«تا سالهای سال، تابستانها فصل جابهجایی بود، اما این موضوع با توجه به وضعیت مسکن دیگر فصلی نمیشناسد؛ موضوعی که همیشه همراه با استرس و فشارهای روانی در رابطه با یافتن یک سرپناه مناسب بوده است. قصه مسکن در ایران قصه پرآبچشمی است، اما آن چه این روزها تلاطمهای این بازار به مهاجران ابدی شهرها تحمیل کرده، تفاوتهای شگفتی با گذشته دارد. به دلیل تورم افسارگسیخته هر روز به تعداد مستاجران اضافه میشود.
به گزارش جام جم، گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد ۳۴درصد از مردم ایران و ۴۵درصد شهروندان تهرانی اجارهنشین هستند. این اعداد به معنای این است که نزدیک به نیمی از جمعیت پایتخت هر سال باید با مشکلات تمدید قرارداد یا جابهجایی دستوپنجه نرم کنند.
گزارش مورد اشاره مرکز پژوهشها متعلق به سال ۹۸ است و کارشناسان این حوزه معتقدند شتاب بیخانمانها در این دو سال بیشتر از حد تصور بوده؛ آن قدر که تعداد مستاجران از مالکان بیشتر شده است. مستاجران طی چند سال اخیر به دلیل افزایش اجارهها رو به مناطق پایینتر و حاشیه شهر تهران آوردهاند.
شگردهای تلخ دیگری هم در این میان پا گرفته است. برخی از مشاورین املاک میگویند تهیه مسکن اشتراکی که تا سالها در قرق مجردان بوده حالا مورد توجه متاهلان هم قرار گرفته. به این مفهوم که دو خانوار به دلیل گرانی مسکن در یک خانه زندگی میکنند. عدهای دیگر از کنشگران اجتماعی خبر دادهاند موج بازگشت متاهلان به خانههای پدری به واسطه در اختیار نداشتن مسکن شدت گرفته است. در این میان کارشناسان اجتماعی معتقدند جابهجاییهای مداوم محل سکونت که این روزها به دلیل افزایش قیمت مسکن و اجارهبها افزایش داشته، ضمن تشدید اضطراب، پرخاشگری، افسردگی، ناامیدی و ناسازگاری با محیط، میتواند تبعات درازمدت دیگری بر زندگی و روابط اجتماعی افراد هم داشته باشد. این هشدارها را البته که حالا میتوان در کلام برخی مسئولین هم دید. محمدباقر قالیباف مدتی پیش گفته بود: «امنیت روانی و اجتماعی جامعه به موضوع مسکن گره خورده است.» در این میان «چه باید کرد؟» یک مساله است و «چه چیزی در انتظارمان است؟» مسالهای دیگر.
درباره وضعیت کنونی بازار مسکن هر گفتهای زیاده است؛ چرا که در پایتخت تقریبا از هر دو نفر یکی هر سال نگران تامین سرپناه خود است و به همین دلیل از هر خبری در این حوزه آگاه. طی پنج سال گذشته جهش قیمت مسکن در ایران آن قدر بوده که کمتر کسی از میان ۴۹درصد جمعیت مستاجران در پایتخت دیگر امیدی به خانهدارشدن داشته باشد. اتفاقاتی که در بازار مسکن سال گذشته رخ داد به باور کارشناسان این حوزه در طول سه دهه اخیر بیسابقه بود. میانگین قیمت یکمتر مربع مسکن در سال ۹۹ معادل ۲۳ میلیون تومان بوده که نسبت به سال قبلتر ۸۰ درصد افزایش داشته! میانگین این رقم در سال جاری ۳۰ میلیون تومان است.
این نابسامانی دلیلی شده است تا بازار اجارهبهای مسکن هم هر روز رکورد بزند. نگاهی به فایلهای موجود در بازار اجاره نشان میدهد که با نرخهای رهن فعلی، حدود دو سال قبل میشد در تهران مسکن خریداری کرد! همین اتفاقات به اجبار باعث تغییر رفتار مستاجران شده است. عده قابل توجهی قید زندگی در پایتخت را زدهاند و به شهرستانها کوچ کردهاند؛ «هجرت فقرا از تهران». عده دیگری با تغییر محل زندگی خود به واسطه ناتوانی در تامین اجارهبها به مناطق ارزانتر و بعضا شهرهای حاشیه تهران رفتهاند. آمارهای اتحادیه مشاوران املاک از رونق اجارهخانههایی با متراژ پایین در مناطقی مانند ۲۱ حکایت دارد. تغییرات تلختری هم در این میان وجود دارد، از رشد قابل توجه درخواست برای زندگی در خوابگاههای خودگردان در شهرهای بزرگ (به واسطه تامین هزینههای مسکن برای افراد تنها) گرفته تا اجاره یک مسکن توسط چند خانوار که همین چند وقت پیش از زبان یکی از مسئولان اتحادیه مشاوران املاک عنوان شده بود.
به آمار و اعداد هولناکتر هم اشاره خواهیم کرد. در این میان سوال مهمی شکل میگیرد مبنی بر این که با تداوم این روند چه اتفاقی در وضعیت روانی مستاجران میافتد؟ نداشتن امنیت روانی ناشی از نبود یک سرپناه که از بنیادیترین خواستههای بشری است، چه پیامدهایی در رفتار اجتماعی آنها به همراه دارد؟ به باور بسیاری از کارشناسان روانشناسی و اجتماعی افزایش تنشهای روانی حاصل از تغییرات مداوم و هر ساله سبب بسیاری از آسیبهای روحی نظیر تعارض و ناسازگاری در بین افراد میشود.
