در همان روزها، بسیاری از خود میپرسیدند در سالها سفر عاشقانه «آیتالله جوادی آملی» و حاجخانم «سکینه روحی» چه گذشته و سبک زندگی این دو بزرگوار چگونه بوده است که عالمی در جایگاه آیتالله جوادی آملی، اینچنین احساساتشان را بروز میدهند و در فراق همسرشان به سوگ مینشینند؟ روایت زندگی این عالم بزرگوار و طبعاً شیوه رفتاری حاجخانم روحی، قطعاً حاوی نکات ظریفی است که میتواند ما را به پاسخ این سؤال نزدیک کند.
به گزارش فارس، به همین سبب با حجتالاسلام «مرتضی جوادی آملی» فرزند آیتالله همراه شدهایم تا نیمنگاهی داشته باشیم به سبک زندگی مشترک این دو بزرگوار و آنچه ما را بیشازپیش به یک بینش اسلامی و سبک زندگی میرساند.
«از دامن زن، مرد به معراج میرود.» این سخن امام خمینی (ره)، چقدر با واقعیت زندگی عالمان و بزرگان دین ما سازگاری دارد. وقتی سبک زندگی این بزرگان را مرور میکنیم، در همه آنها، ردپای بزرگ زنانی به چشم میخورد که نقش مستقیمی در تعالی همسران خود داشتهاند.
اتفاقی که در زندگی آیتالله جوادی آملی نیز کاملاً ملموس است و حاج مرتضی هم وجود تمام و کمال مادر و عاشقانه زیستن او را نقطه عطف زندگی پدر و مادر خود و مسبب بیتابیهای آیتالله در غم فراق همسرشان میداند: «مادر ما بانویی بودند که با ایثار و گذشت، خودشان را وقف پدر کرده و اصلاً انگار آمده بودند تا همه زمینههای رشد و شکوفایی یک شخصیت علمی را فراهم کنند.
حاجخانم خودشان در خانواده فوقالعاده معتبر اجتماعی رشد کرده و به همین سبب نیز به لحاظ دانش و بینش یک انسان فرهیخته بودند. فردی بسیار خوشفکر و خوشنظر به شمار میرفتند که مسائل را بهخوبی درک میکردند و میتوانستند همتای بینظیری برای حضرت آیتالله باشند.
بهواقع شایستگی ایشان در همسری به شکلی بود که باجرئت میگویم اگر مادرمان نبودند، شاید هیچکس نمیتوانست همتایی با آیتالله جوادی آملی که تمام زندگی خود را وقف درس و بحث کردهاند را بپذیرد و همسری بسیار شایسته و همکفو برای ایشان باشد.
این همتا و همردیف بودن مادر برای پدر، در ابعاد مختلفی همچون مسائل فکری، تربیتی، اخلاقی و حتی عبادی مشاهده میشد و گرچه شاید ایشان به سطح آیتالله نمیرسیدند، اما در همه مباحث بهویژه مباحث عبادی، سعی میکردند پدر را همراهی کرده و همگام با ایشان قدم بردارند. بهطور مثال، حاجآقا میفرمودند که مادر تا آخرین شب حیاتشان، نماز شب خود را ترک نکردند و از مناجات غافل نشدند که این موضوع بهخودیخود نشان از اعتقادات عبادی خاص مادرم دارد.»
همراهی و همدلی حاجخانم روحی با آیتالله جوادی آملی، قصه امروز و دیروز نیست و ریشه در دوران گذشته دارد. یعنی همان زمانی که این دو بزرگوار، زندگی مشترکشان را آغاز کردند. حجتالاسلام جوادی آملی با گذری به آن دوران، از زندگی پدر و مادر میگوید؛ اینکه هریک از این بزرگواران برای تحقق رسالت آیتالله جوادی آملی، چه سختیهایی را متحمل شدهاند و چگونه در این مسیر یار و یاور یکدیگر بودهاند.
وضعیت پدر ما در ابتدا وضعیتی واقعاً دشوار و طلبگی صرف بوده است. نه والدین پدرم امکاناتی داشتند تا زندگی مرفهی را برای ایشان فراهم کنند و نه خودشان بهغیراز درس و بحث به چیز دیگری فکر میکردند. ایشان میفرمودند: «وقتی اول مهر به حوزه میرفتیم، به همهچیز فکر میکردیم جز مسائل مادی. فقط توکل داشتیم و مطمئن بودیم که همهچیز به اراده الهی مهیا میشود».
