فرارو- روند "مذاکرات اتمی وین" وارد دورهای از رکود و سکون شده است. در این راستا، بسیاری از جریانهای سیاسی و رسانهای بین المللی تاکید دارند که تهران و واشینگتن به طور خاص در مساله خارج کردن نامِ "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا به مشکل خورده اند و دولت "جو بایدن" تحت فشارهای شدید داخلی در آمریکا، از اراده و قدرت کافی جهت معکوس سازیِ اقدام ترامپ در گنجاندن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا برخوردار نیست.
موضوعی که بر اساس آنچه تاکنون از روند مذاکرات به بیرون درز کرده، در زمره آخرین مسائل موردِ اختلاف در قالب مذاکرات اتمی وین است. در این چهارچوب در مدت اخیر، برخی منابع رسمی سیاسی نظیر "آنتونی بلینکن" وزیر خارجه آمریکا و همچنین شماری از رسانههای مطرح بین المللی، از متوقف شدن جریان مذاکرات خبر میدهند و در مورد چشم انداز دستیابی به یک توافق در آینده نیز ابراز خوشبینی نمیکنند.
با این حال، برخی دیگر از جریانهای رسانهای بر فعال بودن تحرکات میانجیگران بین المللی بویژه اروپاییها جهت رفع چالشهای موجود در مسیر مذاکرت وین تاکید دارند. با این همه، فضای کلی مذاکرات نشان میدهد که تا حدی ایران و آمریکا از جو دستیابی به یک توافق، حداقل در شرایط کنونی دور شده اند.
در این راستا، به طور خاص یک سوال اساسی مطرح میشود: چه شد که مذاکرات به این نقطه رسید؟ آیا مذاکرات درآستانه فروپاشی است؟ و اگر فروپاشی مذاکراتِ وین اتفاق بیفتد، تبعات و پیامدهای آن برای کشورمان چه خواهد بود؟ از این رو، فرارو در گفتگو با "سید جلال ساداتیان" سفیر سابق کشورمان در انگستان و کارشناس حوزه سیاست خارجی، به بررسی پرسشهای مذکور پرداخته است. مشروح گفتگو با سید جلال ساداتیان را در ادامه مطالعه فرمایید.
برخی منابع رسانهای و سیاسی از رکودِ قابل توجه در روند "مذاکرات هستهای وین" خبر میدهند. "آنتونی بلینکن" وزیر خارجه آمریکا نیز اخیرا در مصاحبهای نسبت به حصول توافق هستهای با ایران در قالب مذاکرات اتمی وین ابراز ناامیدی کرده است. آیا جو حاکم بر فضای مذاکرات تا این حد منفی است یا خیر، مواضعِ افرادی نظیر بلینکن را بایستی صرفا در چهارچوب مواضع اعلامیِ یک دیپلمات ارزیابی کرد که اهداف دیگری را دنبال میکند؟
مطلب اساسی این است که از سمت ایران، اطلاع رسانی خوبی در مورد مذاکرات اتمی وین صورت نمیگیرد. نباید فراموش کنیم که عمده فضای رسانهای بین المللی، در اختیار غرب و به طور خاص آمریکاییها است و در این چهارچوب، آنها به خوبی میتوانند به افکار عمومی بین المللی در مورد موضوعات مختلف شکل بدهند. در جهان کنونی، مولفه "افکار عمومی" مسالهای کاملا مهم و تاثیرگذار است.
در این چهارچوب، مردمِ ما نیز حق دارند که بدانند چه روندی طی شده و به کجا رسیده است. این مساله یِ اطلاع رسانی از سوی مسوولان امر در کشورمان بسیار مهم است، زیرا در خلا رویکرد فعال دیپلماسی رسانه ایِ ما، دیگران سواستفاده میکنند و سعی میکنند که به افکار عمومی بویژه نوعِ نگاه مردم ما به مسالهای نظیر مذاکرات هستهای وین شکل دهند. در این راستا حتی بعضا اخیرا شاهد بوده ایم که نمایندگان مجلس هم از تیم مذاکراتی کنونیِ کشورمان گلایه دارند که این تیم، آنها را در جریان مسائل مرتبط با مذاکرات قرار نمیدهد.
