فرارو- شهر یکاترینبورگ روسیه درگیر یک اپیدمی آنفلونزا شده است. پتروف (با بازی سمیون سرزین) که نویسندۀ کتابهای کمیک است تلاش میکند که به خانه و پیش پسر بیمارش برگردد. در همین احوال مرز بین زمان حال و گذشته برای او مبهم شده است.
به گزارش فرارو؛ «آنفولانزای پتروف» اولین فیلم بلندی است که کریل سربرنیکوف کارگردان اهل روسیه بعد از آزادیش ساخته است. دولت او را به حیف و میل اموال عمومی متهم کرده بود (اتهامی که خیلیها آن را ساختگی و سیاسی میدانند) و به همین خاطر او را ۲۰ ماه در حصر خانگی نگه داشته بود.
این فیلم بر اساس رمان «پتروف در آنفولانزا» اثر الکسی سالنیکوف ساخته شده، ولی سربرنیکوف داستان آن را تا حد زیادی تغییر داده است.
این فیلم یک روز از زندگی نویسندهای به اسم پتروف را نشان میدهد. سراسر فیلم پر از فلاشبکهایی به گذشتۀ پتروف و سکانسهایی رویاگونه است؛ رویاهایی پر از بشقابپرندهها و طعنههای سیاسی. همۀ اینها در فضایی آلوده به آنفولانزا میگذرد؛ آنفولانزایی که قرار نیست با آنتی بیوتیک از بین برود.
داستان در شب سال نو آغاز میشود؛ زمانی که یک افسر پلیس اسلحهای به دست پتروف میدهد و او را وارد یک جوخۀ آتش میکند که قرار است گروهی از زندانیان را به رگبار ببندد. این اولین قسمت از روایت پیچیدۀ فیلم است که فضایی کاملا بدون منطق و عجیب و غریب دارد.
بعد از این ما همسر پتروف را میبینیم که اسمش پتروا (چالپن خاماتوآ) است؛ یک متصدی کتابخانه که در یک شب شعر شرکت کرده و وقتی این محفل ادبی به یک صحنۀ زد و خورد بدل میشود، او از نیروی خارقالعادهاش برای مبارزه استفاده میکند.
ادامۀ فیلم هم همین سبک روایت را دارد. داستان اصلی ظاهرا این است که پتروف و همسرش میخواهند پسر بیمارشان را به بیمارستان برسانند. اما سربرنیکوف داستانها و روایتهای فرعی زیادی را وارد فیلم میکند به طوری که بیننده اصلا نمیتواند سر و ته ماجرا را پیدا کند (یک جایی میفهمیم که ظاهرا پسر آنها توسط یک بشقاب پرنده ربوده شده!).
فلاش بکهایی به دهۀ ۷۰ میلادی در فیلم هست؛ زمانی که همه چیز آرامتر و شادتر بود و پتروف همراه پدرش به یک جشن سال نو رفته بود تا ملکۀ برفی را ببیند. در ادامه، فیلم تبدیل میشود به داستان زندگی بازیگری که در آن مهمانی نقش ملکۀ برفی را بازی کرده بود. در این قسمتها فیلم به لحاظ بصری فضایی کاملا سوررئال پیدا میکند.
فیلم «آنفولانزای پتروف» به هیچ وجه روایت خطی و معمولیای ندارد؛ شیوۀ روایت فیلم مثل پخش شدن یک ویروس است که شخصیتهای مختلف را پشت سر هم درگیر میکند و به صحنه میآورد.
این فیلم بیننده را گیج و مستاصل میکند، اما این به این معنا نیست که تاثیرگذار و خارقالعاده نیست. فیلمبرداری فیلم عمیقا وهمناک و تاریک است و هر بخشی از فیلم شیوۀ فیلمبرداری مخصوص خودش را دارد. مثلا داستان ملکۀ برفی به صورت سیاه و سفید، ولی به شکلی بسیار زیبا و خیالانگیز فیلمبرداری شده است.
سربرنیکوف در این فیلم ما را به شهری برده است که همه در آن بیمار هستند و خشونت در هر لحظه ممکن است فوران کند؛ دقیقا مثل وضعی که دنیا در سال ۲۰۲۲ دارد.
- کارگردان و فیلمنامهنویس: کریل سربرنیکوف (Kirill Serebrennikov)
- بر اساس رمانی از: الکسی سالنیکوف (Alexey Salnikov)
- بازیگران: سمیون سرزین (Semyon Serzin)، چالپن خاماتوآ (Chulpan Khamatova)، ولادیسلاو سمیلتکوف (Vladislav Semiletkov)
- امتیاز: ۶.۸/۱۰