ولش تاثیر قدرتمند و پایداری بر تجارت آمریکایی ایجاد کرد و به مدیران گفت که چگونه با کارگران رفتار کنند و چگونه به سهام داران پاداش دهند و چگونه مدیران عامل در عصری که به طور فزایندهای تفرقه میاندازند این کار را انجام دهند.
فرارو- چگونه «جک ولش» به ایجاد آمریکای «دونالد ترامپ»، «جف بزوس» و «ایلان ماسک» کمک کرد.
به گزارش فراو به نقل از نشریه ویک، شکاف عظیم بین ثروتمندان و فقرا در امریکا یا در واقع، ثروتمندان و همه افراد دیگر به پرتگاهی عظیم تبدیل شده است. این موضوعی نسبتا غیرقابل انکار است. واگرایی کنونی بین ثروتمندترین آمریکاییها و ۹۰ درصد حقوق بگیران از اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی در دوران پس از جنگ جهانی دوم با افزایش دستمزدها و تفاوت در دستمزد بین کارگران و مدیران آغاز شد.
کتاب جدیدی از روزنامه نگار مالی «دیوید ژلز» بیشتر تقصیرها برای این اختلاف ثروت و درآمد را به گردن یک مرد میاندازد: «جک ولش» رئیس جنرال الکتریک از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۱ میلادی. نویسنده کتاب استدلال میکند ولش که در سال ۲۰۲۰ میلادی درگذشت نه تنها شکاف ثروتمندان با سایر بخشهای جامعه را افزایش داد بلکه سرمایه داری را نیز در هم شکست.
ولش در سال ۱۹۶۰ میلادی درست پس از اخذ دکترای خود در رشته مهندسی شیمی به بخش پلاستیک جنرال الکتریک پیوست و به سرعت در زنجیره مدیریت پیشرفت کرد تا این که در سال ۱۹۸۱ میلادی به سمت رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل ارتقا یافت.
ژلز در «نیویورک تایمز» مینویسد: «زمانی که او (ولش) مدیریت جنرال الکتریک را برعهده گرفت یک شرکت صنعتی بود و بیشتر پول خود را از فروش لوازم خانگی، لامپها، توربینهای برق و موتورهای هواپیما به دست میآورد.
تا زمانی که او جنرال الکتریک را ترک کرد با دهها خرید صورت گرفته آن شرکت به یک شرکت هیدرا مانند (هیولاوار در اساطیر یونانی اشاره به یک هیولای وحشتناک) بود که همه چیز را از دستگاههای پزشکی گرفته تا هوانوردی در بر میگرفت و سود حاصل از جیای کپیتال (شرکت خدمات مالی آمریکایی است که بهعنوان بازوی ارائه خدمات مالی کمپانی جنرال الکتریک فعالیت مینماید) که اساسا یک بانک غول پیکر کنترل نشده بود را کسب میکرد».
ولش اندکی پس از مدیرعامل شدن کارخانهها را تعطیل کرد و دهها هزار کارمند را اخراج نمود و مجموعه اخراجهای گستردهای را به راه انداخت که طبقه کارگر آمریکا را بیثبات کرد. او سیستمهایی مانند «رتبهبندی پشتهای» را ابداع کرد که ۱۰ درصد از پایینترین کارگران را هرساله اخراج میکرد. او از برون سپاری استقبال کرد. تا آن لحظه، افرادی که در شرکتهایی مانند جنرال الکتریک یا آی بیام دارای شغل و منصب بودند اساسا تصور میکردند که شغلی مادام العمر دارند، اما ولش صراحتا گفت که این تصور در نظر او به گذشته تبدیل خواهد شد و وی به آن باوری ندارد.
برای دههها پس از جنگ جهانی دوم، شرکتهای بزرگ آمریکایی به میزان حقوق پرداختیشان به کارمندان افتخار میکردند و جنرال الکتریک نمونهای عالی از این موضوع بود و به خود میبالید که تا چه میزان دستمزد خوبی به کارگران میپردازد.
