فرارو- بعد از دیدن یکی دو قسمت از سریال «این احمق» سوالی که ذهنتان را درگیر خواهد کرد این است که منظور از «این احمق» کدام یک از شخصیتهای قصه است؟ چون تعداد احمقها و کارها و حرفهای احمقانهشان در این جا اصلا کم نیست! اما با همۀ اینها خود سریال اصلا احمقانه نیست بلکه اتفاقا یک داستان بسیار هوشمندانه و ظریف است که در عین خندهدار بودن، لایههای عمیق احساسی، روانشناختی و اجتماعی هم در خودش دارد.
به گزارش فرارو؛ «این احمق» با الهام از زندگی و سرگذشت کریس استرادا ساخته شده؛ استرادا یک استندآپ کمدین موفق و معروف است که در این سریال نقش شخصیت اصلی یعنی خولیو را بازی میکند. خولیو یک جوان سی سالۀ لاتینتبار است که هنوز پیش مادر و مادربزرگش زندگی میکند. او در یک موسسۀ غیرانتفاعی کار میکند؛ یکی از کارهای این موسسه این است که زندانیهای سابق را به عنوان شیرینیپز به کار میگیرد تا کیکهای فنجونی بپزند و به فروشگاههای بزرگ بفروشند.
خولیو آدمی است که در عمرش هیچوقت جرأت دعوا کردن نداشته و اگر هم دعوایی اتفاق افتاده بدون استثنا شکست خورده. از نامزد سابقش مگی گرفته تا علافهای محله، هرکسی میتواند به خولیو زور بگوید. اما اصل ماجرا از جایی شروع میشود که پسرخالۀ خولیو یعنی لوئیس از زندان آزاد میشود و مادر خولیو او را به خانۀ خودشان میآورد. شخصیت لوئیس دقیقا برعکس خولیو است؛ او همۀ جوانیاش را به دعوا و خلافکاری گذرانده و دهانش که باز میشود چیزی جز دری وری و فحش از آن بیرون نمیآید! مادر خولیو به لوئیس میگوید که اگر میخواهد در خانۀ آنها بماند باید کاری برای خودش پیدا کند. به همین خاطر خولیو لوئیس را به موسسه خودشان میبرد تا در آنجا مشغول کیکپزی شود.
اصل داستان و جذابیت سریال در دوستی و رقابتی است که بین خولیو و لوئیس جریان دارد. این دو نفر دائما همدیگر را احمق خطاب میکنند و البته این یکی از مودبانهترین کلماتی است که در این سریال به گوشتان میخورد!
«این احمق» یکی از شادترین سریالهای کمدی امسال است. همۀ بازیها درجهیک و عالی هستند و بیشتر دیالوگها هوشمندانه و ظریف و بامزهاند. در قسمت دوم لوئیس با یکی از رقبای قدیمیاش رو به رو میشود که در جوانی همراه با دار و دستههایشان کلی با هم دعوا کردهاند. آنها بعد از یک کلکل حسابی تصمیم میگیرند دوباره دار و دستهشان را جمع کنند و با هم دعوا کنند. ولی وقتی لوئیس به سراغ دوستان قدیمیاش میرود میفهمد که گذشت زمان خیلی چیزها را عوض کرده. رودررویی دوبارۀ او با دوستان قیمیاش هم فوقالعاده خندهدار است و هم کاملا احساسبرانگیز و گرم.
ماجرای کیک پختن زندانیها هم برای خودش طرح خیلی بانمک و جذابی است. یک عده آدم گردن کلفت دور هم نشستهاند و با دقت مشغول درست کردن کیکهای کوچولوی صورتی هستند؛ دیدن این صحنه و شنیدن دیالوگهای آنها هر بار از دفعۀ قبل خندهدارتر است. مدیر موسسه هم شخصیت خیلی جالبی دارد؛ بخصوص نصیحتهای او به خولیو واقعا آدم را از خنده رودهبر میکند. با اینکه خولیو و لوئیس شخصیتهای اصلی قصه هستند، اما همۀ شخصیتهای فرعی (مثل مادر خولیو، نامزد سابقش، سرآشپز موسسه و دوستان لوئیس) هر کدام جذابیتهای مخصوص خودشان را دارند.
در کنار وجه کمدی سریال، حال و هوای خانوادگی و دوستانۀ آن هم نشاطآور و امیدبخش است. تاثیرگذاری متقابل خولیو و لوئیس روی یکدیگر هم بسیار ظریف و هنرمندانه به تصویر کشیده شده و کاملا طبیعی و باورپذیر است. انگار نرمی و نازکی شخصیت خولیو یک کمی خشونت لوئیس را متعادل میکند و لوئیس هم یک سری احساسات مبارزۀجویانه و خشن را در خولیو بیدار میکند؛ احساساتی که باعث میشود بالاخره خولیو جرات کند و به علافهای محله بگوید که ماشینشان را از جلوی پارکینگ او بردارند!
- بازیگران: کریس استرادا (Chris Estrada)، فرانکی کوینیونس (Frankie Quinones)، میچل اورتیز (Michelle Ortiz) و دیگران
- تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد