هاآرتص نوشت: در ۲۱ اکتبر، خودروهای انتحاری بدون سرنشین به پایگاه آمریکایی در التنف در شرق سوریه حمله کردند. این حمله که به ایران نسبت داده شده است، تلفات جانی در پی نداشت، زیرا یک دولت دوست از قبل به آمریکاییها هشدار داد و آنها موفق شدند سربازان را به پناهگاه منتقل کنند.
به گزارش انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: حمله ایران به عنوان پاسخی به یک حمله هوایی سنگین که چند روز قبل علیه شبهنظامیان شیعه در سوریه انجام شده بود، تفسیر شد. ظاهراً ایرانیها مطمئن نبودند که اسرائیل یا آمریکا پشت آن بمباران بوده است، اما در نهایت هدف آمریکایی را برای پاسخ خود انتخاب کردند. در روزهای پس از حمله به التنف، اظهاراتی در ایران شنیده شد مبنی بر اینکه از این پس آمریکا تاوان حمایت خود از اقدامات اسرائیل را خواهد پرداخت.
این اظهارات تا حدودی برای متحدان آمریکا در خاورمیانه گیج کننده بود. با این وجود، از آن زمان تاکنون ایالات متحده از هرگونه واکنش به این حمله خودداری کرده است. دولت بایدن به شیوه اسحاق شامیر، نخست وزیر وقت اسرائیل در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ توضیح داد که آمریکا در زمان مناسب و به شیوهای که صلاح بداند، پاسخ خواهد داد. با این حال، با نگاهی به این موضوع از داخل منطقه میتوان دریافت که محدودیت غیرمعمول واشنگتن بخشی از روندهای گستردهتر است. تمرکز دولت آمریکا بر آسیای شرقی و رقابت با چین است.
خاورمیانه به عرصهای ثانویه تبدیل شده است که از نظر رئیس جمهور و مردم آمریکا باید تا حد امکان ساکت بماند و با حداقل سرمایه گذاری رها شود. شخصیتهای بلندپایهی اسرائیل اخیراً به آمریکاییها هشدار دادهاند که «شاید شما بتوانید خاورمیانه را ترک کنید، اما این منطقه شما را رها نخواهد کرد». در حال حاضر، به نظر میرسد که واشنگتن قانع نشده است.
واقعیت این است که هرگونه نمایش قدرت یا ضعف آمریکا بلافاصله بر شرکای منطقهای آن تأثیر میگذارد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی که برای هضم تغییر مسیر واشنگتن در خاورمیانه عجله کرده اند، خطوط ارتباطی شان را با ایران بازگشایی کرده و مشارکت خود را در مبارزه با حوثیها در یمن کاهش داده اند. امارات این کار را در تابستان ۲۰۱۹ و پس از نمایش توانمندی ایران در حمله مخرب به سایتهای نفتی آرامکو در عربستان سعودی انجام داد.
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای عربی، اسرائیل به حمله به منافع ایران در سوریه ادامه میدهد. به طوری که در این هفته دو حمله موشکی زمین به زمین در رخ داد. در این شرایط باید چشمانداز ایالات متحده را هم در نظر داشته باشیم که از تل آویو میخواهد به خاطر آمریکا خویشتنداری نشان دهد.
ایران روز پنجشنبه رسما اعلام کرد که در پایان ماه جاری دور جدیدی از مذاکرات را در وین با قدرتهای اروپایی در مورد بازگشت به توافق هستهای برگزار خواهد کرد. این اولین دور از گفتگوها خواهد بود که در زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی که در اوت گذشته سوگند یاد کرد، برگزار میشود.
مقامات اسراییل بر این باورند که در صورت موافقت ایرانی ها، آمریکاییها نیز به مذاکرات باز خواهند گشت. اگر این اتفاق نیفتد، تل آویو از واشنگتن مصرانه میخواهد تا برای طرح B آماده شود که شامل افزایش تحریمهای اقتصادی علیه ایران همراه با تهدید به استفاده از زور است. البته دولت واشنگتن احتمالاً به این خواستهی اسرائیل واکنش مثبتی نخواهد داشت.
روابط حرفهای و شخصی نخست وزیر، وزیر خارجه و وزیر جنگ اسرائیل با همکاران آمریکایی شان خوب است. با این حال، شکاف بین مواضع آنها در مورد مسئله ایران قابل توجه است. اصلیترین چیزی که در حال حاضر طرفها را متحد میکند، تمایل آنها به ماندن نتانیاهو در اپوزیسیون است. این یکی از دلایلی است که جو بایدن به طور علنی نسبت به نخست وزیر نفتالی بنت ابراز صمیمیت میکند.