در این رابطه به طور خاص برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از عدم ارائه گزارش از سوی تیم مذاکره کننده به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گله کرده اند که این مساله خود جای تامل دارد. در این رابطه بر اساس آنچه به صورت پراکنده در مورد معادله اتمی ایران گفته میشود، به طور خاص به این نکته اشاره میگردد که تا ۹۸ درصد، توافق اتمی حاصل شده است و تنها ۲ درصد باقی مانده است.
در این چهارچوب باید پرسید که آیا واقعا چنین است؟ جای تعجب است که تیم مذاکراتی کشورمان نتواند ۲ درصد باقی مانده را حل کند و از وارد آمدن آسیب به منافع مردم و ایجاد مسائل خسارت بار دیگری که شاید برای کشورمان پیش بیاد، جلوگیری نماید. از سویی به نظر من حتی اکر تیم مذاکره کننده کنونیِ کشورمان، تیم قبلی مذاکره را قبول نداشته اند، حداقل باید با توجه به شرایط جاری در فضای بین المللی، حداکثر استفاده را در راستای منافع ملی کشورمان داشته باشند.
در مدت اخیر به دلیل وقوع "جنگ اوکراین" و وضع تحریمهای گسترده از سوی آمریکا و اروپا علیه روسیه، ما فرصتهای زیادی داشتیم تا حتی وارد بازار اروپا شویم و بتوانیم بخشی از انرژی و دیگر نیازمندیهای آنها را تامین کنیم. حالا در این فضا بار دیگر برمی گردیم به این نکته که گفته میشود تنها ۲ درصد راه جهت حصول توافق باقی مانده است: آیا واقعا درست است که ما این همه دستارود را صرفا به دلیل ۲ درصد اختلاف از دست بدهیم و به صورت روزانه به منافع اقتصادی کشورمان خسارت وارد کنیم؟ شاید در این نقطه باید صورتِ سوال را تغییر دهیم و بپرسیم که شاید اساسا داستان چیز دیگری است؟ در این رابطه من به تیم مذاکره کننده کشورمان نقد دارم که چرا به مردم و نخبگان توضیح نمیدهند که کجایِ کار لنگ است؟
ظاهرا نقطه اصلی اختلافات در شرایط کنونی، اصرارِ ایران بر خارج کردن نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا و عدم موافقت واشینگتن با این مساله است.
بله در این رابطه اجمالا تاکید میشود که ایران مواکدا تاکید بر خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا دارد. بسیار خوب، ما هم علاقهمند نیستیم که سپاه بیش از این در تحریم قرار بگیرد. با این حال باید پرسید که کدام تحریمها و به چه شکلی؟ چرا تیم مذاکراتیِ ایران نمیتواند توضیح دهد که کدام بخش از تحریمهای سپاه قابل برداشته شدن است و کدام بخشها قابل برداشته شدن نیست و یا کدام بخشها به تدریج قابل رفع شدن هستند؟
اینکه ما به صورت کلی میگوییم که سپاه پاسداران نباید تحریم باشد درست است. اساسا از ابتدا هم اشتباه بوده که سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا قرار گیرد. اما چه کسی این کار را انجام داد؟ "دونالد ترامپ" به دلیل توان منطقهای و تحرکات موشکی این نهادِ ایرانی دست به این اقدام زد.
