آن چه از منابع رسمی چینی دریافت میکنیم حتی انکار این خبر نیست که بگوید تجاوز جنسی رخ نداده است و تنها از این موضوع تحت عنوان «آن شایعه» یا «آن چه مردم درباره آن صحبت میکنند» یاد میشود.
فرارو- اسلاوی ژیژک، فیلسوف فرهنگی؛ مورد «پنگ شوای» نشان دهنده وسوسه «حفظ ظاهر» در رژیمهای اقتدارگرا است موضوعی که در تضاد با آزاد بودن ظاهر در عرصه عمومی برای همگان در کشورهای غربی است. هیچ یک از این دو رویکرد به طور موفقیتآمیزی با مسائل اصلی جهان برخورد نکرده اند.
موضوع «پنگ شوای» در رسانهها مستند شده است. در تاریخ ۲ نوامبر «پنگ شوای» یک تنیس باز برجسته چینی پیامی طولانی را در حساب کاربریاش در «ویبو» منتشر کرد و «ژانگ گائولی» معاون سابق نخست وزیر چین و عضو بلندپایه حزب کمونیست آن کشور را به تجاوز جنسی متهم کرد.
این نخستین باری بود که یکی از اعضای حزب کمونیست چین با چنین اتهام سوء رفتار جنسیای در ملاء عام مواجه میشد. این اتهام توجهات را به جنبش «Me Too» در چین جلب کرد. با این وجود، پست او ظرف مدت ۲۰ دقیقه پس از آپلود حذف شد و همه بحثها در مورد این موضوع در رسانههای اجتماعی و رسانههای چینی سانسور شدند. پنگ نیز خود از انظار عمومی ناپدید شد.
در واکنش به نگرانی فزاینده در سراسر جهان در مورد محل نگهداری و امنیت او، رسانههای رسمی چین برخی از تکذیبها و توضیحات غیر قابل قبول را منتشر کردند که تنها بر پیچیدهتر شدن این معما افزوده اند. داستان دیگری مطرح شد مبنی بر آن که ژانگ بخشی از گروهی مخالف «شی» رئیس جمهوری چین بوده و تمام این روایتها توسط متحدان «شی» برای خلاص شدن از شر حریف رئیس جمهوری چین ساخته و پرداخته شده بود و همه ما فریب خورده بودیم. شاید معمای واقعی این باشد که چرا پست «پنگ» پس از ۲۰ دقیقه حذف شد زمانی کافی برای انتشار اخبرا در سراسر جهان؟
این حکایت غمانگیز باعث میشود تا همدردی خود را نسبت به وضعیت پنگ ابراز کنم. این تنها ظلمی علیه زنان در یک جامعه اقتدارگرا نیست بلکه میل عجیب رژیمهای کمونیستی به وسواس حفظ ظاهر به هر قیمتی را نشان میدهد.
زمانی که «دنگ شیائوپینگ» زنده بود و علیرغم آن که از سمت دبیرکلی حزب کمونیست بازنشسته شد یکی از اعضای ارشد حزب پاکسازی شد. علت آن مصاحبه با یک روزنامه نگار خارجی و افشای یک راز دولتی (موضوع بازنشستگی) بود. این منطق «حفظ ظاهر دست نخورده» کماکان باقی مانده است. این موضوع حفظ ظاهر در کره شمالی در نقطه اوج خود قرار دارد و دیده میشود. هر از چند گاهی ادعاهایی عجیب و غریب در رسانههای کره شمالی را میشنویم و میخوانیم این که زمان مرگ «کیم جونگ ایل» رهبر اسبق آن کشور حتی پرندگان نیز از آسمان به زمین فرود آمدند و گریه کردند یا آن که رهبر آن کشور مدفوع دفع نمیکند و مهملات دیگری از این قبیل.