آقا مرتضی ادامه میدهد: «پدر و مادر در آمل ازدواج کردند. پدر ۲۲ساله بودند و مادر ۱۵ ساله؛ حاجآقا بعد ازدواج چند روز در آمل میمانند و با آغاز ماه مهر برای تحصیل راهی قم میشوند. ایشان ۴ سال به همین صورت درس میخواندهاند و هر ۶ ماه یکبار برای دیدار مادرم به آمل میرفتهاند.
گرچه این نوع زندگی، بسیار سخت بوده، اما باید این شرایط را میپذیرفتند، زیرا پدرم برای گرفتن خانه در قم، توان مالی نداشتهاند و خودشان هم در حوزه زندگی میکردهاند. حاجآقا میفرمودند که در این ۴ سال، مادرتان تمام سختیها را به جان خریدند و حتی گله هم نکردند».
سبک زندگی عاشقانه، شاید بهترین تعبیری است که میتوان از زندگی مشترک حاجخانم روحی با آیتالله جوادی آملی داشت. عشقی که در سرتاسر زندگی این دو بزرگوار در جریان بود و سختیها را قابل پذیرش میکرد.
فرزند آیتالله جوادی آملی در وصف زندگی پدر و مادر خود میگوید: «بهواقع، مادرم سبک زندگی عاشقانه را در پیشگرفته بودند و پدرم سبک زندگی عاقلانه. مادر در تمام مراحل زندگی به جهت عشق و علاقهای که به حضرت آقا داشتند، با ایثار تمام بهپای پدر ایستادند و تمام سختیهای زندگی را به جان خریدند. دوری از همسر، زندگی مستاجری بدون امکانات رفاهی، مشغلههای علمی و دینی پدر و سبک خاص زندگی آیتالله، هیچکدام نتوانستند ایثار و فداکاری مادر را تحتالشعاع قرار داده و منجر به گلایه ایشان شوند.
بههرحال با توجه به مسیری که پدر انتخاب کرده بودند، درس و بحث برایشان اهمیت زیادی داشت و مادرم نیز در این مسیر بسیار صبوری میکردند. مثلاً پدر اغلب اوقات اواخر شب به خانه میآمدند، اما مادر با صبوری کامل منتظر ایشان میماندند تا با همسرشان شام را میل کنند.
مادرم خودشان را وقف ایشان کرده بودند و حتی کوچکترین انتظاری از آیتالله نداشتند؛ نه تقاضای خوراک و لباس میکردند و نه حتی برای تفریحات سادهای، چون رفتن به حرم، پدر را تحتفشار میگذاشتند. بهواقع خود را از همه لحاظ با ایشان هماهنگ کرده بودند تا همسرشان با آرامش بتوانند در راستای تحقق اهدافشان قدم بردارند».
«حاجخانم هم فهیم بودند و هم صبور. حتی اگر اختلافنظری پیش میآمد، بااینکه نظر خودشان را محترم میشمردند، اما عملاً پذیرای نظر پدر بودند و سعی میکردند در مقابل نظر ایشان، مخالفتی نشان ندهند».
حجتالاسلام مرتضی جوادی آملی ضمن بیان ویژگیهای مادر، از رمز موفقیت مادرش در زندگی مشترک اینطور میگوید: «آیتالله از همان دوران جوانی، چون وارد مباحث علمی، فلسفی و حکمی شدند، زیست عاقلانهای را برای خود انتخاب کرده و تمام زوایای زندگی را بر اساس یک منطق عقلی جلو میبردند که واقعاً این نوع زندگی، کار بسیار سختی است.
مثلاً اگر مهمان میرسید، برای استقبال و بدرقه، حفظ حرمت مهمان و حتی اینکه آن مهمان، کریمانه سر سفره بنشیند، توصیههای خاصی داشتند. یا مثلاً تربیت فرزندان، نوع پوشش، آداب معاشرت و ارتباط با افراد مختلف را با حساسیت خاصی دنبال میکردند و کلاً نسبت به تمام زوایای زندگی، دقت نظر بالایی داشتند. این حساسیتها و دقتها شاید در زندگی مادر ما نبود، اما به سبب آن عشقی که مادر نسبت به پدر داشتند، مقاومت نمیکردند و به نظرات پدر احترام میگذاشتند».