اساسا ترامپ کارهای اشتباه زیادی علیه ایران انجام داد که خارج کردن دولت آمریکا از توافق "برجام" و وضع تحریمهای گسترده علیه کشورمان، مهمترین آنها بود. با این حال، سوال اینجاست که تیم مذاکراتی کنونی کشورمان با چه تمهیدی پیش رفته که تاکنون نتوانسته این مساله را حل کند و اساسا تدبیر مناسب را در این رابطه از خود نشان دهد؟
از طرفی برخی مسائل در مورد نقش روسیه در تعیین برخی خطمشیها در چهارچوب مذاکرات وین نیز مطرح میشود که همگیِ اینها نوعی وضع گنگ و مبهم را در مورد فضای کلی مذاکرات ایجاد کرده است. حقیقتا خوب است تیم مذاکراتی کشورمان در این رابطه توضیحات لازم را بدهند و ابهامات را تا جای ممکن رفع کنند. حداقل اگر چنینی نکنند، طرفهای غربی از ظرفیتهای رسانهای خود استفاده میکنند و در برخی موارد به نابحق، مطالبی را مطرح میسازند که کمترین خسارت آن ها، آسیب رسیدن به نوعی نگرشِ افکار عمومی کشورمان در مورد ماهیت و مسائل مطروحه در چهارچوب مذاکرات اتمی وین است.
برخی تحلیلگران بر این باورند که رسانهای شدنِ مساله کشمکش ایران و آمریکا در مورد ضرورت خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا، موجب ایجاد نوعی رکود و بنبست در مذاکرات شد. آیا شما با این تفسیر موافقید؟
خیر من به هیچ وجه با این مساله موافق نیستم. باید توجه داشته باشیم که اصلِ موضوع که از سوی رسانهها اعلام نشده که بعدا بخواهد ایجاد تحریک کند. آمریکاییها قبل از اینکه دولت جدید این کشور وارد گفتگو شود، دو شرط را در مذاکره با ایران تعیین کردند: ۱: نفوذ منطقهای ایران و ۲: بُرد موشکی ایران نیز باید در کنار موضوع هستهای تهران مورد بحث و مذاکره قرار بگیرد. این به چه معناست؟ بُرد موشکی و توان منطقهای ما تا حد زیادی با مدیریت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پیش میرود.
از این رو، آمریکاییها از ابتدا بر مساله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید داشتند. موضوعاتی که از همان ابتدا از سوی ایران رد شدند. از این رو، اینکه گفته میشود که با رسانهای شدن مساله خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا بود که این موضوع عملا به یک بن بست در قالب مذاکرات تبدیل شد (به دلیل تشدید فشارها علیه بویژه دولت بایدن و حیثیتی شدن مساله)، اساسا از دیدِ من یک نکته انحرافی است. حتی اگر این موضوع رسانهای هم شده باشد، خودِ غربیها این کار را کرده اند. مشکل اصلی من این است که تیم مذاکراتی ما چه تمهیدی داشته که نتوانسته مانع از رسیدنِ کار به نقطه نامناسبِ کنونی شود؟
به نظر من ما در ماههای اخیر فرصتهای زیادی را سوزانده ایم. این در حالی است که اگر در همان دولت قبل به توافق رسیده بودیم، الان در حالِ بهره برداری از برخی مزایای توافق بویژه پس از حمله روسیه به اوکراین بودیم. مجموع اینها موجب شده تا مردم کشورمان فشارهای زیادی را متحمل شوند. نکته اصلی من این است که تیم مذاکراتی ما باید تمهیدات لازم را میاندیشید تا کار به بنبست نخورد. البته که به دلیل عدم اطلاع رسانی مناسب، بسیاری از ما از ماهیت روند مذاکرات اطلاعی نداریم و نمیتوانیم به صورت دقیقتر در این رابطه اظهار نظر کنیم و حتی ما هم در فضایی مبهم قرار داریم. درست در همین فضا است که افراد نظیر "آنتونی بلینکن" و دیگر مقامهای غربی میآیند و تفسیر خاص خود در مورد روند مذاکرات را به گوشِ میلیونها نفر میرسانند.
