان متولی اصلی صنعت آبزیان شیلاتی در کشور موافقت سازمان محیط زیست را گرفته و در چهار استان مرکزی کشور اقدام به پرورش تیلاپیا کردهاند.
سعید نبی؛ مدتی است بحران مدیریت آب کشور را فراگرفته و خشکسازیهای مکرر منابع آبی سطحی و زیرزمینی سبب شده تا کمبود آب در کشور تشدید شود و به چشم بیاید.
از سویی پراکندگی بارش و عدم مدیریت درست در استفاده از میزان بارشها آب را تیتر اول بسیاری از روزنامهها و خبرگزاریها کرده، اما آنچه این روزها من را در این شرایط که حتی بسیاری از مسئولان به فکر طرحهای بینتیجه انتقال آب افتادهاند متعجب کرده، خبر پرورش ماهی بسیار خطرناک از دید کارشناسان (از زوایای زیستمحیطی، اکولوژیکی و هیدرولوژیکی)، اما لذیذ و سودآور «تیلاپیا» است که البته در مقالههای چاپشده در مجلات معتبر دنیا نیز به خطرها اشاره شده که این ماهی برای سلامتی انسان مضر است و چه هشداری بالاتر از این برای کشور که میتواند به جای توجه به سرانه سلامتی، سرانه درمان کشور را جابهجا کند.
وقتی خبرها را با دقت عمیقتری دنبال میکنم بیشتر شگفتزده میشوم که چطور شیلات و مؤسسه تحقیقات شیلات ایران بهعنوان متولی اصلی صنعت آبزیان شیلاتی در کشور که همواره خسارت و آسیبهای بسیار زیاد مالی را از هجوم و ورود گونههای مهاجم و غیربومی همچون شانهدار مهاجم دریای خزر، ماهی آمور، میگوی وانامی، آزولا، سنبل آبی و... در شمال و جنوب کشور دیدهاند و بودجههای چند صد میلیونی و میلیاردی را برای مهار آنها دریافت کرده و البته موفق به مهار و ازبینبردن این گونهها به دلایل گوناگون نشدهاند و ماهیان بومیشان را از دست دادهاند، موافقت سازمان محیط زیست را گرفته و در چهار استان مرکزی کشور اقدام به پرورش آن کردهاند.
اما همه اینها به کنار، آنچه بسیار ناراحتکننده و ناامید کننده است، بیتوجهی این دو ارگان به هشدارهای استادان دانشگاه در این مورد است که دارای مدارج علمی و تحقیقاتی معتبر در دانشگاههای بزرگ دنیا بوده و البته شناخت کافی و لازم از محیطهای آبی دارند، متخصصان و کارشناسان واقعی محیط زیست کشور که متولی حفظ محیط زیست بوده، آن هم با جانهای در کف دست گرفته بدون داشتن منافع مالی و....
هشدارهایی مانند مطرحکردن این سؤالهای بدون پاسخ که با وجود بحران آب و خشکسالیهای شدید و کمآبی رودخانههای جاری و پایینرفتن سطح آبهای زیرزمینی در سالهای اخیر در کشور چگونه میتوان آب را در مساحت زیاد به استخرهای خاکی منتقل کرد و با تبخیر زیاد در آینده نزدیک روزبهروز شورتر و شورهزارشدن آب و خاک ایران عزیز را مانند فاجعههای دریاچه ارومیه، بختگان، شادگان و هامون به نظاره نشست؟
حال وقتی این ماهی همهچیزخوار از استخرها به رودخانهها، تالابها و دریای خزر راه پیدا کند چه اتفاقی برای ماهیان بومی و صنایع شیلاتی میافتد؟ آن هم در جدالی نابرابر از نظر تکثیر و تولیدمثل طبیعی و برهمزدن تعادل غذایی سایر آبزیان شیلاتی و غیرشیلاتی این مناطق به نفع خود.
گونهای که در سنین پایین بالغ میشود، تولیدمثل زیاد میکند، از منابع غذایی مختلف استفاده میکند، تغییرات شرایط محیطی مانند دما و شوری را بهخوبی تحمل میکند و در نهایت قادر خواهد بود در رقابت با گونههای بومی پیروز شده و بسیاری از آنها را حذف کند. فاجعهای که در تالاب شادگان رخ داده است.
جالب اینکه بدون توجه به سرنوشت تالاب شادگان که از ورود گونهای خاص از ماهی مهاجم تیلاپیا دچار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در میان بومیانش شده و بدون توجه به ورود این گونه به مخازن سدهای کشور سازمان شیلات موفق شد احتمالا با فشار به دستگاههای نظارتی یا سازمانهای دیگر برای ورود این گونه به استانهای مرکزی و کویری یزد، قم، سمنان و خراسان جنوبی مجوز موافقت بگیرد و حوضچههای پرورش ماهی آنها طی مراسمهای مختلف افتتاح شد.
فارغ از اینکه چه سرنوشتی در انتظار رودخانههای جاری این استانهاست و چه سرنوشتی در دورههای کمآبی و با تغییرات دمایی زیر ۱۰ درجه که مرگومیر گسترده آبزیان را به همراه خواهد داشت در انتظار کشور است، آن هم وقتی سدها و رودخانههایی که این ماهی به داخل آنها نفوذ کرده و باعث آلودهشدن بسیاری از آبهای شرب و تبدیل آنها به غیرشرب شود، حال چه کسی پاسخگو است؟ (این موارد در سایر کشورهای دنیا اتفاق افتاده است).
در پایان این سؤالهای بیپاسخ و برای بیدارکردن وجدانهای شریف لازم میدانم برای یادآوری هم که شده اشارهای به فیلم «یک شب سیاه» ساخته شبکه چهار سیما در سال ۸۴ تا ۸۷ داشته باشم که آن روزها به کمک مؤسسه تحقیقات شیلات ایران رفت تا تمامی تلاشها و کمکهای مالی و علمی داخلی و بینالمللی را معطوف فاجعهای کند که گونه مهاجم شانهدار که از روسیه وارد ایران شده بود، دریایی را هنوز که هنوز است به آشوب و فاجعه کشانده.
صیادان سنتی ماهی خاویاری با پیشنهاد و تشویق شیلات اقدام به خرید لنجهای شناور کیلکا میکنند، اما پس از مدتی هرچه پیش میرود ورشکسته شده و با خانوادههایی نگران منتظر اقدامی از طرف شیلات میشوند، صیادانی که با هزاران امید و گرفتن وامهای زیاد لنجی خریده بودند و هر شب دل به دریا میزدند تا بتوانند با صید ماهی کیلکا نانی بر سر سفره بیاورند. اما شبهای زیادی بود که دست خالی به خانه بازمیگشتند و فریادها را بر سر شیلات سر میدادند که چرا به خرید لنج و صید کیلکا تشویق شدهاند.
تحقیقات شیلات وارد عرصه پژوهش شد و متوجه شد جانوری مهاجم به نام شانهدار به این دریا راه پیدا کرده و در مدت چند سال حتی تا امروز که این یادداشت در حال نوشتن است بزرگترین ذخایر ماهیان دریای خزر را به مرحله نابودی کشانده و میلیاردها تومان خسارت به صنایع شیلات و جامعه صیادی شمال ایران وارد کرده است.
در پایان لازم است تأکید کنم بسیاری از یک گونه خاص این ماهی تیلاپیا در فاضلابهای انسانی کشور صید شده و چه بسا در بازار فروخته شده و به مصرف هم رسیده است.