واکنش ما به چنین ادعاهایی دو لبه است: یا فرض میکنیم که مردم عادی به طور پنهانی به این ادعاها میخندند و به خوبی میدانند همه آن مزخرف است و یا فکر میکنیم به قدری شست و شوی مغزی شدهاند که واقعا آن را باور میکنند. اما فرض سومی وجود دارد که قانع کنندهتر است: اگر چنین داستانهایی توسط رژیم تبلیغ شوند نه به عنوان داستانهای تحت اللفظی بلکه بیشتر شبیه داستانهای فولکلور که با احترام بیان میشوند (اگر چه میدانیم آن داستانها تخیلی هستند) چه میشود؟
با این وجود، برای حفظ چنین احترامی به ظاهر باید بهایی پرداخت کرد. چند سال پیش زن جوانی که در بازار، اجناس خود را میفروخت پولهای حاصل از فروش را در یک کیسه پلاستیکی گذاشت در باغاش دفن کرد. پلیس این موضوع را متوجه شد. او تحت تعقیب قرار گرفت و محکوم شد. برای چه؟ نه برای فعالیت در بازار سیاه یا معاملات مالی غیر قانونی بلکه به دلیلی کاملا متفاوت. کیسه پلاستیکی به طور کامل از اسکناس محافظت نمیکرد و اسکناسها تجزیه شده بودند و تصاویر رهبر بر روی اسکناسها از بین رفته بود. در نتیجه، این زن به دلیل بیاحترامی به تصویر حاکم محکوم شده بود.
رژیم «حفظ ظاهر» به طور کامل در دوره استالینیسم ایجاد شد. در آن زمان هر حادثهای که نشان دهنده شکست رژیم بود در رسانههای عمومی گزارش نمیشد. در رسانههای شوروی هیچ گزارشی در مورد جنایات رخ داده یا روسپیگری یا اعتراض مردمی وجود نداشت. چیزی که استالینیسم را تعیین میکرد دقیقا ترکیب وحشت خام و نیاز به محافظت از ظاهر بود. استدلال این گونه رژیمها این است: حتی اگر ما بدانیم که چیزی درست نیست و به درستی کار نمیکند دیگری نباید متوجه ظاهر آن شود.
در این رژیم حفظ ظاهر خود ممنوعیتها نیز ممنوع است. در زمان استالین نه تنها انتقاد از استالین ممنوع بود بلکه اعلام عمومی این ممنوعیت نیز ممنوع بود. آیا در مورد «پنگ شوای» وضعیت مشابهی وجود ندارد؟ آن چه از منابع رسمی چینی دریافت میکنیم حتی انکار این خبر نیست که بگوید تجاوز جنسی رخ نداده است و تنها از این موضوع تحت عنوان «آن شایعه» یا «آن چه مردم درباره آن صحبت میکنند» یاد میشود.
در غرب پوپولیست امروزی به نظر میرسد ما خود را در نقطه مقابل این وضعیت مییابیم. به طوری که فحاشی بیشرمانه به عنوان اقدامی برای تضعیف سلطه سنت عمل میکرد. از دوران جوانی به یاد دارم که چگونه در دهه ۶۰ میلادی دانشجویان معترض دوست داشتند از واژگان رکیک و زشت یا حرکات زننده استفاده کنند تا چهرههای در قدرت را شرمنده سازند و ریاکاری آنان را محکوم کنند. با این وجود، امروز که با انفجار فحاشی عمومی روبرو هستیم نتیجه از بین رفتن اقتدار چهرههای صاحبان قدرت نیست بلکه ظهور مجدد قاطعانه آنها را شاهد هستیم.
در ۵ سپتامبر، «گاردین» مصاحبهای طولانی با «جودیت باتلر» نظریهپرداز منتشر کرد و کمتر از دو روز بعد پرسش و پاسخی که در آن باتلر در آن به گروهی از فمینیستهای رادیکال برچسب «فاشیست» زده بود و آنان را مورد حمله لفظی قرار داد ناپدید شد و یادداشتی اضافه شد که این مقاله در ۷ سپتامبر ۲۰۲۱ ویرایش شد.
