فرارو-همزمان با ایجاد نوعی وضعیت سکون و رکود در روند مذاکرات اتمی وین و انعطاف ناپذیری به ویژه طرف آمریکایی در مسائلی نظیر خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا (FTO)، رژیم اسرائیل در خبری از برگزاری یک مانور نظامی در اواخر ماه جاری میلادی (ماهِ می) با حضور هواپیماهای سوخت رسان آمریکایی خبر داده است. مانوری که هدف اصلی آن، تمرینِ عملیات شبیه سازی حمله به تاسیسات اتمی ایران میباشد. قریب به ۱۰ سال قبل نیز رژیم اسرائیل در پیشنهادی به دولت وقت آمریکا، خواستار مشارکت آن در یکچنین مانوری (باز هم با هدفِ حمله به تاسیسات اتمی ایران) شده بود.
با این حال، دولت باراک اوباما قویا با این درخواست مخالفت کرده بود. البته که هنوز هم هیچ نهاد و مقام رسمی آمریکایی (نظیر پنتاگون یا مقامهای وزارت خارجه آمریکا)، خبر حضور آمریکا در مانور مذکور را تایید نکرده اند با این حال، برخی منابع سیاسی و خبری اسرائیلی، از تایید قطعی این مساله خبر میدهند. مسالهای که در صورت تحقق، بایستی از آن به مثابه یک سیگنال و پیام بی سابقه از سوی دولت بایدن به ایران یاد کرد که حتی در دولتهای جورج بوشِ پسر و باراک اوباما نیز قویا با آن مخالفت میشد. در واقع، دولت بایدن در صورت مشارکت در رزمایش نظامی اسرائیل در اواخر ماه جاری، به نوعی این پیام را به ایران میرساند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، با اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران همراه است و به آن کمک میکند. رویکردی که عمیقا با شعارهای دولت بایدن مبنی بر اتخاذ دیپلماسی جهت مواجهه با ایران و مسائل مهم مرتبط با این کشور (به ویژه در حوزه معادله اتمی ایران)، در تضاد است.
از این رو، فرارو در گفتگو با "رحمان قهرمانپور"، دکترای علوم سیاسی و کارشناس سیاست خارجی، به بررسی ابعاد مختلف این مسائل و پیامها و تبعات آن برای ایران، آمریکا، و معادله برجام و مذاکرات وین پرداخته است. مشروح گفتگو با رحمان قهرمانپور را در ادامه مطالعه فرمایید.
اخیرا برخی محافل نظامی اسرائیلی از حضور آمریکا در رزمایش نظامی این رژیم در اواخر ماه جاری میلادی خبر داده اند. رزمایشی که هدف اصلی آن تمرینِ حمله به تاسیسات اتمی ایران با استفاده از هواپیماهای سوخترسان آمریکایی است. مسالهای که در نوع خود تحولی بیسابقه است. به نظر شما آیا دولت بایدن از این طریق به دنبال ارسال سیگنال و پیامی خاص و ویژه به ایران است؟
مساله حضور آمریکا در مانور نظامی اسرائیل به ویژه با توجه به اینکه هدف اصلی این مانور یعنی انجام تمرین جهت حمله به تاسیسات اتمی ایران اعلام شده، قدری تعجب آور بوده و با تلاشهای دیپلماتیک دولت بایدن در روند احیای برجام، تا حد زیادی در تضاد است. با این حال، نباید فراموش کنیم که از دوران ترامپ تاکنون و از زمانی که آمریکا، اسرائیل را نیز وارد "سنتکام" کرد و اجازه داد که اسرائیلیها به اطلاعات نظامی کشورهای حاضر در سنتکام دسترسی داشته باشد، یک خط یا مسیری به موازات روند دیپلماتیک شروع شد. چیزی که برخی تحلیلگران از آن با نام "دیپلماسی اجبار" یاد میکنند.
در این مسیر، آمریکاییها پیامشان به ایران کاملا روشن بود: اگر مذاکرات وین شکست بخورد و برجام احیا نشود، آمریکا گزینههای دیگری را در دستورکار دارد و حتی امکان دارد که با اسرائیل جهت ضربه زدن به برنامه هستهای ایران مشارکت کند. از این رو، آمریکاییها با حضور در رزمایش اسرائیل که قرار است در اواخر ماه جاری میلادی برگزار شود، نشان میدهند که پلن B نیز در ذهنشان است و امکان دارد که با اسرائیل همکاریهایی را علیه ایران انجام دهند. با این حال، در مورد خودِ اسرائیل نیز باید توجه داشته باشیم که در نگرش مجموعههای نظامی-امنیتی اسرائیلی به ایران تحولی رخ داده که اشاره به این نکته دارد که اسرائیلیها به این جمع بندی رسیده اند که تهدید ایران علیه آنها دائمی است و به همین دلیل عبارتی را نیز برای توصیف برخورد اسرائیل با ایران ایجاد کرده اند: «عملیات بینِ دو عملیات».
منظور از این اصلاح این است که تقابل ایران و اسرائیل در سوریه یک تقابل دائمی است و اسرائیل باید خود را به صورت دائمی برای این مساله آماده کند. از سویی در گزارشی که امسال موسسه INSS (موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل) منتشر کرده و آن را به رئیس جمهور اسرائیل نیز داده است، اینطور استدلال شده که "ایران مهمترین تهدید خارجی امنیت اسرائیل است". چنین میزانی از تهدیدسازی از ایران در اسرائیل، کمسابقه است و مانور نظامی هم که قرار است در اواخر ماه جاری میلادی برگزار شود، در راستای همین تفکر است که میخواهد به نوعی مساله ایران را امنیتی نشان دهد.
