بزرگترها همیشه به ما میگویند که کنار هم بمانیم تا در شلوغی گم نشویم. در برخی مواقع، حتی ممکن است در خواب گم شویم تا بتوانیم تمام تفریحات سرگرم کنندهای را که نمیتوانیم انجام دهیم، تجربه کنیم.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، به نقل از unbelievable-facts، اگرچه این میتواند بسیار هیجان انگیز باشد، اما فکر گم شدن، ترسناک است. در ادامه لیستی از ۱۰ نفر که به طور مرموزی ناپدید و دیگر هرگز پیدا نشدند، آورده شده است.
این خلبان استرالیایی ۴۰ سال پیش و پس از گزارش رویت یک بشقاب پرنده ناپدید و هرگز پیدا نشد. این خلبان ۲۰ ساله و آموزش دیده حدود ۱۵۰ ساعت پرواز و درجه بندی ابزار را تجربه کرده بود که به او اجازه میداد در شب و مطابق با شرایط هواشناسی مناسب پرواز کند.
او در یکی از پروازهای آموزشی خود در تاریخ ۲۱ اکتبر ۱۹۷۸، در ساعت ۷:۰۶ بعد از ظهر به اداره کنترل ترافیک هوایی ملبورن گزارش داد که یک هواپیمای ناشناس در ارتفاع ۴۵۰۰ فوتی او را تعقیب میکند، اما به او گفته شد که هیچ هواپیمایی در آن سطح وجود ندارد.
والنتیچ در تشریح ظاهر هواپیما گفته بود: " این هواپیمای بزرگ با چهار چراغ فرود روشن میشود، اما نمیتوانم نوع آن را تعیین کنم. با ارتفاع حدود ۱۰۰۰ فوت از بالای سر من رد شده و با سرعت بالایی در حال حرکت است. هواپیمای ناشناس دارای یک سطح فلزی براق با چراغ سبز روی آن و بالای سر من در حال چرخش است.
" قبل از اینکه اتصال او به دلیل صدای ناشناس قطع شود و همه تماسها از بین برود گفته بود که این وسیله یک هواپیما نیست. اگرچه نظریههای زیادی در مورد این حادثه وجود داشت، اما هیچ کدام ثابت نشد و ناپدید شدن او همچنان یک راز باقی مانده است.
این پزشک، ۲۵۷۱ مین قربانی حملات ۱۱ سپتامبر اعلام شد، زیرا تصور میشد که او ممکن است در تلاش برای کمک به قربانیان حملات تروریستی جان باخته باشد.
با این حال، هیچ کس هرگز او را در آنجا مشاهده نکرد و جسد او در جایی پیدا نشد. او در تاریخ ۱۰ سپتامبر به شکلی کاملا عجیب ناپدید شد. اعتقاد بر این بود که این پزشک آمریکایی شب را در خانه یکی از دوستانش مانده است، اما او روز بعد و در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به خانه بازنگشت و سوء ظنهایی در این باره ایجاد شد.
ران لیبرمن همسر وی پس از تحقیقات متوجه شد که او آخرین بار در یک فروشگاه بزرگ دیده شده است. دوربین امنیتی فروشگاه و سوابق کارت اعتباری او این قضیه را تایید میکرد.
از آنجایی که مرکز تجارت جهانی و آموزش پزشکی در نزدیکی آن جا قرار داشتند، خانواده بر این باور بودند که فیلیپ در جریان حملات ۱۱ سپتامبر جان خود را از دست داده است و درخواست کردند که فیلیپ قربانی این حملات اعلام شود، اما از آنجایی که بقایای او هرگز پیدا نشد و هیچ مدرک فیزیکی دال بر حضور او در آنجا وجود نداشت.
این درخواست رد شد. بازرسان معتقد بودند که شاید او به قتل رسیده باشد یا از حملات تروریستی برای شروع یک زندگی جدید استفاده کرده باشد. ناپدید شدن او همچنان یک راز باقی مانده است، اما خانواده اش به دادگاه شکایت کردند و در نهایت به عنوان ۲۷۵۱ مین قربانی حملات ۱۱ سپتامبر معرفی شد.
جان دیوید گوش، پسر ۱۲ ساله در ساعات اولیه ۵ سپتامبر ۱۹۸۲ بدون هیچ ردی ناپدید شد. همه فکر میکردند که او ربوده شده است، اما هیچ درخواستی برای باج گیری وجود نداشت.