فرهاد شیبانی، روانشناس، معتقد است اساسا هر تغییری باعث بر هم خوردن اصل سازگاری در آدمی میشود. او به جام جم میگوید: «تغییر در وضعیت ثبات افراد باعث بروز اختلالات اضطرابی و ناسازگاریشان میشود و تابآوری آنها را در برابر مسائل پیش پا افتاده و روزمره پایین میآورد. همین اتفاق میتواند سلسلهوار به آسیبهای روانی دیگر هم دامن بزند.»
او معتقد است یکی از آسیبپذرترین قشرها در برابر این نبود امنیت داشتن سرپناه، کودکان و نوجوانان هستند؛ چرا که آنها انطباقپذیری بالایی دارند و خیلی زود میتوانند به محل تازه خو بگیرند، اما آنها بهواسطه این که دایره دوستانشان را در مدرسه محل تحصیل و محل از دست میدهند، به مرور زمان بسیار زودرنج و افسرده میشوند.
شیبانی ادامه میدهد: «ترک دلبستگیها در افراد بزرگسال هم به دلیل شکلگیری وابستگیهای عاطفی باعث بروز تنشهای روانی میشود.»
هادی معتمدی، روانشناس اجتماعی، هم معتقد است علاوه بر تاثیرات منفی شخصی این اتفاق میتواند پیامدهای امنیتی و اجتماعی بسیاری هم داشته باشد. او به جام جم میگوید: «.. داشتن سرپناه از اصلیترین نیازهای بشر است و نمیتوان تهیه آن را به تاخیر انداخت.»
او همچنین به حادبودن این نکته در تهران اشاره میکند و میگوید: «افزایش قیمتها در شهرستانها به اندازه تهران نیست و همین موضوع سوالی را مطرح میکند که شاید عمدی در افزایش هزینه زندگی در تهران وجود دارد؛ چرا که تنها راه موجود برای کاستن از جمعیت پایتخت به باور بسیاری از مسئولان گرانترکردن هزینه زندگی در آن است، آنها به جای تمرکززدایی امکانات در پایتخت به دنبال گرانتر کردن هزینهها هستند تا برخی شهروندان را به اجبار به بیرون از پایتخت کوچ بدهند.»
تاثیرات نابسامانی بازار اجارهبها تنها روان مستاجران ایران را نشانه نگرفته است. این تاثیرات از حوزههای امنیتی و افزایش تعداد افراد حاشیهنشین گرفته تا کاهش ازدواج و زادآوری و افزایش طلاقها هم ادامه دارد. این نکتهای است که محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، هم به آن اشاره کرده و گفته نابسامانی وضعیت مسکن یکی از دلایل تاخیر در ازدواج است. مصداق آشکار و البته تلختر تاثیر افزایش قیمت مسکن بر کاهش رغبت به ازدواج جوانان را، اما از زبان آرش دولتشاهی، وکیل و مشاور خانواده میشنویم.
او در توضیح برخی از شروط عجیب ضمن عقد که بهتازگی میان زوجهای جوان رایج شده میگوید: «یکی از رسمهایی که بهتازگی میان جوانان در آستانه ازدواج رایج شده و حتی آن را در شروط ضمن عقد خود ثبت میکنند این است که هر دو طرف با یکدیگر شرط میکنند در حالی ازدواج کنند که هر دو طرف در خانههای پدری خود به سر ببرند!»
این یکی از پیامدهای تلخ تاثیر مسکن بر میل ازدواج جوانان است. این گفته را بگذارید کنار آمارهای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی که حکایت میکند تنها در پایتخت ۵۰۰ هزار واحد خالی وجود دارد و ۵/۲ میلیون واحد خالی در سراسر ایران خاک میخورد. در حالی که طبق قانون وزارت راه و شهرسازی از طریق سامانه املاک و اسکان مکلف به شناسایی خانههای خالی و ارسال اطلاعات مربوط به آنها به سازمان امور مالیاتی برای اخذ مالیات است، معاون فنی و حقوقی سازمان امور مالیاتی گفتهاست تاکنون هیچ اطلاعات و دادهای از سوی سامانه املاک و اسکان مبنی بر خالی از سکنه بودن واحدهای مسکونی داده نشده است. به این معنای که همه شعارهای مالیات بر خانههای خالی که سال گذشته از سوی مجلس مطرح شده بود، نقش بر آب است.
تصمیم برخی زوجهای در آستانه ازدواج در اجبار به سکونت در خانههای پدری را باید وقتی تلختر بدانیم که به گزارش تکاندهنده وزارت راه و شهرسازی از سهم اجاره بهای یک واحد مسکونی از درآمد خانوار نگاهی بیندازیم. گزارشی که نشان میدهد در تهران و کلانشهرها ۶۴درصد درآمد مردم برای اجارهخانه مصرف میشود. در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ سهم مسکن از هزینه خانوار ۴۴درصد اعلام شده، در سال ۱۳۹۷ به ۴۶/۸ درصد رسیده و در سال ۱۳۹۸ برابر با ۴۹/۹ درصد بوده و حالا این آمار با جهشی خیرهکننده به ۶۴درصد رسیده است.»