قرارداد کارلوس کیروش، سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال ایران، با فدراسیون به پایان رسیده است. حداقل این موضوعی است که میشود با استناد به صحبتهای مهدی تاج، زمانی که درباره قرارداد کارلوس حرف میزد، آن را قطعی دانست.
قرارداد کیروش با تیم ملی فوتبال ایران تا بعد از بازیهای جام جهانی است و در صورت رضایت کارفرما، یعنی فدراسیون فوتبال ایران، این قرارداد قابلیت تمدیدشدن را دارد. حالا این همان موضوعی است که باید درباره آن صحبت کرد. آیا قرارداد کیروش باید تمدید شود؟ برای پاسخدادن به این پرسش بهتر است عجله نکرد و بهطور مختصر شرایط را مورد ارزیابی قرار داد.
اول اینکه باید پرسید چرا کارلوس کیروش به ایران برگشت و جانشین دراگان اسکوچیچی شد که کارنامه خوبی در تیم ملی داشت؟ دو دلیل برای این کار میتوان پیدا کرد؛ اول اینکه تعداد زیادی از بازیکنان تیم ملی با مطرحکردن اینکه دراگان مرد بازیهای بزرگ نیست، پشت او را خالی کرده و خواستار بازگشت کارلوس کیروش شدند.
دوم اینکه ایران در گروهی سیاسی قرار گرفته بود و نتایج جام جهانی اهمیت زیادی داشت؛ از همین رو ترجیح دادند هدایت را به دستان مردی بسپارند تا بتواند در این گروه کسب موفقیت کند. اما پرسشی که جدیدا باید مطرح شود، این است که آیا دو طرف به هدفی که در سر داشتند رسیدند؟ پاسخ سریع به این پرسش منفی است. همین که ایران بعد از سومین بازی مرحله گروهی جام جهانی از دور رقابتها کنار رفته، نشان میدهد توفیقی حاصل نشده و نتایج رقمخورده چیزی نبوده که فدراسیون فوتبال ایران، آن را تصور میکرده است. بااینحال، کیروش در جام جهانیای که به بدی برای ایران تمام شده، یکی، دو اتفاق مهم را رقم زده است؛ اول اینکه تیم ملی برای اولین بار در یک دوره از جام جهانی چهار گل زده است، دوم اینکه برای اولین بار یک تیم اروپایی را شکست داده و سوم اینکه بهترین برد تاریخ در جام جهانی را هم به نام خود زده است.
شاید هواداران کارلوس کیروش با استناد به همین موارد برای تداوم همکاریاش با تیم ملی دست به کار شوند ولی این سکه روی دیگری هم دارد. در همین جام جهانی، ایران با کارلوس کیروش تحقیر شد و بدترین شکست تاریخش در بازیهای رسمی را متحمل شد. به غیر از این، کیروشی که برای آبروداری برابر تیمهای قدرتمند این گروه به تیم ملی برگشته بود، نتوانست در این مأموریت موفق شود و مقابل هر دو رقیب سیاسی ایران شکست خورد که نتیجه یکی از آنها عجیب و فراموشنشدنی بود. مورد اصلی ولی درست مربوط به هدفی کلی است که کیروش برای آن به ایران آمد؛ صعود به مرحله دوم جام جهانی. کارلوس قریب به 12 سال فوتبال ایران را رصد کرد ولی درحالیکه سومین حضورش با تیم ملی در جام جهانی را تجربه میکرد، دوباره نتیجهای تکراری رقم زد و در همان مرحله گروهی از جام کنار رفت. اینبار برخلاف جام جهانی روسیه، تیم ملی یک امتیاز هم کمتر گرفت تا عقبگرد خاصی حس شود. حالا با همین توضیح مختصر میتوان به سؤال بالا برگشت که آیا باید قرارداد کارلوس کیروش با تیم ملی تمدید شود؟ با توجه به عملکردی که او در این چندساله داشته، مطمئنا پاسخ این پرسش منفی است. او فرصتهای زیادی را برای اثبات خودش در فوتبال ایران از دست داده و حتی نتوانسته با نسل طلایی فوتبال ایران، نتیجهای مشابه با جام جهانی روسیه کسب کند. البته برای عدم تمدید قرارداد کارلوس کیروش هم باید ملاحظه به خرج داد.
درواقع سؤالی که باید پرسید این است که اگر کیروش سرمربی تیم ملی ایران نشود، چه کسی باید سرمربی شود؟ یعنی چه مربیای حاضر است هدایت تیمی را بر عهده بگیرد که بازیکنانش میتوانند شبانه علیه او شوند و دست به تغییرش بزنند؟ موضوع کیروش حالا علاوه بر حمایت سؤالبرانگیز بازیکنان تیم ملی، به موضوعی فرافوتبالی گره خورده و به نظر میرسد برخلاف سالهای گذشته، این بار حمایت دولت را هم دارد. کیروش در یک ماه اخیر صحبتهایش را به سمتی برده که خوشایند طیف خاصی بود؛ موردی که نمونهاش بهتکرار در کنفرانسهای خبری دیده شد و حتی رسانههای نزدیک به جریان اصولگرا پا را فراتر گذاشته و خواستهاند تا به این مرد پرتغالی، سمتی در امور خارجه داده شود تا از ایران دفاع کند. پس موضوع ردکردن کارلوس کیروش به این سادگیها نخواهد بود؛ چون او حالا به غیر از حمایت بازیکنان، محبوب دولتیها هم شده و در این شرایط بدیهی است که برای مسئولان، سخنان کیروش ارزشمند تلقی شود.
البته با توجه به تبلیغات موجود در حمایت از کالای ایرانی که اینجا تعبیر به مربی ایرانی میشود، به نظر میرسد باید بعد از کیروش هدایت تیم ملی به یک مربی ایرانی سپرده شود که این یکی هم ممکن است با ریسک نپذیرفتن در چنین فضایی روبهرو شود.