جان در شهر وست د موین آیووا روزنامه میفروخت و صبح آن روز وقتی مردم شهر روزنامه خود را دریافت نکردند، شک کردند که چه اتفاقی برای او افتاده است. دوچرخه او کمی دورتر از خانهاش پیدا شد که تمام کاغذها روی آن چیده شده بود.
دو شاهد اظهار داشتند که پسر در حال صحبت با مردی که یک فورد فیرمونت آبی رنگ با صفحات نبراسکا داشت، بوده است. مفقودی وی به پلیس اطلاع داده شد، اما طبق سیاست آن زمان تا ۷۲ ساعت نمیشد آن را در زمره پروندههای مفقودی قرار داد. مادر پسر معتقد بود که پسرش به خاطر این سیاست پلیس برای همیشه گم شده است.
۱۵ سال پس از ناپدید شدن پسر، مادر گفت که پسر یک شب به همراه مردی ناشناس به ملاقات او آمده است و به نظر میرسد تحت دستور آن مرد قرار دارد و هیچ اطلاعاتی در مورد محل اختفای خود نگفته است.
در سال ۱۹۴۵، هنگامی که خانه Sodder در آتش سوخت، والدین و چهار کودک نجات یافته معتقد بودند که پنج کودک دیگر در آتش گرفتار شده و جان خود را از دست داده اند، اما هرگز بقایای آنها را در آتش نیافتند.
در شب کریسمس سال ۱۹۴۵، جنی سادر چندین بار در طول شب از خواب بیدار شد، یک بار با یک تماس تلفنی و بار دیگر وقتی صدایی در طبقه بالا شنیده شد و در نهایت وقتی بوی دود در خانه به مشامش رسید.
جورج و جنی که متوجه شدند خانه دچار آتش سوزی شده است به همراه چهار فرزندشان فرار کردند. جورج برای نجات پنج کودک دیگر خود که فکر میکرد به دلیل شعله ور شدن آتش در طبقه بالا گیر کرده اند.
سعی کرد از طریق پنجره خود را به آنها برساند. نردبانی که معمولاً در مقابل خانه آنها قرار داشت گم شده بود و هر دو کامیون او کار نمیکردند. جورج و جینی تصور کردند که پنج فرزند خود را در آتش از دست داده اند، اما متوجه شدند که اثری از بقایای آنها وجود ندارد.
در سال ۲۰۱۴، لارس میتانک گردشگر ۲۸ ساله در حالی که چمدانش را رها کرده بود از ترمینال فرودگاه به سرعت خارج شده و با وجود اینکه کسی او را تعقیب نکرده، از روی یک حصار سیم خاردار پرید.
این حادثه توسط دوربین مداربسته فرودگاه ضبط شده و این آخرین باری بود که او دیده شد. ۳۰ ژوئن او با گروهی از دوستانش به تفرجگاه ساحلی گلدن سندز بلغارستان سفر کرد.
در مدت اقامتش در آنجا به دلیل اختلاف نظر در مورد فوتبال با چهار مرد دیگر درگیر شد. این دعوا منجر به پارگی پرده گوش او شد، بنابراین دکتر به میتانک توصیه کرد که با جراحتی که دارد پرواز نکند و آنتی بیوتیک تجویز کرد.
یک روز پس از رفتن دوستانش، او شروع به رفتارهای عجیب و غریب و پارانوئید کرد و با مادرش تماس گرفت و گفت که چهار مرد برای کشتن او آمده اند و او باید کارتهای اعتباری اش را باطل کند.
میتانک آخرین بار در فرودگاه وارنا دیده شد، جایی که ناگهان چمدان خود را رها کرد و از ساختمان گریخت. دوربین مداربسته فرودگاه او را در حال دویدن در خارج از فرودگاه، پریدن از روی حصار و ناپدید شدن در یک مزرعه ضبط کرد.
از آن زمان تاکنون، نظریههای متعددی در مورد ناپدید شدن او ارائه شده است.
در ۱۴ مه ۲۰۰۸، براندون سوانسون با ماشین خود به داخل یک گودال سقوط کرد و از والدینش درخواست کمک کرد، اما نتوانست مکان دقیق خود را بگوید و دیگر خبری از او نشد.
براندون دانش آموزی ۱۹ ساله و اهل مارشال مینه سوتا بود. در دانشگاه مینه سوتا غرب و پردیس کانبی کالج فنی تحصیل کرد و ترم تحصیلی بهار خود را به تازگی تمام کرده بود.
او پس از جشن پایان ترم تحصیل خود، در حالی که در راه خانه بود به داخل یک گودال افتاد، ولی خوشبختانه آسیبی ندید و با پدر و مادرش تماس گرفت. او به آنها گفته بود که ممکن است نزدیک لیند باشد.
