احمد زیدآبادی در نقد اظهارات اخیر یووال نوح هراری در مصاحبه با سیانان در هممیهن نوشت: یووال نوح هراری نویسندۀ مشهور یهودی در مصاحبه اش با شبکۀ سیانان از رویگردانی اکثریت اسرائیلیها از راهحل دوکشوری برای پایان دادن به مناقشۀ فلسطین خبر داده و گفته است که اسرائیل در پی تشکیل کشوری از رود تا دریا با سه دسته شهروند متمایز است.
منظور از کشوری از رود تا دریا سرزمینهای بین رود اردن و دریای مدیترانه است که منطقۀ اشغالی کرانۀ باختری را هم در بر میگیرد.
حراری با اشاره به انتخابات پارلمانی اخیر اسرائیل که طی آن نیروهای مذهبی و ملیگرای افراطی به پیروزی رسیدند، گفته است؛ اسرائیل تلویحاً در پی ساختار سیاسی جدیدی با سه نوع شهروند در این سرزمین است.
شهروندان درجۀ یک با برخورداری از حقوق کامل که شامل حال یهودیان خواهد شد. شهروندان درجۀ دو با تأمین بخشی از حقوق آنها که عربهای تابع اسرائیل را در بر خواهد گرفت و نهایتاً شهروندان درجۀ سه با محرومیت از تمام یا نزدیک به تمامِ حقوق خود که عربهای ساکن کرانۀ باختری رود اردن را شامل خواهد شد.
هنری کیسینجر سیاستمدار کهنسال آمریکایی، بارها گفته است که برای مسئلۀ فلسطین راهحل عادلانهای قابل تصور نیست! از نگاه او و همفکرانش، تشکیل کشور مستقل فلسطینی در کرانۀ باختری رود اردن با مرکزیت بیتالمقدس شرقی، از یک سو امنیت اسرائیل را بهخطر میاندازد و از سوی دیگر، ملیگرایان افراطی یهودی به آن تن نمیدهند، بنابراین، تشکیل کشور مستقل برای فلسطینیها گزینۀ مناسبی برای حل مناقشه نیست.
در عین حال، انضمام کرانۀ باختری به اسرائیل و اعطای حق شهروندی به ساکنان آن از جمله بهرسمیت شناختن حق رأی آنان، توازن جمعیت را در سرزمینِ بین رود اردن و دریای مدیترانه به نفع عربها به هم میزند و این نیز «ماهیت یهودی دولت اسرائیل» را به خطر میاندازد. از این رو، تشکیل کشوری واحد با حق برابر ساکنان آن نیز از دایرۀ گزینههای مطلوب یهودیان خارج است.
تنها راه باقیمانده، محصور کردنِ شهرها و آبادیهای فلسطینی کرانۀ باختری در میان مجموعۀ درهمتنیدهای از شهرکهای یهودینشین، با اعطای خودمختاری محدود و بدون حق تابعیت و شهروندی به مردم آن است که این هم به معنای استقرار رسمی نظام آپارتاید است.
کیسینجر، چون راهحل سوم را هم موجب بدنامی شدید اسرائیل در صحنۀ جهانی میداند، آن را رسماً توصیه نمیکند و به همین دلیل، معتقد است که باید حل نهایی مسئلۀ فلسطین را از دستور کار خارج کرد و اوضاع را بههمین صورت کنونی خود با ابتکاراتی مشخص و محدود برای کنترل بحران ادامه داد تا بلکه در آینده فرجی شود!
ائتلاف تحت رهبری بنیامین نتانیاهو با حمایت اکثریت رأیدهندگان اسرائیلی، اما آمده است تا همان راهحل سوم را به عنوان راهحل نهایی به مردم فلسطین و منطقۀ خاورمیانه تحمیل کند.
راهحل سوم یا همان تحمیل نظام آپارتاید، دقیقاً همان چیزی است که نوح هراری به روشنی توصیف کرده است؛ یعنی تشکیل کشوری با سه طبقه شهروند متمایز از یکدیگر بهطوری که شهروندان درجه یک آن از همۀ حقوق شهروندی برخوردار و شهروندان درجه سوم آن از تمام یا نزدیک به تمام حقوق شهروندی خود محروم میشوند.
در جهانی که رعایت حقوق بشر و لزومِ برابری قانونی شهروندان گوش فلک را کر کرده است، آیا تشکیل کشوری با سه نوع شهروند متمایز و متفاوت از یکدیگر امکانپذیر است؛ آن هم در کشوری که خود را تنها «دموکراسی واقعی» در خاورمیانه معرفی میکند؟
علیالظاهر این کار غیرممکن به نظر میرسد، اما در عالم واقع چراکه نه؟ همانطور که هراوی گفته است، دنیای کنونی وارد دوران «پساحقیقت» شده است! اگر چیزی به اسم حقیقت دیگر وجود نداشته باشد، چرا نشود یک نظام آپارتاید سه کاستی را بهعنوان «دموکراسی» به خورد مردم جهان داد؟
فقط باید راهش را پیدا کرد و راهش نیز ایجاد چند بحران امنیتی ابتدا در کرانۀ باختری و بیتالمقدس شرقی و سپس در نقطهای حساس در خاورمیانه است تا از یک طرف، توجه مردم عادی جهان به همان سو متمرکز شود و از طرف دیگر، فریاد انسانهای دادخواه در میانۀ خون و آتش و مرگ و ویرانی به جایی نرسد!
وقتی هم که چیزی اتفاق افتاد، دیگر اتفاق افتاده است و مرور زمان آن را عادی خواهد کرد!