دنیای اقتصاد در مطلبی با عنوان "پنج نکته برای رسیدن به شغل ایده آلتان"، راهکارهایی برای یافتن شغل مناسب برای شما عنوان کرده است:
با اینکه مهارتهای فنی در تغییر مشاغل درون یک وظیفه یا بخش خاص مهم هستند، اما مهارتهای قابل انتقال، قابلیتهایی غیرفنی هستند که به ما امکان میدهند پیشرفت کنیم و مسیر شغلی خودمان را تغییر دهیم. برای بررسی مهارتهای قابل انتقال، روشهای زیادی وجود دارند، اما یک روش برای گروه بندی آنها عبارت است از:
مهارتهای بین فردی آنهایی هستند که به شما امکان میدهند اعتماد ایجاد کنید و روابط را توسعه دهید. کار تیمی و مدیریت ذینفعان، از عناصر مهم این دسته بندی هستند.
مهارتهای ارتباطی عبارتند از: گوش دادن و صحبت کردن؛ ذهن آگاه داشتن نسبت به زبان بدن و حالتهای چهره. پرزنت کردن مهم است، اما فکری که در پس این پرزنت کردن وجود دارد، به اندازه خود اجرای آن اهمیت دارد.
بینش، یعنی اهرم کردن دانش دامنه شما: نوآوری، تفکر استراتژیک و حل مساله. شما با دانش خودتان چه میکنید و چطور از آن به نفع کارفرما استفاده میکنید؟
قضاوت یعنی چطور فکر میکنید، چطور نتیجه گیری میکنید و تصمیم میگیرید. آیا اندیشمند و جزئی نگر هستید؟ شهودی هستید یا به واقعیتها استناد میکنید؟ آیا آگاهی تجاری دارید؟
برای اینکه مهارتهای خودتان را بشناسید، هر کاری را که تاکنون انجام داده اید و نحوه انجام آن را بنویسید. سپس، بیان مهارتهای برتر خودتان را در محدودههای زمانی ۹۰ ثانیهای تمرین کنید.
این باعث میشود در تدوین رزومه و درخواست شغلی و همچنین شبکه سازی و مصاحبه کردن، آمادگی پیدا کنید.
رایجترین سوالی که در بطن مسیر شغلی میشنویم این است: «آیا پیشینه کاری خوبی دارم؟» اگر از خودتان این سوال را میپرسید، احتمالا دچار عدماعتماد به نفس هستید. واقعیت این است که پیشینه شما همین است که هست. نمیتوانید آن را تغییر دهید؛ بنابراین باید باور داشته باشید با هر پیشینه ای، مهارتهای فنی و قابل انتقالی برای تاثیرگذاری در نقش بعدی خودتان دارید. اگر نمیتوانید خودتان را از این بابت قانع کنید، پس فردی را که با شما مصاحبه شغلی میکند هم نمیتوانید قانع کنید.
برای شروع، سرنخی را در نقشهای قبلی خودتان پیدا کنید که به شغل مطلوب بعدی شما میرسد. معمولا، این سرنخ شامل مجموعهای از مهارتهای قابل انتقال است که در خودتان تقویت کرده اید و با علاقه عمیقی به کسب و کار سازمان هدف شما همراه میشود. مهارتها + تعهد = کارمند ایده آل. سپس به دستاوردهایتان در شغلهای قبلی و فعلی فکر کنید. این دستاوردها چه هستند و چطور به آنها رسیدید؟ چه تاثیری بر کسب و کار داشتند و شما و سازمانتان در نتیجه آن چطور رشد کردید؟ در نهایت، از خودتان بپرسید که میخواهید در نقش بعدی چه چیزی به دست آورید. به چه ابزارهایی نیاز دارید؟ چقدر طول میکشد؟ چقدر بهنفع کارفرمای آینده شما خواهد بود؟ تعریف و بیان اثری که میتوانید بگذارید، کمک میکند نشان دهید که نیازهای سازمان هدف خود را درک میکنید.
وقتی دنبال شغلی میگردید، خیلی از افراد توصیه میکنند ابتدا تصمیم بگیرید چه چیزی میخواهید و بعد سراغ همان بروید، نه چیزی غیرآن! این خوب است - به جز وقتی که نمیدانید چه چیزهای دیگری در انتظار شماست و به چه روشهای دیگری میتوانید مهارتهای خودتان را به شکلی مولد مورد استفاده قرار دهید. تقسیم بندی روش جست وجوی شغلی به چهار دسته میتواند مفید باشد:
آنچه میدانم که قطعا میخواهم انجام دهم
کارهای متفرقه دیگری که میدانم میتوانم انجام دهم
توصیههای افرادی که من را میشناسند
فرصتهای جایگزینی که جالب به نظر میرسند
این گزینهها ترتیب و اولویت خاصی ندارند. همه آنها در موقعیت برابری هستند که صرف نظر از اینکه از کجا شروع کرده اید، ممکن است به دستاوردی مثبت و خوشحال کننده تبدیل شوند.
شبکه سازی رکن اساسی یک مسیر شغلی خوب است. ما به صورت غریزی و بدون اینکه بدانیم شبکه سازی میکنیم. با این حال، وقتی از ما خواسته میشود به صورت آینده نگرانه شبکه سازی کنیم، از انجام این کار بازمی مانیم. برای غلبه بر این مغایرت، شبکه سازی را به جای اینکه یک جست وجوی شغلی ببینید، یک رابطه سازی در نظر بگیرید. اگر بخواهید چیز جالبی را با کسی به اشتراک بگذارید، احتمال قرار ملاقات گذاشتن با او بیشتر میشود. اما اگر صرفا نامهای رسمی بنویسید و درخواست شغل کنید، احتمالا درخواست شما بدون بررسی دقیق به واحد منابع انسانی ارجاع داده میشود.
درخواست برای شغلهایی که آگهی شده اند، چیزی شبیه بخت آزمایی است، چون باید با متقاضیان زیادی رقابت کنید. اما اگر کسی به طور خاص از شما بخواهد برای شغلی درخواست دهید، یعنی برای پست خالی شرکتش به دنبال کسی با مشخصات شما میگردد. ممکن است حتی آنقدر قابلیتهای خوبی داشته باشید که پستی را برای شما ایجاد کنند.
افرادی که به دنبال نیرو میگردند، معمولا سراغ بازار میآیند تا از ۱۰ نفر بخواهند که ۱۰ نفر مناسب را که میشناسند، معرفی کنند. این باعث میشود حداقل ۱۰۰ متقاضی کار به آنها معرفی شود تا شرایط آنها را بررسی کنند. اگر به خوبی شبکه سازی کرده باشید، نام شما در این لیست قرار میگیرد. در واقع، هر بار شبکه جدیدی درست میکنید، در واقع به دنبال بهره بردن از شبکه فرد دیگری هستید. اگر به ۱۰ نفر دسترسی داشته باشید و اثر خوبی بر آنها بگذارید، آنها هم جزئیات شما را به ۱۰۰ نفر دیگر که میشناسند و ممکن است شغل خوبی برای شما داشته باشند، پخش میکنند. اینکه شما چه کسی را میشناسید مهم نیست، اینکه چه کسانی شما را میشناسند مهم است.
شبکه سازی به شما امکان میدهد، از یک بازار کار پنهان که در آن متقاضیان با توصیه دیگران به مشاغل ارجاع داده میشوند استفاده کنید؛ افرادی که در غیراین صورت ممکن بود هیچگاه اطلاعاتی در مورد شما نداشته باشند.