یکی از نکات مهمی که به ویژه تحلیلگران آمریکایی به آن اشاره میکنند این است که بایدن همچنان راه و سیاست ترامپ در مورد ایران را ادامه میدهد. آیا شما به عنوان یک تحلیلگر سیاست خارجی، تاکنون یک "سیاست ایرانیِ" خاص (سیاست خارجی دولت بایدن با ویژگیهایی مشخص در مورد ایران) را در دولت بایدن دیده اید؟
سیاست بایدن در مورد ایران، سیاستی جدای از سیاست آمریکا در خاورمیانه و سطح بین الملل نیست. درست است که بایدن در رابطه با ایران تلاش کرد تا سیاست مجزایی از ترامپ داشته باشد، با این حال، واقعیت این است که بخشی از عوامل موثر بر سیاست خارجی آمریکا در نظام بین الملل و سطح منطقه ای، تغییری نکرده است. اگر از این منظر به ماجرا نگاه کنیم، خودِ ترامپ هم با اینکه مخالف با اوباما بود، اما در عمل سیاست خارجی وی را در کاستن از میزان حضور آمریکا در خاورمیانه ادامه داد.
از این رو، افرادی که ادعای مطرح شده در سوالِ شما را ارائه میکنند بیش از همه به استمرار در سیاست خارجی، تا تغییر در آن نظر دارند. سیاست خارجی همیشه آمیزهای از دو موضوع تغییر و استمرار است. هر رئیس جمهوری بیاید و بگوید که من راهِ رئیس جمهور قبلی را دنبال نمیکنم، این حرف، سخنِ درست و عملیاتی نیست، زیرا با تغییر روسای جمهور، محیط استراتژیک که تغییر نمیکند. از این منظر، همانطور که گفتم آنچه در سوال شما با اشاره به موضع برخی تحلیلگران مطرح میشود، تا حد زیادی به آن دسته از افرادی اشاره دارد که تداوم و استمرار در سیاست خارجی را در نظر دارند. با این حال، ما جنبههای تغییر در سیاست خارجی را نیز داریم. مشخص است که سیاست دولت بایدن در مورد تحریمها علیه ایران کاملا متفاوت از سیاست دولت ترامپ است.
دولت ترامپ به دنبال به حداکثر رساندن تحریمها علیه ایران بود و با رقبای منطقهای ایران علیه این کشور متحد میشد. اما بایدن این دستورکارها را در برنامه نداشته است. با این حال، باید پرسید که آیا بایدن قرار است سیاست آمریکا در قبال ایران را به نحوی عمیق تغییر دهد؟ خیر اینطور نیست. بایدن هم یک نفر است و نهادهای مهمی نظیر کنگره و جمهوریخواهان هم در این کشور حضور دارند و رئیس جمهور آمریکا مخصوصا در شرایط فعلی از آن آزادی عملی که مطلوب وی است برخوردار نمیباشد. از این رو، سیاست دولت بایدن در قبال ایران، هم حاملِ نشانههای تغییر و هم استمرار است.
آیا به نظر شما اساسا اسرائیل از توان و ظرفیت حمله به تاسیسات اتمی ایران برخوردار است؟ یا صرفا مسائلی از این نوع را باید ذیل جنگ روانی طرف اسرائیلی علیه کشورمان ارزیابی کنیم؟
در این مورد مقالات متعددی در نشریات معتبر منتشر شده است. تحلیلهای خودِ اسرائیلیها هم در این رابطه ارائه شده است. حدودا ۱۰ سال پیش مجله "امنیت بین الملل" یک مقاله مفصلی را منتشر کرد که به امکان حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران میپرداخت. در آنجا اینطور استدلال میشد که یکچنین مسالهای و احتمال تحقق آن در واقعیت، منتفی است. در سالهای اخیر نیز اسرائیلیها ارزیابیهای متعددی داشته اند و تا به امروز نتیجه ارزیابیهای آنها این بوده که "اسرائیل بدون کمک آمریکا نمیتواند اقدام نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران انجام دهد".
از سویی، به این نکته نیز به طور ویژه پرداخته میشود که اگر اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران حمله کند، به تنهایی قادر نخواهد بود که با تبعات و پیامدهای وخیم این اقدام خود دست و پنجه نرم کند. از این رو شاهدیم که اساسا سیاست اسرائیل در رابطه با برنامه هستهای ایران، تلاش جهت جلب همراهی آمریکا است. از این منظر، باید گفت اسرائیل به تنهایی قادر به انجام اقدامی علیه ایران نیست و برخی استراتژیستهای اسرائیلی استدلال میکنند که اساسا اسرائیل باید به قدری توانمندیهای خود را تقویت کند که بتواند بدون دریافت کمک از سوی آمریکا، خود به ایران حمله کند و نیازی به واشینگتن در این روند نداشته باشد. با این همه، با توجه به مولفههای مختلف نظیر شرایط فعلی خودِ اسرائیل، موقعیت ایران، و محیط منطقهای و بین المللی، به نظر میرسد که اسرائیل تا تحقق این خواسته فاصله خیلی زیادی دارد.