حاج مرتضی اضافه میکند: «این تبعیت از آیتالله از دو جهت بود، یکی اینکه مادر علاقه بسیاری به پدر داشتند و دیگر اینکه معتقد بودند، پدر در جایگاه بالاتری از لحاظ فهم و درک مسائل اخلاقی، تربیتی و اجتماعی قرار دارند و باید پذیرای نظر ایشان باشند. اصلاً رمز موفقیت مادر در همین مسئله بود؛ هیچوقت تمایلی به مخالفت با پدر نداشتند و سنگ بنای زندگی را بر پایه گذشت بناکرده بودند که همین موضوع نیز، جایگاه والایی را نزد پدر برایشان به وجود آورده بود».
در زندگی مشترک آیتالله و همسرشان، موضوعی تحت عنوان درک متقابل بسیار خودنمایی میکند. موضوعی که این روزها به گره کور بسیاری از زندگیها تبدیلشده و اگر باز شود، زندگیهای مشترک زیادی را نجات خواهد داد. حجتالاسلام جوادی آملی، ضمن آنکه از مادر بهعنوان بانویی با درک و فهم بسیار بالا یاد میکند، تلاش ایشان برای برقراری آرامش در خانه را از ویژگیهای منحصربهفرد حاجخانم روحی میداند. «معمولاً افرادی که دنبال مباحث علمی میروند، گاهی کمحوصله میشوند، اما هرگاه چنین حالتی برای پدر به وجود میآمد، مادرم با هوشمندی ذاتی خود، این موضوع را بسیار خوب مدیریت میکردند تا کمترین مشکلی به وجود نیاید.
بهواقع، مادرهمیشه پدرم را درک کرده و با جان و دل پذیرفته بودند که این شخصیت، فقط متعلق به خودشان نیستند و تحلیل و نظر ایشان قرار است برای جامعه اسلامی به کار آید، بنابراین برای ایشان بهعنوان یک مرجع علمی و دینی، شرایط مساعدی را در خانه فراهم کرده و هر کاری انجام میدادند تا باعث تقویت ایشان شوند؛ مادرم سعی میکردند حتی بهاندازه یک دقیقه برای آیتالله، اشتغال فکری ایجاد نکنند و کاری انجام ندهند که تمرکزشان را به هم بزنند.
مثلاً از آنجایی که هماکنون دغدغه عمده پدر، آثار و کتابهایشان مخصوصاً تفسیر تسنیم است، مادر هر کاری انجام میدادند تا حاجآقا یک صفحه جلو بروند. مثلاً اگر تلفنی به مادرم میشد، ایشان به اتاق خود میرفتند و با صدای آهسته و در حد نیاز صحبت میکردند تا صدایشان مانع حرکت علمی استاد نشود. بهواقع، تمام حمایتهای مادر در حد اعلا و به شکلی کاملاً سنجیده انجام میشد».
حاجخانم روحی در زندگی با آیتالله جوادی آملی رویهای در پیشگرفته بود که او را به بانویی نمونه و تمامعیار نزد آیتالله تبدیل کرده بود. از ادب و احترام گرفته تا توجه به نیازهای مادی و معنوی همسر. همه و همه در حاجخانم روحی خودنمایی میکرد و همینها نیز فراق ایشان را برای آیتالله دشوار کرد.
حاج آقا مرتضی جوادی آملی میگوید: «آیتالله هیچگاه از جانب همسر، خلاءای در زندگی احساس نکردند؛ خیلی از آقایان ممکن است در وصف همسرشان بگویند که خانم من این امتیازات را دارد، اما دچار این ضعفها نیز است، اما حضرت استاد (پدر) در هیچ بعدی چه به لحاظ خانهداری، نظافت و طهارت، مباحث عبادی، فرزندداری و…، احساس کمبود نمیکردند و از همه ابعاد، مادر را بانویی نمونه میدانستند.