با این حال، وقتی پدر و مادرش به لیند رسیدند، نتوانستند او را پیدا کنند. پلیس خودروی او را در تاونتون، نزدیک به ۴۰ کیلومتر دورتر از محلی که سوانسون گفته بود، پیدا کرد، اما هیچ ردی از او وجود نداشت. گمان میرود او در رودخانه نزدیک آن جا غرق شده باشد، اما جسدش هرگز پیدا نشد.
در آوریل ۲۰۰۶، برایان شفر برای دیدن دوستانش به اوهایو سفر کرد، اما چند ساعت بعد ناپدید شد. شفر دانشجوی ۲۷ ساله پزشکی در دانشگاه ایالتی اوهایو بود و در ۳۱ مارس ۲۰۰۶ با دوستش ویلیام فلورانس در ساعت ۹ شب در نزدیکی پردیس جنوبی Ugly Tuna Saloona ملاقات کرد.
حدود ساعت ۱:۵۵ بامداد، شفر با دو زن دیده شد. دو همراهش سعی کردند با او تماس بگیرند، اما بی فایده بود و آنها اندکی بعد با این تصور که ممکن است بدون اطلاع به آپارتمانش رفته باشد، آنجا را ترک کردند. درب ورودی آن مکان تنها راه ورود و خروج از آن بود.
در ۱۴ مارس سال ۱۹۹۸، لنی دیریکسون با پسرش صبحانه میخورد که مردی برای خرید اسب او صحبتش را قطع کرد. لنی با مرد رفت، اما بعد از آن دیگر به خانه برنگشت.
بعداً مشخص شد که لنی اصلاً آگهی فروش اسب منتشر نکرده است. او به پسرش گفته بود که قصد دارد برای دیدن اسبها به شهر الک اوکلاهاما و موبیتی تگزاس سفر کنند.
جرد نمیدانست که این آخرین باری است که پدرش را میبیند. پلیس متوجه شد که لنی برای فروش اسب خود تبلیغ نکرده است، بنابراین آن فرد غریبه به احتمال زیاد لنی را از قبل میشناخت.
در ۱۲ ژانویه سال ۲۰۱۸ مایکل دیلارد ۱۵ ساله اهل ویرجینیای غربی پس از کمک به مادرش برای بردن برخی از وسایل از داخل ماشین به خانه، به پشت خانه رفت و دیگر برنگشت.
خواهرش بریتنی کرافت گفت که او معمولاً بیش از حد نفرت انگیز بود. مایکل و والدینش در کالوین ویرجینیای غربی زندگی میکردند و هر چند وقت یکبار به ملاقات خواهرش میرفتند و تقریبا هر روز با او صحبت میکردند.
مادرش که نگران او شده بود به مقامات گزارش داد. آن شب هوا طوفانی و دما در این منطقه به منفی ۲۲ درجه فارنهایت کاهش یافته بود. خانواده و مقامات تمام شب به دنبالش بودند، اما نتوانستند او را پیدا کنند. آنها ژاکت او را در حدود ۳۰۰ متری خانه و پس از یک هفته جستجو پیدا کردند.
همسر یک میلیاردر نروژی از ۳۱ اکتبر ۲۰۱۸ ناپدید شده است. فرض بر این بود که او ربوده شده، زیرا نامهای وجود داشت که در آن ۹ میلیون یورو ارز دیجیتال درخواست شده بود.
از آن زمان تاکنون خبری از او نشده و هیچ مدرکی دال بر زنده بودن او وجود ندارد. آن الیزابت هاگن یک زن ۶۸ ساله و همسر تام هاگن بود که دارایی او در سال ۲۰۱۸ بالغ بر ۲ میلیارد دلار بوده است.
ربایندگان در نامه همچنین اشاره کردند که در صورت دخالت پلیس با الیزابت چه خواهند کرد، ولی با این وجود هاگن پلیس را درگیر این پرونده کرد.
پلیس به طور گسترده در مورد این پرونده تحقیق کرد، اما هیچ مظنونی پیدا نشد. روند این پرونده ناگهان در سال جاری تغییر کرد و پلیس به تام هاگن مظنون و او را دستگیر کرد.
آنها معتقدند که یادداشت باج فقط برای منحرف کردن بازرسان نوشته شده بود. اما هاگن این ادعاها را رد کرده است. هیچ اطلاعاتی از محل نگهداری او و هیچ مدرکی دال بر زنده یا مرده بودن این زن وجود ندارد و پرونده هنوز حل نشده است.