«ژلز» به نیویورک تایمز میگوید: «این وضعیت با صعود مردانی، چون جک ولش تغییر کرد. سود ورزی آغاز شد و وضعیت نه به شکل پرداخت دستمزد بالاتر به کارگران بلکه به امتیازدهی به سرمایه گذاران بزرگ به شکل بازخرید سهام تغییر پیدا کرد. جنرال الکتریک شروع به انجام هر کاری کرد تا حداقل مالیات ممکن را پرداخت کند».
«رجینالد جونز» سلف ولش در جنرال الکتریک سالانه حدود ۷۴۳۰۰۰ دلار (به ارزش دلار امروزی) درآمد داشت. ژلز در کتاب خود مینویسد: «۱۲ یا ۱۳ برابر آن چه که مدیران جدید استخدام شده در شرکت به خانه بردند». بر اساس گزارش جدید موسسه مطالعات سیاست مدیران ارشد ۳۰۰ شرکت بزرگ آمریکایی در سال ۲۰۲۱ میلادی به طور متوسط ۱۰.۶ میلیون دلار درآمد کسب کردند. میانگین شکاف بین دستمزد مدیر عامل و میانگین دستمزد کارگران در نمونه ما به ۶۷۰ به ۱ رسید که نسبت به ۶۰۴ به ۱ در سال ۲۰۲۰ میلادی افزایش یافته بود. ۴۹ شرکت دارای نسبتهای بالای ۱۰۰۰ به ۱ بودند".
کاملا. گزارش تازه موسسه مطالعات سیاست نشان داد که نه تنها شکاف دستمزد مدیر عامل و کارمند در سال ۲۰۲۱ افزایش یافته بلکه اولویت ذینفعان به سبک ولش زنده و پایدار است. در آن گزارش آمده بود: «از ۱۰۶ شرکت در نمونه ما که میانگین پرداخت حقوق کارگران آن با تورم هماهنگ و منطبق نبود ۶۷ درصد پول را برای بازخرید سهام خرج کرده بودند مانوری که باعث افزایش حقوق مدیران اجرایی میشود. تنها با هزینه ۱۳ میلیارد دلاری شرکت خرده فروشی امریکایی» لاوز «(که در زمینه فروش لوازم خانگی و ساختمانی فعالیت میکند) برای بازخرید سهام، آن شرکت میتوانست برای هر یک از ۳۲۵۰۰۰ کارمند خود افزایش حقوقی ۴۰۰۰۰ دلار داشته باشد. در عوض، اما میانگین دستمزد آن شرکت ۷.۶ درصد کاهش یافت و به ۲۲۶۹۷ دلار رسید».
به گزارش خبرگزاری «آسوشیتدپرس» میتوانید شکاف ثروت را در آخرین گزارشهای درآمد نیز مشاهده کنید که نشان میدهد «در حالی که خریداران ثروتمندتر به ولخرجی ادامه میدهند خریداران کم درآمد در دو ماه گذشته سریعتر از حد انتظار عقب نشینی کردهاند». با این وجود، بر اساس گزارش تازه موسسه سیاست اقتصادی جریان صعودی ثروت برای اقتصاد نه تنها برای طبقه فقیر بلکه برای طبقه متوسط نیز بد بوده است.
این گزارش نشان میدهد که دههها نابرابری عظیم ثروت، حدود ۱.۵ درصد از رشد اقتصادی یا بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار تا پایان سال ۲۰۱۸ میلادی برای ایالات متحده هزینه داشته است. دلیل آن این است که آمریکاییهای کم درآمد نسبت به افراد ثروتمند که درآمدهای اضافی خود را پس انداز کرده یا آن را سرمایه گذاری میکنند سهم بیشتری از درآمد قابل تصرف خود را خرج میکنند. بنابراین، وقتی بخش اعظم ثروت به یک درصد یا ۰.۰۱ درصد ثروتمندترین افراد میرسد فقدان مصرف توسط ۹۹ درصد دیگر آمریکاییها به اقتصاد آسیب وارد میکند.