محمد آیت اللهی تبار از دانشگاه ام اندای تگزاس، کارشناس مسائل ایران و بسیار آگاه به مواضع تهران است. وی در مقالهای طولانی که در فارن افیرز منتشر شده، تصریح کرد که انتظار دارد ایرانیها در مقابل غرب قرار نگیرند. به گفته وی، در تهران این حس حاکم است که آمریکا در طول مراحل قبلی مذاکرات، در مقابل ایران تقلب کرده و با آنها با بی احترامی رفتار کرده است. در تهران گمان میکنند که اگر به توافق برگردند، آمریکا بهانهای پیدا میکند تا کار را برایشان سخت کند.
به گفته وی، حتی اگر ایران در نهایت مذاکرات را تجدید کند، برای درگیری طولانی مدت با غرب آماده میشود. سوال این است که در این شرایط اسرائیل چه خواهد کرد.
در فصل سوم سریال تلویزیونی فرانسوی با نام «آژانس» که از شبکهی اچ او تی این کشور پخش شد، سازمان اطلاعات فرانسه مشغول نظارت بر تلاش اسرائیل برای توقف برنامه هستهای ایران از طریق یک حمله سایبری است. در واقعیت نیز با قضاوت بر اساس گزارشهای رسانههای خارجی، برنامههای اسرائیل در حال حاضر بر اهدافی متمرکز شدهاند که قابل دفاع نیستند.
پس از مشکلات توزیع بنزین در ایران، هاآرتص به نقل از منابع رسمی مباحثی را مطرح کرد مبنی بر اینکه در این حمله مدارکی دال بر توانایی انجام یک کمپین نفوذ موثر علیه رژیم در ایران دیده شده است.
ادعا این است که بخش بزرگی از جمعیت ایران که بهعنوان افراد متمکن شهری توصیف میشوند، به سختی میتوانند با آسیبهای سیستماتیک به زندگی روزمرهشان سازش کنند و در نهایت خشم خود را بروز خواهند داد. اما برخی تصریح میکنند که تهران ۴۲ سال با موفقیت در برابر فشارهای خارجی مقاومت کرده است، از هشت سال جنگ با عراق که به قیمت جان نیم میلیونی ایران تمام شد، جان سالم به در برد و با موفقیت از شورشهای سوخت که حدود دو سال پیش رخ داد، عبور کرد.
همچنین این سؤال مطرح میشود که کدام یک از سازمانهای مختلف کمپینهای نفوذ را در ایران رهبری میکنند. آیا توسعه قابلیتهای سایبری تهاجمی برای دیکته کردن سیاستهای مورد نظر کافی است؟
ماه گذشته، پس از شش سال غفلت، بودجهی ویژهای به ارتش اسرائیل برای تجدید طرحهای عملیاتی حمله به سایتهای هستهای اختصاص داده شد. مانند گذشته، این بار نیز بودجهی هنگفتی به نیروی هوایی و بخش اطلاعات این نیرو اختصاص مییابد. در نهایت، این سوال دوگانه همیشه باقی خواهد ماند: آیا اسرائیل به تنهایی قادر است برنامه ایران را خنثی کند و اگر جنگی با حزبالله آغاز شود که آسیب جدی به جبهه داخلی وارد کند، چه بهایی را خواهد پرداخت؟
یکی دیگر از مسیرهای احتمالی، مانند اقداماتی که در گذشته به موساد نسبت داده شده، این است که اسرائیل به ادامه نبرد مخفیانه بپردازد. یک دهه پیش گزارشهایی مبنی بر یک حمله هماهنگ آمریکایی و اسرائیلی منتشر شد که در آن ویروس کامپیوتری استاکس نت مورد استفاده قرار گرفت و برنامه هستهای ایران را مختل کرد. در دو سال گذشته ایران اسرائیل را در مورد انفجار در تاسیسات هستهای و ترور رئیس این برنامه یعنی پروفسور محسن فخری زاده متهم کرده است.
بنت سالهاست که زمان زیادی را به ایران اختصاص داده و افکار خود را در مورد آن به طور علنی مطرح میکند. این بخشی از تلاش او برای تثبیت خود به عنوان فردی دارای وزن استراتژیک در دوران نتانیاهو بود. در ادامه مسیر، او ممکن است به دلیل ترکیبی از ملاحظات وسوسه شود که در یک خط فعالتر نسبت به ایران قرار گیرد.