مثلاً مادر، اهمیت خاصی به پوشش پدر میدادند و طوری این مسئله را مدیریت میکردند تا پدر با پوششی آراسته در جامعه حضور پیدا کنند؛ بهواقع ایشان بسیار نکتهسنج بودند و تمام نیازهای پدر را در نظر میگرفتند.
همچنین ایشان با هوشمندی کامل، به این موضوع توجه داشتند که حضرت آقا چه چیزی را دوست دارند یا از چه چیزی ناراحت و دلخور میشوند، بنابراین کاری میکردند که هیچگاه موجبات نگرانی ایشان فراهم نشود. مثلاً حاجآقا اهل غذاهای شیرین بودند و غذاهای ترش و تیز را نمیپسندیدند که مادر نیز همیشه سعی میکردند غذایی باب طبع ایشان آماده کنند.
حاجخانم به مزاج و سلامتی پدر بسیار اهمیت میدادند و حتی در دوران بیماری خود نسبت به این مسئله تأکید داشتند. در روزهای آخر، قبل از آنکه به بیمارستان بروند، این توصیه را به خواهرها نیز کرده بودند تا نسبت به غذای حضرت آقا و رفتوآمد ایشان مراقبت لازم را داشته باشند».
فرزند آیتالله جوادی آملی در ادامه به نکته مهم دیگری در خصوص ادب و احترام حاجخانم نسبت به همسرشان اشاره کرده و میگوید: «ادب منحصربهفرد مادر، یکی دیگر از نکات مورد توجه پدرم بود. ایشان در تمام دوران زندگی مشترکشان، نهایت احترام را به آیتالله میگذاشتند.
همیشه سلام خود را پیشتر به حاجآقا میدادند، کاملاً عزیزانه به استقبال و بدرقه همسرشان میرفتند و کاملاً کریمانه از ایشان پذیرایی میکردند. مثلاً اگر میخواستند چای یا هر چیز دیگری برای پدر ببرند، هیچگاه آن را بهسادگی کنار پدر نمیگذاشتند، بلکه همیشه باادب و احترام نزد پدر میرفتند و سپس هر آنچه بود را با دو دست به ایشان تقدیم میکردند و حتی تا همین اواخر نیز نسبت به این ادب و احترام پایبند بودند».
حاجخانم روحی نهتنها در نقش همسری، بانویی تمامعیار بودند، بلکه در نقش مادری نیز حضوری بسیار پررنگ در تمام دوران زندگی فرزندان داشتند و نسبت به امور تربیتی فرزندان بسیار حساس بودند. دو پسر و دو دختر حاصل زندگی مشترک آیتالله جوادی آملی و حاجخانم روحی است که هر یک از آنها ارتباط بسیار نزدیکی با مادر داشتند و حتی تا روزهای پایانی حیات مادر از وجود ایشان بهره میبردند.
حجتالاسلام جوادی آملی میگوید: «خیلی از مادرها بیشتر تمرکزشان را روی دوران طفولیت و نوجوانی میگذارند و وقتی فرزند بزرگتر میشود، توان لازم را برای مدیریت مادری ندارند، اما مادر ما، مادر تمام دوران بودند؛ از طفولیت گرفته تا نوجوانی و جوانی و دوران میانسالی. ایشان طوری مادری میکردند که بنده با بیش از ۶۰ سال سن و به اقتضای جایگاهی که در اجتماع دارم، همیشه نسبت به وجودشان احساس نیاز میکردم. این حس برای همه فرزندان وجود داشت و مادر برای هریک از ما متناسب با نیازمان، مادری میکردند. این آگاهی و هوشمندی را داشتند تا ضعف و قوت هر یک از فرزندان را تشخیص داده و توصیههای لازم را انجام دهند».
فرزند آیتالله جوادی آملی با اشاره به دیگر ویژگیهای مادری حاجخانم ادامه میدهد: «ایشان همچنین سعی داشتند تا همواره محبت و تعامل را میان فرزندان تقویت کنند و اگر نگرانی و کدورتی برای هر کدام وجود داشت، با تدبیر و مهربانی نسبت به رفع و رجوع آن وارد عمل شوند ایشان رابطه خود را روی دو محور ساخته بودند، محبت و عقلانیت، بنابراین با همه از سر مهر و محبت صحبت میکردند و اگر از یکی از فرزندان نسبت به دیگری سخن ناصوابی میشنیدند، در کمال محبت، تذکر میدادند.
