فرارو- «افسانۀ شاه خرچنگ» کار مشترک دو کارگردان ایتالیایی یعنی آلسیو ریگو و ماتئو زاپیس است. این دو نفر تا قبل از این مستندساز بودهاند و این اولین فیلم داستانی آنهاست؛ فیلمی دوبخشی دربارۀ شکست و برخاستن دوباره؛ داستانی شنیدنی که در دل مناظری چشمنواز اتفاق میافتد و تاثیر تجربۀ مستندسازی دو کارگردان را به وضوح میتوان در آن دید.
به گزارش فرارو؛ فیلم از شهر کوچکی در شمال رم آغاز میکند و سپس ما را به تماشای شکوه قلههای سر به فلک کشیدۀ تیرا دل فوگو در آرژانتین میبرد. ریگو و زاپیس سراسر این سفر طولانی را با ترکیبی دلپذیر و لذتبخش از سنتهای شفاهی، افسانهها و اسطورههای محلی و آوازها و موسیقیهای سنتی همراه کردهاند. طراحی صوتی فیلم فوقالعاده غنی و لذتبخش است و این زمینۀ صوتی با فیلمبرداری افسونگر و منظرههای مسحورکنندۀ طبیعی تکمیل شدهاند. «افسانۀ شاه خرچنگ» حقیقتا نمونهای از تخیل و مهارت نبوغآمیز سینمایی است.
داستان فیلم در زمان حال آغاز میشود، اما حال و هوایی کاملا نوستالژیک دارد. چند پیرمرد برای مهمانی شام دور هم جمع میشوند، برای هم آواز میخوانند و افسانه تعریف میکنند. در واقع داستان فیلم، افسانهای است که این پیرمردها روایت میکنند. زمان داستان مربوط است به صد سال قبل و مکان آن همین شهری است که پیرمردها در آن زندگی میکنند. داستان دربارۀ مردی است به اسم لوچیانو که فرزند پزشک شهر بوده است. پیرمردها دربارۀ سرگذشت و سرنوشت دقیق لوچیانو با هم اتفاق نظر ندارند، اما همگی تایید میکنند که او آدمی دائمالخمر بود.
از اینجا به بعد فیلم مستقیما ما را به گذشته و به تماشای زندگی لوچیانو (با بازی گابریله سیلی) میبرد. او علیرغم اینکه خانوادۀ اشرافی و سرشناسی دارد، آدمی بیمصرف و دردسرساز است. یک روز حاکم منطقه تصمیم میگیرد راهی را که چوپانان معمولا از آن برای بردن گوسفندانشان به چَرا استفاده میکردند مسدود کند. لوچیانو از این تصمیم عصبانی میشود و دروازهای را که در مسیر کار گذاشته بودند با لگد میشکند و باز میکند. از همین جا زنجیرهای از اتفاقات پشت سر هم آغاز میشود که با ماجرای عشق لوچیانو به دختر یکی از چوپانان درهم میآمیزد و نهایتا به عملی فاجعهبار منجر میشود که لوچیانو را مجبور میکند به آرژانتین فرار کند.
اینجا دوباره به مهمانی پیرمردها برمیگردیم. آنها دارند با هم بحث میکنند که بعد از این چه اتفاقی برای لوچیانو افتاد. باز به گذشته برمیگردیم تا خودمان ماجرا را ببینیم. در آرژانتین ما با شخصیتهای تازهای آشنا میشویم و لوچیانو را میبینیم که لباس یک کشیش را پوشیده است. لوچیانو تصور میکند که گنجی در این منطقه پنهان است و قصد دارد آن را پیدا کند. گروهی از جویندگان گنج هم هستند که هدفی شبیه لوچیانو دارند و حاضرند هرکسی را در این راه از بین ببرند. آنها در مسیر خودشان به لوچیانو برخورد میکنند و او برای آنها سوگند میخورد که تنها راه پیدا کردن گنج استفاده از یک خرچنگ به عنوان جهتیاب است.
رئالیسم جادویی فیلم در این بخش به اوج میرسد. این که در نهایت گنجی وجود دارد یا نه، اهمیتی برای هدف نهایی فیلم ندارد. اصلیترین هدف فیلم چشاندن لذت قصهگویی به مخاطب است و این کار را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد. مهارت و ایجاز درخشانی در شیوۀ روایت فیلم وجود دارد؛ زاپیس و ریگو تنها در ۹۰ دقیقه این داستان پر فراز و نشیب و جذاب را روایت میکنند. آنها علاوه بر اینکه از بازی حرفهای گابریله سیلی سود بردهاند، این توان را داشتهاند که از بازیگران آماتور خودشان هم بازیهایی بگیرند که کاملا باورپذیر و متناسب با حال و هوای فیلم باشد. خلاصه اینکه همه چیز دست به دست هم داده است تا تماشای «افسانۀ شاه خرچنگ» برای مخاطب به تجربهای شیرین و فراموش نشدنی تبدیل شود.
- کارگردانان: آلسیو ریگو (Alessio Rigo)، ماتئو زاپیس (Matteo Zoppis)
- فیلمنامهنویسان: آلسیو ریگو، ماتئو زاپیس
- بر اساس داستانی از: توماسو برتانی (Tommaso Bertani)
- بازیگران: گابریله سیلی (Gabriele Silli)، ماریا الکساندرا لونگو (Maria Alexandra Lungu) سورینو اسپراندیو (Severino Sprandino) و دیگران
- امتیاز: ۶.۸/۱۰