مهمترین پیامدِ عدم احیای توافق برجام و فروپاشی مذاکرات وین را برای کشورمان چه میدانید؟
باید توجه داشت که تحولات مرتبط با جنگ اوکراین موجب شدند تا نزدیکی که میان اروپا و آمریکایِ بایدن تا حدی ایجاد شده بود، با سرعتی قابل توجه تقویت و مستحکم شود. در نتیجه، به نظر من اگر غرب در معادله برجام به نتیجه نرسد، آن کار و زمزمهای که ترامپ انجام میداد که بتواند "مکانیسم ماشه" را علیه کشورمان فعال کند، به صورت جدی در دستورکار خود قرار خواهد داد.
این بدان معناست که شش قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان که توسط قطعامه ۲۲۳۱ بواسطه توافق برجام ملغی اثر شدند، بار دیگر علیه ایران احیا خواهند شد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، فضای کنونی که ما از آن بهرهمندیم و میتوانیم با تحمل حتی حدی از ضرر، منابع انرژی خود بویژه نفت را به دیگر کشورهای جهان با استفاده از مکانیسمهای مختلف بفروشیم، دیگر در شرایط جدیدِ ایجاد شده (در آینده) قادر به پیشبرد این دستورکار هم نخواهیم بود. چرا؟ دلیل اصلی این مساله این است که وقتی به موجب قطعنامههای سازمان ملل متحد، ذیل فصل هفتم و ماده ۴۱، ما تحت تحریمهای سازمان ملل و شورای امنیت قرار گیریم، همه کشورهای جهان موظف به تبعیت از آن هستند، این در حالی است که تحریمهای دولت ترامپ و رعایت آنها توسط دیگر کشورها الزامی نبود و فقط آنهایی که از آمریکا ترس داشتند خود را ملزم به تبعیت از این تحریمها میدانستند.
به بیان دیگر، آنهایی که حمایت از ایران برایشان صَرف نمیکرد نیز به نوعی جانب ترامپ و تحریمهای وی علیه ایران را میگرفتند (البته از نظر اقتصادی، زیرا از حیث سیاسی، بسیاری از متحدان آمریکاییها نیز لزوما تایید کننده راه و روش دولت ترامپ در قبال ایران نبودند). در این رابطه حتی شاهد بودیم که در یک جلسه شورای امنیت که خودِ ترامپ نیز در آن حضور داشت، نماینده وقت آمریکا در سازمان ملل متحد (نیکی هیلی) به قدری به دلیل عدمِ حمایت کشورهای دیگرِ شورای امنیت از موضع آمریکا در برابر ایران موجب عصبانیتِ ترامپ شد که رئیس جمهور وقت آمریکا در فاصله کمی، وی را از دولت خود کنار گذاشت. در آن نشست، فقط خودِ ترامپ بود که در مساله ایران موضعش را تایید میکرد و هیچ کشور دیگری با وی همراهی نداشت.
با این حال، در شرایط فعلی ما شاهد یکچنین شرایطی نیستیم. امروز اگر توافقی حاصل نشود و مشکلات نیز حل نگردد، هیچ بعید نیست که کشورهای اروپایی و دیگر اعضای شورای امنیت با آمریکا همراهی کنند و "مکانیسم ماشه" را علیه ایران فعال کنند و البته نیازی هم به اتفاق آرا در این رابطه ندارند. در نتیجه، فشارها علیه ایران به نحو قابل ملاحظهای افزابیش مییابد. این فضا و جو محتمل است واحتمالش نیز کم نیست.
در شرایط کنونی نیز شاهدیم که لحن آمریکایی در مورد ایران به سمتی است که ایران هراسی و متهم کردن ایران در قالب مذاکرات اتمی وین را جا بیندازند و مثلا بگویند که این ایران بوده که با لجاجتهای خود اجازه نداده یک توافق حاصل شود. لحن مصاحبه اخیر "آنتونی بلینکن" راجع به ایران نیز دقیقا همینگونه بود. مسالهای که به طور خاص باید با هوشیاری در تهران رصد شود و سناریوهای آتی نیز در این رابطه، با دقت مطالعه و بررسی گردند.