هیچ جزئیات خاصی درباره علت حذف ارائه نشد، اما واضح است که مقاله به دلیل فشار از سوی همان طیف از فمینیستهای فاشیست خوانده شده دچار حذف واژگان شده بود. با این وجود، از دید حذف کنندگان دلیل حذف باید پنهان باقی میماند که خود نشان دهنده نوعی شبح سانسور ایدئولوژیک است.
انتخاب بین وفاداری به ظاهر و فحاشی عمومی انتخابی دشوار است و ریسک آن بالاست. این انتخابی در نهایت نادرست است و هر دو طرف اشتباه میکنند.
سالها پیش یک نظریهپرداز اجتماعی چینی که با دختر «دنگ شیائوپینگ» در ارتباط بود حکایت جالبی را برای من تعریف کرد. او میگفت زمانی که دنگ در حال مرگ بود یکی از جوانان به دیدار او رفت و از او پرسید که فکر میکند بزرگترین اقداماش چه بوده است و انتظار داشت او به گشایش اقتصادی اشاره کند که چنین توسعهای را برای چین به ارمغان آورده است. با این وجود، در کمال تعجب دنگ پاسخ داد: «زمانی که هیئت رهبری حزب تصمیم گرفت اقتصاد را باز کند من در برابر وسوسه رفتن تا آخر راه و گشایش فضای سیاسی به روی دموکراسی چند حزبی مقاومت کردم».
ما نیز باید در برابر وسوسه لیبرال برای رویاپردازی مقاومت کنیم رویاپردازیای که میگوید: «اگر چین نیز به روی دموکراسی سیاسی باز روی آورده بود پیشرفت اقتصادی را حتی سریع تجربه میکرد». با این وجود، در مقابل این استدلال باید پرسید اگر دموکراسی بیثباتی و تنشهای تازهای را ایجاد میکرد که مانع پیشرفت اقتصادی میشد آن زمان چه روی میداد؟ اگر این پیشرفت سرمایه داری تنها در جامعهای که تحت سلطه یک قدرت اقتدارگرایی قوی بوده امکانپذیر بوده است چه داریم که بگوییم؟
با این وجود، امروز در چین یک موضوع گمشده است. کانت در مقاله معرف «روشنگری چیست»؟ فرمول روشنگریاش این نیست که «اطاعت نکن و آزادانه فکر کن» و هم چنین این فرمول نیز نیست که «اطاعت نکنید، فکر کنید و عصیان کنید» بلکه فرمول او این است: «آزادانه فکر کنید، افکار خود را علنی بیان کنید و اطاعت کنید».
در حال حاضر این امر به ویژه در مورد تردید نسبت به واکسن کاربرد دارد: بحث کنید، تردیدهای خود را مطرح کنید، اما زمانی که مقامهای دولتی آن را تحمیل کردند از مقررات پیروی کنید. ما در ابتدای شیوه کرونا شاهد بهایی بودیم که جامعه برای نبود فضای عمومی برای بحث در چین پرداخت. با ساکت کردن اولین دانشمندانی که این ویروس را کشف کردند چین ماههای ارزشمندی را از دست داد که میتوانست در آن بازه زمانی این شیوع را به یک حادثه کوچک محلی محدود ساخته و از گسترش آن جلوگیری کند. اکنون در مورد «پنگ شوای» باید یک سوال مطرح کنیم چگونه یک موضوع که باید به طور علنی مطرح میشد ظاهر یک رسوایی جنسی را به خود گرفت؟
امروز چالش پیش روی ما زمانی که دموکراسی چند حزبی به وضوح کمتر قادر به مقابله با چالشهای بزرگ ما مانند گرمایش جهانی است این موضوع است: چگونه میتوان فضای استفاده عمومی از عقل را خارج از دموکراسی چند حزبی در معنای لیبرال غربی آن حفظ کرد؟
منبع: راشا تودی
ترجمه: فرارو