ولش مطمئنا در خلاء کار نمیکرد. میلتون فریدمن، اقتصاددان تا زمانی که به سمت مدیرعاملی ارتقا یافت سالها استدلال میکرد که «مسئولیت اجتماعی کسب و کار افزایش سود آن است».
«کورت اندرسن» در «نیویورک تایمز» مینویسد: «جک ولش بدون شک یک شخصیت مهم و نمادین در تغییر پارادایم آمریکا بود، اما ژلز قدری درباره نقش او اغراق کرده است. برای مثال، هرگاه به رژیم اقتصادی پس از ۱۹۸۰ میلادی در کتاب خود اشاره میکند به جای لیبرتارینیسم یا نئولیبرالیسم یا هر یک از اصطلاحات آشنا از واژه» ولشیسم «استفاده میکند که ممکن است مقصر بودن ولش در وضعیت ایجاد شده را بیش از اندازه بسط دهد».
بله، او میگوید: «چهرههای دیگر ریگان، فریدمن» لوئیس پاول «قاضی آینده دیوان عالی پایههای فکری و سیاسی را برای انقلاب شرکتی ولش ایجاد کرده بودند، اما تنها زمانی که جک ولش مدیریت جنرال الکتریک را به دست گرفت ما در عمل دیدیم که این ایدئولوژی در عمل چگونه است.
ولش کسی بود که ترکیبی منحصر بفرد از جاه طلبی و حس معافیت از مجازات و کنترل یکی از بزرگترین و مسلما تاثیرگذارترین شرکتها در کشور را داشت. او نه تنها توانست هنجارهای جنرال الکتریک را به طور اساسی تغییر دهد بلکه اساسا استاندارد جدیدی را برای سایر بخشهای اقتصاد نیز تعریف کرد که توسط مدیران عامل عملیاتی شد». او میافزاید: «این یکی از آن لحظاتی بود که یک فرد استثنایی در یک لحظه حساس واقعا جهان را شکل میدهد».
در واقع، خیلی خوب پیر نشده است. ولش جنرال الکتریک را از یک شرکت ۱۴ میلیارد دلاری به با ارزشترین شرکت جهان در سال ۲۰۰۱ میلادی با ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار تبدیل کرد. برای مدتی در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، پنج شرکت از ۳۰ شرکت برتر در میانگین صنعتی داوجونز توسط مردانی اداره میشد که برای ولش کار کرده بودند. با این وجود، محافظان میراث ولش که به تنهایی موفق شدند به ندرت عملکرد خوبی داشتند و جنرال الکتریک نیز عملکرد خوبی نداشت.
ژلز میگوید: «به زودی پس از بازنشستگی ولش جنرال الکتریک به یک نقطه بیربط اساسی در اقتصاد امریکا تبدیل شد. در سال ۲۰۱۸ میلادی، با همه تصمیمهای بد که شرکت را فرا گرفته بود جنرال الکتریک از میانگین صنعتی داوجونز (یک شاخص اقتصادی بازار بورس بازار بورس اوراق بهادار در ایالات متحده آمریکا است که توسط وال استریت ژورنال منتشر و به روزرسانی میشود) حذف شد و این شرکت سال گذشته باعث خود از همپاشیدگی شد».
اکنون به نظر میرسد از دوران ریگان و بازارهای آزاد بدون محدودیت به سوی تاکید بر مقررات محتاطانه و متناسب حرکت میکنیم موضوعی که جمهوری خواهان را ترسانده است.
ژلز میافزاید: «ولش تاثیر قدرتمند و پایداری بر تجارت آمریکایی ایجاد کرد و به مدیران گفت که چگونه با کارگران رفتار کنند و چگونه به سهام داران پاداش دهند و چگونه مدیران عامل در عصری که به طور فزایندهای تفرقه میاندازند این کار را انجام دهند. زمانی که دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور انتخاب میشود، وقتی جف بزوس در مورد تورم با کاخ سفید بحث میکند و زمانی که ایلان ماسک قرارداد ۴۴ میلیارد دلاری خود را برای خرید توئیتر با استفاده از ایموجی مدفوع مورد مذاکره قرار میدهد. این دنیایی است که جک ولش به ایجاد آن کمک کرد».