در روزگاری که فشار اقتصادی برای مردم مشکلاتی ایجاد کرده، فوتبالیستهایی هستند که برای مخاطبان خود از فشار اقتصادی ناشی از وضع سقف قرارداد هشت میلیارد تومانی در فوتبال ایران مینویسند و از این مبالغ گلایه میکنند.
یک کارگر چند سال باید کار کند که بتواند یک واحد مسکونی را در تهران خریداری کند؟ شهردار تهران روز گذشته نتایج یک تحقیق رسمی در پایتخت را اعلام کرد و گفت یک کارگر برای خرید مسکن در تهران باید حقوق ۶۶ سال خود را کنار بگذارد!
حال تصور کنید یک فوتبالیست جوان که سابقه بازی ملی را در کارنامه خود ندارد، در فصل نقل و انتقالات امسال پیشنهاد ۲۰ میلیارد تومانی را رد کرده و مطمئن از وجود یک پیشنهاد مالی بهتر، از پای میز مذاکره با یک تیم به سراغ تیم دیگری رفته است.
همین اوضاع و احوال آشفته و دستمزدهای بدون حساب و کتاب از جیب بیتالمال منجر به وضع قانون سقف قرارداد فوتبالیستها و مربیان شده است (قانونی که شاید به تنهایی نتواند کنترلی بر وضعیت آشفته تیمهای ایرانی داشته باشد) و از این فصل هیچ بازیکن و مربیای نمیتواند قراردادی بیش از هشت میلیارد تومان را ثبت کند.
شاید در نگاه نخست و در اقتصاد آزاد وضع قوانینی از این دست چندان معنا و مفهومی نداشته باشد اما در اقتصاد کشور و فوتبال مملکت که اکثر تیمها از منابع تولیدی ارتزاق میکنند، بذل و بخشش بیحساب و کتاب برای استخدام بازیکنان با قیمتهای بالای ۲۰ میلیارد تومان هیچ توجیهی ندارد و حتی با روان یک جوان و یا کارگری که در تامین شغل و معیشت خود مانده است، بازی می کند!
در نتیجه همین تبعیض افسار گسیخته است که یک کارگر در طول سال کمتر از ۱۰۰ میلیون تومان درآمد دارد اما یک فوتبالیست که از منابع دولتی و در بدترین حالت خصولتی استفاده میکند، به هشت میلیارد تومان قانع نیست.
فوتبالیستها در ایران زندگی نمیکنند؟
"هیچ میدانید معیشت ما در گرو همین چند سال فوتبالی است که بازی میکنیم (اگر بدون مصدومیت و محرومیت باشد) و اگر نتوانیم ضروریات اولیه زندگیمان را تامین کنیم، کلاهمان پس معرکه است؟"
این جمله توسط یک کارگر یا کارمند نوشته نشده است؛ بلکه جملهای است که امید عالیشاه برای وضع سقف هشت میلیارد تومانی برای فوتبالیستها نوشته است؛ بیتوجه به اینکه قرارداد هشت میلیارد تومانی در طول یک سال منهای تمام هدایا و پاداشهایی که سلبریتیها از طریق حضور در تیمهای مطرح استقلال و پرسپولیس دریافت میکنند، فراتر از اندوخته مالی اکثر افراد جامعه در طول زندگیشان است و حتی معلوم نیست در شرایط عادی چندین سال باید مرد و زن یک خانواده کار کنند و چنین مبلغی را به دست بیاورند؟
حال امید عالیشاه چطور از حقوق هشت میلیارد تومانی خود برای جوانی که در تامین هزینه دانشگاه خود مشکل دارد گلایه میکند؟ آیا فوتبالیستها هم توجهی به وضعیت معیشتی مردم و جوانان دارند و گامی در جهت اشتغال زایی و حرکات عام المنفعه برداشتهاند؟
امید عالیشاه و همتایان او درست میگویند که در بازار آزاد که بر پایه درآمد و هزینه اداره میشود، هر بازیکنی متناسب با آورده خود، میتواند قراردادی را با هر مبلغی که با تیم مورد نظر خود به توافق میرسند امضا کند اما در ایران که همیشه درآمدها کمتر از هزینهها است و سازو کار حرفهای وجود ندارد، نمیتوان انتظار داشت از طریق اموال دولتی که باید به طور یکسان برای استفاده عموم مردم سرمایه گذاری شود، به یک بازیکن پرداخت شود.
بریز و بپاش با پول بورس
ریختوپاش اخیر تیمهای تهرانی از جمله استقلال و پرسپولیس که بوی پول بورس به مشامشان رسیده، در حالی است که باید پول واگذاری ۱۰ درصد سهام دو تیم طرف ساخت و ساز و پرداخت بدهیهای انباشته دو تیم شود، از هم اکنون طرف قراردادهای هنگفت شده که اگر جلوی آن گرفته نشود، فردا روزی از این پول هم ریالی باقی نمیماند و باز هم این تیمها باید کاسه چه کنم چه کنم دست بگیرند.
در حالی که میتوان از طریق همین آورده مالی حاصل از واگذاری اموال دولت به مردم، برای درآمدزایی دو تیم از طریق ساخت ورزشگاه مناسب و بلیت فروشی و تبلیغات در هر بازی درآمدزایی پایدار انجام داد اما گویا مسئولان و مدیران وقت این دو تیم چندان توجهی به فردای این تیمها ندارند. در کنار آنها باید به ولخرجی تیمهای صنعتی مانند سپاهان، گلگهر، فولاد وسایر تیمهای دیگر لیگ برتر که نفتی یا صنعتی هستند اشاره کرد که آنها هم عمدتا توسط کارخانههایی اداره میشوند که کاملا دولتی هستند یا عمده سهامشان همچنان در اختیار دولت قرار دارد.
قانون امروز برای محدود کردن قراردادهای افسار گسیخته جوابگوی نیاز فوتبال ایران نیست چرا که در گذشته هم شاهد بودیم چطور زیر میزی و پاداشهای خارج از قرارداد رواج پیدا کرده بود اما مساله روشن این است که هیچ کس راضی نیست پولی که میتواند صرف آموزش و برنامهریزی اقتصادی و حتی ورزش همگانی مردم شود، به یک باره با قراردادهای بالای ۲۰ میلیارد تومانی به حساب بازیکنان برود.
حتی متعصبترین بازیکنان فوتبال ایران هم نشان دادند که جذابیت قراردادهای خارجی و دستمزد دلاری به حدی برایشان زیاد است که به تعصب خود پشت میکنند. به همین دلیل هر بازیکنی که امروز در ایران بازی میکند، مطمئنا قرارداد خارجی مناسبی نداشته و نباید رفتار آنها را با جملاتی مانند "آدم خانواده خود را ترک نمیکند" توجیه کرد. مطمئنا اگر کسی در ایران و در تیمهای لیگ برتری مانده، قرارداد خارجی بهتری نداشته است.
اگر این پول را تیمهای خصوصی و یا خارجی که از سازوکار مالی جوانمردانه یعنی هزینه به اندازه درآمد تبعیت میکنند، پرداخت میشد، کسی گلایهای هم نداشت و حتی همه می گفتند نوش جانشان اما در شرایطی که همه در ایران و در یک شرایط مشابه زندگی میکنیم، چطور ممکن است یک فوتبالیست از پول دولت هزاران برابر یک فرد عادی دارآمد داشته باشد و خودش را تافته جدا بافته بداند؟