پنجاه سال پس از ربوده شدن دختر بچه یک سالهای به نام ملیسا هایاسمیت در ایالت تگزاس آمریکا، پدر و مادرش به طرز ناباورانهای او را پیدا کردند.
به گزارش همشهری به نقل از گاردین، ملیسا هایاسمیت زمانی که ربوده شده یک سال بیشتر نداشت. در آن زمان مادرش که در یک رستوران مشغول بهکار بود، تصمیم گرفت برای مراقبت از دختر یکسالهاش پرستار بچه استخدام کند.
او ۵۰سال پیش در یک روزنامه محلی آگهی استخدام پرستار بچه منتشر کرد و کمی بعد زنی با او تماس گرفت. این زن میگفت که در خانهاش که حیاط بزرگی دارد از چند کودک نگهداری میکند و میتواند در کنار آنها از ملیسا هم مراقبت کند.
مادر ملیسا تلفنی با زن ناشناس برای پرستاری از دختر یکسالهاش به توافق رسید و، اما زن ناشناس پس از اینکه ملیسا را تحویل گرفت، ناپدید شد و دیگر خبری از او نشد.
زن ناشناس که خودش را پرستار جا زده بود، دختر یکساله را ربود و با خودش برد و مادر ملیسا وقتی فهمید که چه اتفاق هولناکی برایش رخ داده با پلیس و همسرش تماس گرفت و ماجرا را به آنها اطلاع داد.
از آن زمان تحقیقات گستردهای برای پیداکردن دختر گمشده و دستگیری آدمربا آغاز شد، اما این تحقیقات هرگز به نتیجه نرسید.
پلیس حتی برای مدتی به مادر ملیسا مشکوک شد و با این احتمال که وی دخترش را به قتل رسانده و سعی دارد صحنهسازی کند، او را زیرنظر گرفت، اما معلوم شد که او بیگناه است و زن ناشناسی ملیسا را ربوده و با خود برده است. زنی که بهگفته شاهدان دستکش سفید بهدست و کلاهی به سر داشت و چهرهاش قابل شناسایی نبود.
سالها از این حادثه میگذشت و پدر و مادر ملیسا صاحب فرزندان دیگری هم شدند، اما هرگز دختر ربوده شدهشان را فراموش نکردند.
آنها هرسال و در ماه نوامبر که تولد ملیسا بود، برای او جشن تولد میگرفتند و منتظر بودند که شاید روزی خبری از او بهدست آورند.
در نهایت مدتی قبل پدر ملیسا تصمیم گرفت تلاشهایش برای یافتن سرنوشت دختر ربودهاش را از طریق یک شرکت خصوصی که در زمینه دیانای و ژنتیک فعالیت داشت پیگیری کند.
او نمونه دیانای خود را در اختیار این شرکت قرار داد و خواست که با بانک اطلاعاتی آنها مطابقت داده شود. پس از بررسیها معلوم شد که ۴دیانای مشابه و یکسان با دیانای او ثبت شده است. یکی از آنها متعلق به ملیسا بود و ۳تای دیگر متعلق به فرزندان وی.
پدر ملیسا وقتی فهمید که دخترش زنده است و ۳فرزند دارد، از خوشحالی سر از پا نمیشناخت. او نشانی وی را گرفت و برایش پیام فرستاد، اما ملیسا که در ابتدا تصور میکرد این پیام، کلاهبرداری است توجهی به آن نکرد. با این حال وقتی پیامها و اصرار پدر ملیسا بیشتر شد، حقیقت فاش شد و دختر ربوده شده پس از ۵۰سال پی به سرنوشت خود برد و به ملاقات پدر و مادرش رفت و آنها را در آغوش کشید.
این در حالی است که با توجه به مسائل حقوقی، اطلاعات زیادی درباره زنی که ملیسا را دزدیده بود منتشر نشده و فقط به این مسئله اشاره شده که این زن پس از ربودن ملیسا، او را بزرگ و برایش نقش مادر را بازی کرده و هرگز چیزی از حقیقت به او نگفته است.