تبعیضی میان فرزندان، دختر و عروس قائل نمیشدند و همواره از بعد عقلانیت نظرشان را بیان کرده و تابع حق بودند. در تمام طول زندگی، هیچگاه شوخی یا حرف نابجایی از ایشان نشنیدم و حتی اگر کسی در حضورشان حرف ناصوابی میزد که ایشان نمیپسندیدند، بلافاصله جمع را ترک میکردند که همین برخورد ایشان سرشار از درس بود».
با مروری بر زندگی آیتالله جوادی آملی و همسرشان، احتمالاً حالا پاسخ سؤال خود را گرفتهایم و میتوانیم تا حدودی حس و حال آیتالله جوادی آملی را در غم فراق همسرانشان درک کنیم.
حاج مرتضی از احوالات این روزهای آیتالله میگوید: «این روزها جای خالی حاجخانم (مادرم) به شدت احساس میشود؛ بانویی که سالها با محوریت همسر و مادری فداکار و مدبر، ضربان خانواده را در دست گرفته بودند و حالا همه اهل خانه بهخصوص پدرم، دلتنگشان هستند.
اگر فرض کنیم خیمهای ۴ ستون دارد، بدون شک یکی از این ستونها افتاده و حضرت آقا این فقدان را کاملاً احساس میکنند. در حقیقت زندگی ایشان مبتنی بر وجود مادر بود و الان یک نقص جدی وجود دارد، اما آنچه استاد را نگهداشته و باعث شده که این خیمه روی ستونهای دیگر بایستد، جنبههای علمی حضرت استاد و خدمات اجتماعی، تربیتی و اخلاقی ایشان است.
آیتالله در برابر جامعه احساس مسئولیت میکنند و تکالیفی روی دوش خود میبینند، بنابراین محکم ایستادهاند تا بتوانند به وظایفشان عمل کنند. شاید اگر این مسئولیتها نبود، این غم، شکنندگی بیشتری برای حاجآقا به همراه داشت. البته ما نیز در این ایام تمام تلاش خود را کردهایم تا هموار در کنار ایشان حضور داشته باشیم، اما قطعاً این حضور نمیتواند دلدادگی و خلأ موجود را پر کند».
حجتالاسلام جوادی آملی در ادامه صحبتهایش از حمایتهای ویژه آیتالله از همسرشان در اواخر عمر ایشان به نیکی یاد کرده و میگوید: «مادر ما در تمام دوران زندگی، تمام امور خانه را بهشخصه انجام دادند و بسیار زحمت میکشیدند، زیرا سلیقه پدر و مادر طوری نبود که بخواهند از وجود دیگران برای انجام کارهایشان کمک بگیرند. البته حضرت آقا همیشه سعی میکردند بار اضافی روی دوش مادر نگذارند.
مثلاً اگر لیوانی آب یا چای میخواستند، خودشان انجام میدادند و حتی ظرف خودشان را میشستند. حتی در اواخر عمر مادر، حمایت زیادی از مادر میکردند. خودشان میگفتند: «همیشه بار خانه روی دوش حاجخانم بود، اما در این اواخر ما به ایشان خدمت میکردیم».
پسر آیتالله جوادی آملی ادامه میدهد: «ایشان ضمن آنکه خودشان احترام خاصی برای مادر قائل بودند، همچنین به ما تأکید داشتند که بهخصوص در این اواخر طوری رفتار کنیم تا استقلال مادر حفظشده و حرمت ایشان نگه داشته شود. بهواقع تمام آنچه از زندگی پدر و مادر به چشم میخورد، نشان از یک دلدادگی واقعی است.
گرچه پدر همواره زندگی را بهصورت عاقلانه پیش میبردند، اما سرانجام، عقل و عشق به هم پیوند خوردند و همانطور که دیدیم، ایشان در غم فراق مادر بسیار غمگین شدند. این روزها، خاطرات سالها فداکاری و صبوری مادر که منجر به یک زندگی خوب و آبرومندانه شده بود، برای پدر مرور میشود و به همین سبب است که این روزها سخت میگذرد».
روح آن مرحومه شاد و با بی بی دوعالم محشور
و بقای عمر حضرت آیت الله